< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 حقيقت مرآتيّت يا علاميّت/فصل اول: دلالت لفظي/دليل لفظي/علم اصول
 
 حقيقت مرآتيّت يا علاميّت:
 اصل اين بحث در كلمات شهيد صدر (قدس سره) در باب مقومات و شرايط استعمال آمده است ولی به نظر ما مرآتيّت لفظ برای معنى، مربوط به اصل علقه وضعيه تصوريه می باشد و براساس تفسيری كه از مرآتيت داريم از شئون آن می باشد كه در خود دلالت تصوريه وجود دارد اگر چه ديگران حقيقت استعمال را عاده از باب مرآتيّت می دانند كه بايستی ديد مفهوم و معنای آن چيست و حقيقت مرآت بودن لفظ برای معنی و فانی بودن در آن كه يك أمر وجدانی است چگونه می باشد؟ احتمالات پنجگانه ای در اين زمينه مطرح است:
 اولين احتمال: مرآتيّت لفظ برای معنی و فنای در آن شبيه فنای عنوان در معنون باشد مانند فنای تصور انسان در واقع انسان كه اگر چه تصور انسان يك وجود ذهنی بيشتر نيست ولی می توان از خلال آن به واقع انسان در خارج نگاه كرد و فنائيّت عنوان در معنون نيازمند عينيّت آن دو است كه أمر حقيقی بوده و عينيّت به صرف اعتبار شكل گيرد و فرضاً هم بپذيريم كه اعتبار كننده، ايجاد عينيّت می كند يك عينيّت اعتباری بيشتر نيست. با توجه به آنكه عينيّت بالحمل الاول بين لفظ و معنی وجود ندارد چون مفهوماً مباين هستند، مرآتيّت لفظ برای معنی چگونه؟ است صرف اعتبار كه موجب ايجاد اين نحو وحدت و فنای لفظ در معنی شود و لذا ادعای آنكه مرآتيّت لفظ برای معنی شبيه فنای عنوان در معنون می باشد، صحيح نيست .
 دومين احتمال: چون غرض از استعمال لفظ آن است كه اخطار معنی صورت پذيرد و اين غرض، مقدمی و آلی بوده و مقصود اصلی همان معنی می باشد لفظ صلاحيّت دارد تا معنی بوسيله آن در ذهن حاضر شود و اين را مرآتيّت می گوئيم وليكن اين احتمال تمام نيست زيرا اين مقدميّت حتی در علامات نيز محفوظ است و غرض اصلی خود ذوالعلامه می باشد با آنكه استقلاليّت علامت و ذوالعلامه محفوظ است پس اين احتمال قابل قبول نيست.
 سومين احتمال: از جمله مطالبی كه در منطق جديد خيلی مشهور شده ولی به نظر ما مطلب نادرستی است آنكه گفته اند معانی كليه در ذهن يافت شود و هرچه هست معانی جزيی است كه از موجودات خارجی به ذهن می آيد زيرا كار ذهن را صرفاً انعكاس خارج می دانند و شبيه به اين سخن برخی ينز وضع الفاظ برای معانی كليه را تفسير به رمزيّت كرده و گفته اند به معنای مرآتيّت لفظ برای معنی می باشد يعنی لفظ برای معنی بالخصوص وضع نشده بلكه برای يكی از آن مصاديق، كد گزاری شده است. ولی اين احتمال نه صحيح است و نه لازم بود ذكر شود زيرا:
 اولاً: مراتيّب در معانی جزئيّه نيز وجود دارد و اختصاص به معانی كليه ندارد و كلاً تفسير رمزيّت از آن صحيح نيست.
 ثانياً: سخن مطق جديد بر فرض پذيرش آن صرفاً تفصيلی است كه در درك معانی توسط ذهن داده اند كه معانی به شكل جزيی تصور می شوند و حقيقت معانی كليه چيزی غير از تردد بين جزئيات نيست كه اين تفسير ارتباطی با بحث الفاظ و مرآتيّت دلالت لفظبر معنی ندارد و احتمال صحيحی نيست و لازم نبود ذكر شود.
 چهارمين احتمال: آنكه سابقاً گذشت اقتران اوليه بين تصور لفظ و تصور معنی سبب می شود بين احساس لفظ و تصور معنی اقتران شكل گيرد يعنی تصور به همراه احساس، محقق می شود و بتدريج قرن بين خود اين احساس كه امری باطنی در انسان است و بين تصور آن معنی خواهد بود بطوری كه تصور لفظ در ذهن حذف می شود و می توان از حذف شدن به مرآتيّت دلالت لفظ بر معنی تعبير نمود و كأنه خود تلفظ لفظ، معنی را در ذهن می سازد. البته احساس اعم از احساس بالذات و احساس بالعرض است و حالت انفعالی حس انساناست كه در سلسله اعصاب انسان ايجاد می شود و قبل از تصور می باشد و حتی ممكن است با تصور باشد مانند احساس ترس وتصور آن و گاهی نيز ممكن است بدون تصور باشد مانند احساس گرسنگی كه تصور و التفاتی ذهنی به گرسنگی فعلی خويش ندارد. احساس بالعرض نيز همان احساس خارجی بوده كه از شنيدن يا ديدن شىء خارجی در حواس انسان ايجاد می شود. اين حالات ايجاد شده چه در احساس اول و چه در احساس دوم هميشه تصور معنی را بدنبال دارد و نياز به تصور ذهنی لفظ نيست و لذا مورد نقض به حالات حديث نفس و نجوای با خود كه احساس خارجی در آنجا نيست، نقض تمامی نبوده و در اين موارد نيز احساس موجود است ولی احساس بالذات و می توان گفت همواره ملازمه و رابطه تكوينی اقتران بين احساس به لفظ و معنی خواهد بود و معنای مرآتيّت همين است بر خلاف باب علامات و امثال آن كه مجرد احساس و تصور علامت برای انتقال به ذي العلامة كافی نيست بلكه حتی در باب تداعی معانی مانند سكونی و نوفلى، مرآتيّت در كار نيست.
 
 پنجمين احتمال: كه شهيد صدر (قدس سره) بطور مبسوط به آن پرداخته اند اختصاراً چنين است كه اقتران ايجاد شده بين تصور لفظ و تصور معنی به گونه ای است كه از تصور لفظ به تصور معنی منتقل می شود و تفاوتی كند در ادامه توجه و التفات به لفظ داشته باشد يا نه؟ مرآتيّت لفظ يعنی عدم التفات به لفظ و مغفول بودن آن و تفاوتی كند شنونده پس از شنيدن لفظ و تصور معنى، از لفظ غافل شود و يا متكلم در هنگام محاوره و تخاطب زيرا معنی را تصور می كند و لذا خود بخود التفاتش به لفظ از بين می رود و لفظ صرفاً نقش ابزار و آلت را برای انتقال مخاطب به معنی خواهد داشت و همين ابزاريّت سبب عدم توجه به لفظ می شود همانند فردی كه برای نوشتن قلم به دست می گيرد ولی در ادامه نوشتن و حتی در لحظه قلم بدست گرفتن تمام توجه والتفات او به سوی نوشتن می باشد و توجهی به قلم و تصوری از آن در ذهن ندارد.
 پس مرآتيّت چه در طرف متكلم و چه در طرف شنونده و چه در طرف فردی كه با خود حديث نفس می كند از همين باب است كه تصور لفظ در ذهن مغفول عنه می باشد. اگر اشكال شود حالا كه لفظ مغفول عنه شده پس چگونه از طريق آن انتقال به معنی صورت می گيرد؟ می گوييم با توجه به آنكه اقتران يك امر تكوينی و ملازمه واقعی بين تصور لفظ و معنی است، ربطی به التفات يا تصديق ندارد و چنانچه تصور لفظ ايجاد شده در ذهن مغفول عنه هم باشد ولی وجود ذهنی لفظ بطور تكوينی مستلزم وجود ذهنی معنی شود، مرآتيّت يعنی همين.
 
 نقد کلام شهيد صدر (قدس سره):
 وليكن به نظر می رسد:
 اولاً ـ میتوان مرآتيّت لفظ را صرف مغفول عنه بودن تصور لفظ دانست.
 ثانياً ـ اگر ابزاريّت لفظ برای خطور معنى، سبب می شود تا لفظ مغفول عنه شود چرا اين مطلب را برای أبزاريّت و آلتيّت علامات قائل نباشيم؟ اگر هم أبزاريّت علامت را سبب مغفول عنه شدن آن دانند پس چرا مغفول عنه نشدن لفظ را مانند علامات، معتقد نيستند؟
 
 احتمال مختار:
 احتمال چهارم صحيح است و وجداناً بين استعمال ألفاظ در معانی با علامات و بلكه موارد تداعی معانى، فرق وجود دارد و همچنان كه اشاره كرديم در الفاظ مهم آن است كه متكلم برای هر معنايی در ذهن ولو بصورت ناخود آگاه يك كد ويژه قرار داده كه يك حالت احساسی است و هنگام استعمال، آن كُد را به كار می گيرد حتی در حين فكر كردن. اين كد همان احساس ذاتی است كه در عالم نفس انسان به شكل علامت قرار دارد و از طريق همين علامت برای هر معنايى، لفظ خاصّش را می آورد.به همين جهت می گوييم اهل هر لغت و زبانی در زمان فكر كردن نيز لفظ را احساس می كند و با حضور لفظ در ذهن خويش تفكر می كنند و اين احساس بالذات انسان از لفظ بوده كه همان كد نفسانی و احساس صوتی ـ محسوس بالذات صوتی و سمعی ـ می باشد و از آن منتقل به معنی می شود كه غير از تصور ذهنی لفظ است و مرآتيّت لفظ به اين معنى، مناسبت تر از تصويری است كه ايشان در احتمال پنجم پذيرفته اند. و اين مرآتيّت از شؤن علقه وضعيّه است و مربوط به استعمال نيست ولهذا اين مرآتيّت در شنيدن لفظ از جدار هم ثابت است و در حقيقت استعمال كننده هم از اين مرآتيّت ايجاد شده بين لفظ و معنی استفاده می كند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo