< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 اقسام وضع/فصل اول: دلالت لفظي/دليل لفظي/علم اصول
 
 
 2 ـ تقسيم دوم، تقسيم وضع به شخصي و نوعي
 وضع به وضع شخصی و نوعی تقسيم می شود و همانگونه كه واضح در مقام وضع، معنی يا موضوع له را تصور می كند گاهی نيز لفظ را برای وضع كردن تصور می كند كه اين تصور به دو شكل می تواند باشد:
 1 ـ تصور لفظ مشخصی است مانند تصور مواد الفاظ و وضع آنها برای معانی .
 2 ـ تصور لفظ نوعی است يعنی ممكن نيست لفظ مشخص را تصور كند زيرا لفظ، موضوع هيئت است و نه ماده خاص مانند هيئت مشتقات كه حالت و كيفيّتی برای موارد مختلف است و در اين قبيل موارد بايد هيئت را ضمن ماده ای تصور كند و با آن به كل هيئت های عارض شده بر مواد مختلف اشاره كند و به عبارت ديگر، عروض هر هيئتی بر يك ماده غير از عروضش بر ماده ديگری است. مثلاً هيئت فاعل در ماده قتل يعنی قاتل جدای از هئيت فاعل در ماده ضرب است و در اين صورت در مقام وضع بايستی روش وضع عام و موضوع له خاص دنبال شود يعنی هيئت انتزاعی فاعل وابسته به آن ماده است پس روش وضع عام و موضوع له خاص در طرف تصور لفظ خواهد بود كه البته بنابر تصور معنای موضوع له خاص گذشت انجام خواهد گرفت.
 
 3 ـ تقسيم سوم، تقسيم وضع به لحاظ منشاء آن:
 1 ـ وضع تعيينى: به معنای قراردادن لفظی معين از برای معنائی معينی مانند نامگذاری برای فرزند و امثال آن كه از طريق اقتران بين لفظ و معنى، قرن أكيد شكل می گيرد.
 2 ـ وضع تعيّنى: به معنای كثرت استعمال لفظ در يك معنی است كه بتدريج و بر اساس كثرت استعمال قرن اكيد شكل گرفته تا جايی كه لفظ بدون قرينه نيز موجب انسباق آن معنی می شود.
 
 اشكال شهيد صدر (قدس سره):
 ايشان تصوير اين نوع وضع را بر اساس دو مسلك اعتبار و تعهد مورد اشكال قرار داده اند [1] .
 بنابر مسلك اعتبار اين اشكال وجود دارد كه مقوله كثرت استعمال غير از مقوله اعتبار و انشا می باشد و قبل از استعمال كثير، اعتبار و انشايی برای لفظ در آن معنی صورت نگرفته و براساس مجاز و قرينه بوده است و بعد از استعمال كثير هم كه وقتی وضع تعيّنی صورت پذيرفت ديگر نيازی به اعتبار يا تعهد ديگر نيست.
 اين اشكال هيچ پاسخی ندارد و واقعاً يك شاهد و منبّه قابل توجهی است بر آنكه حقيقت وضع همان جنبه تكوينی قرن بين لفظ و معنی است نه جنبه اعتباری و وضعی كه در نظريه اعتبار ارائه شده است.
 بنابر نظريه تعهد نيز اگر چه قائل می تواند اينگونه توجيه كند كه كثرت استعمال مستعملين كاشف از آن است كه خود را ملتزم و متعهد كرده اند لفظ را در اين معنی بدون قرينه استعمال كنند و يا به تعبير ديگر در ابتدا به همراه قرينه بوده و هنگامی كه استعمال به حدّی از كثرت رسيد كه قرينه حذف شد كاشف از آن خواهد بود كه استعمال كنندگان متعهد شده اند لفظ را ديگر بدون قرينه در آن معنی بكار گيرند ولی چنين توجيهی خلاف واقع است.
 به هر ترتيب تنها براساس مسلك اقتران است كه كثرت استعمال منشأ وضع تعيّنی می شود و قابل قبول است البته كثرت استعمال كاشف از مقبوليّت لغوی نيز می باشد. ممكن است ادعا شود با توجه به آنكه استعمالات كثير در وضع تعيّنى، استعمالات مجازی است اين اشكال بر مسلك قرن وارد است كه رابطه يا اقتران بين لفظ و معنی در اين قسم از وضع، اقتران به همراه قرينه خواهد بود پس ميان لفظ تنها بدون قرينه با معنى، اقتران شكل گيرد تا اختصاص و علقه وضعی شكل گيرد ولی اين ادعا صحيح نيست زيرا قرينه در استعمالات مجازی يك نوع نيست و اين كه گفته می شود استعمال لفظ با قرينه است يك عنوان انتزاعی بيش نيست چون گاهی قرينه حالی است و گاهی مقالی و گاه اشاره است و گاه غير آن و هكذا پس آنچه كه در استعمالات كثير ثابت می ماند تنها لفظ استعمال شده است و در نتيجه اقتران بين آن لفظ ثابت و آن معنی ايجاد می شود.
 3 ـ وضع بالاستعمال: يعنی با يك استعمال، لفظ را ابتدا در معنايی استعمال كرده بدون آنكه برای آن قبلاً وضع شده باشد و در عين حال، قصد تعيين لفظ در آن معنی را دارد مانند آنكه نوزادی را ابتدا صدا كند و بخواهد از اين راه او را نامگذاری هم كند كه وقوع اين نحو وضع در اعلام بهترين شاهد است بر امكان آن و صاحب كفايه با پرسش از امكان آن بحث را شروع كرده است.
 براساس نظريه قرن روشن است استعمال واحد نيز نوعی ايجاد قرن بين لفظ و معنی می باشد زيرا استعمال واحد ولو آنكه به همراه قرينه باشد و معنايی اراده شده باشد سبب می شود لفظ را احساس كند و ارتباط و اقتران أكيد شكل گيرد و اساساً وقتی حقيقت قرن به معنای آن است كه احساس لفظ با تصور معنی تكويناً مقرون باشد پس زمانی كه ممكن است حتی بدون قصد اخطار معنی نيز اقتران شكل گيرد ديگر به طريق اولی جايی كه با استعمال، قصد اخطار معنی را دارد قطعاً تأكيد اقتران زيادتر است به معنای آنكه عامل كيفی شديدتر است.
 وليكن تصوير اين وضع طبق دو نظريه اعتبار و تعهد مشكل است زيرا استعمال اعتبار يا تعهد نيست و مقوله ديگری است اعتبار و تعهد فعل نفس است و امر انشايی و قراردادی نفسانی است و استعمال فعل خارجی است پس با خود استعمال و يا در طول آن وضع انجام گيرد.
 تصوير وضع بالاستعمال طبق مسلك اعتبار از ابتدا از سوی شهيد صدر (قدس سره) به دو نحو تقرير شده است و سپس توسط ايشان رد شده است تصوير اول فرموده اند بنابر آنكه انشاء را ايجاد معنايی انشايی با لفظ بدانيم می توان گفت كه وضع بنابر مسلك اعتبار به معنای ايجاد آن علقه لفظی می باشد پس واضع با استعمال لفظ ولو يك بار هم باشد رابطه اعتباری بين لفظ و معنی را ايجاد می كند.
 
 پاسخ به شهيد صدر (قدس سره):
 پاسخ اين است كه كبرای اين سخن معقول نيست زيرا امور انشايی و اعتباری از امور نفسانی و افعال عالم نفس اعتبار كننده می باشد و ايجاد آن در افق نفس است و تنها لفظ می تواند كاشف از آن باشد فلهذا مبنای انشای معنی با لفظ را قبول نداريم و در معاملات عقلايی و شرعی نيز اگر انشای «بعت» وجود دارد به معنای ايجاد معنی با لفظ نيست بلكه به معنای تسبّب برای ايجاد موضوع معتبر عقلايی و شرعی می باشد يعنی انسان با انشاء شخصی خود را با رعايت شرايط مورد قبول عقلا و يا شارع، تمليك می كند و با گفتن «بعت» سبب و موضوع تحقق آن امر عقلايی و شرعی در خارج تحقق يابد و اين مطلب ارتباطی به بحث ايجاد معنی با لفظ ندارد.
 علاوه بر اين اشكال ديگری به نظر می رسد و آن اينكه تا معنای مستعمل فيه انشايی نباشد آن را توان با لفظ ايجاد كرد و استعمال تنها اخطار آن معناست در اينجا و نه بيشتر، تصوير دوم مبنی بر استظهار شهيد صدر (قدس سر) از تعبير صاحب كفايه در تفسير وضع است كه فرموده «الوضع نحو اختصاص للفظ بالمعنى وارتباط خاص بينهما، ناشٍ من تخصيصه به تارةً، ومن كثرة استعماله فيه أخرى» [2] يعنی صاحب كفايه مسلك اعتبار را پذيرفته و حقيقت وضع را اعتبار و اختصاص لفظ به معنی می داند و اين اختصاص را نيز اعم از انشاء آن و يا ايجاد مصداق آن بوسيله استعمال لفظ می داند نظير مبادله دو شىء كه هم از طريق انشای بيع و هم از طريق فعل معاطات كه مصداق خارجی مبادله است انجام می گيرد و معاطات مصداق تكوينی آن مبادله را ايجاد می كند در اين صورت به عنايت زايدی در مسلك اعتبار نياز نيست از آن جهت كه با استعمال لفظ، رابطه وضعی تكوينی ايجاد شده و مصداق تخصيصی لفظ برای معنی را محقق می سازد، ولی اين بيان هم صحيح نيست زيرا:
 اولاً ـ در مقام استعمال يا اخطار معنى، شخص لفظ مطرح است درحالی كه در باب وضع، كلی لفظ موضوع است و استعمال به تنهايی كفايت كند تا طبيعی لفظ برای طبيعی معنی تخصيص دهد مگر آنكه مقصود از استعمال شخص لفظ تخصيص طبيعی لفظ باشد كه نياز به انشاء دارد.
 ثانياً ـ ايجاد مصداق وضع خارجاً كه عبارت از تخصيص لفظ برای معنی می باشد مشروط به آن است كه لفظ شايستگی أبزاريّت و وسيله بودن اخطار معنی را داشته باشد تا استعمال كننده بتواند مصداق آن را در خارج ايجاد كند و ايجاد بشود و معنی در ذهن مخاطب بيايد واين فرع وضع در مرتبه سابقه است و يااينكه لفظ دلالت ذاتی بر معنی داشته باشد كه واضح البطلان است.
 مفهوم اين سخن آن است كه استعمال حتی با قرينه تواند ايجاد وضع در خارج كند يعنی مصداق لفظ و دلالت آن را بر معنی ايجاد كند و استعمال كننده اگر چه باتصور لفظ و استعمال، معنی را نيز به همراه دال ديگری تصور نموده و به ذهن مخاطب اخطار می كند ولی آن تخصيص و دلالت لفظ بر معنی نيست و به عبارت ديگر مصداقيت استعمال برای تخصيص وضعی در خارج فرع آن است كه لفظ مستعمل بنفسه و بدون قرينه دال بر معنی باشد پس مستحيل است كه اين از ناحيه استعمال و در طول آن در خارج ايجاد شود زيرا كه دور است.


[1] . بحوث في علم الأصول: ج1، ص96.
[2] . كفاية الأصول: ج 1، ص 10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo