< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 تشخيص واضع و اقسام وضع/فصل اول: دلالت لفظي/دليل لفظي/علم اصول
 
 محور دوّم، تشخيص واضع
 اين بحث كاربرد مهمی ندارد و ضرورتی بينيم بطور مفصّل وارد آن شويم و اجمالاً می گو؟؟م در اين رابطه دو گرايش مطرح می باشد:
 1 - در يك گرايش، واضع لغات را خداوند می دانند بدليل پيچيدگی و صعوبت فراوانی كه در اوضاع لغات و معانی آنها وجود دارد بويژه در لغت عرب و معتقدند اگر انسان واضع لغات بود پس چرا هيچ ذكری از او در هيچ لغتی نشده است؟ مثلاً اگر آنگونه كه برخی مدّعی هستند يعرب بن قحطان واضع لغت عرب بوده چرا نامی او نيامده است؟
 2 - در گرايش ديگر گفته اند واضع لغات، بشر می باشد كه البته مقصود انسان خاصّی نيست بلكه قدرت بالای ذهن انسانی اين استعداد را داشته تا بتدريج در ساليان متمادی و قرنها، الفاظ و لغاتی را برای معانی ييی وضع كرده باشد مانند خيلی از امور عرفی اعتباری كه عليرغم معيّن نبودن شخص واضع آنها، واضع بشر بوده است.
 شهيد صدر (قدس سرّه) استبعاداتی نسبت به گرايش دوم مطرح می كنند كه نقش بشر اوليّه در اين ميان چگونه بوده است؟ اگر الهام خداوند برای بشر اوليه نبوده پس چگونه می تواند واضع باشد؟ پيچيدگی و تحوّلات اجتماعی كه در سايه آن، اوضاع لغات و زبان ها نيز پيچيدگی يافته چگونه می تواند وضع شده ذهن ابتدايی بشر اوليّه باشد؟ خلاصه اگر بشر را واضع بدانيم قطعاً بدون إلهام و عنايت خداوند برای او ممكن نبوده تا بتواند برای لغات، معانی را وضع نمايد [1] .
 
 برخلاف ايشان ما معتقديم واضع لغات كسی جز انسان نبوده و نيازی به إلهام خداوند نداشته است زيرا اين قدرت را حق تعالی به ذهن انسان بخشيده تا با توجّه به توان رفلكس سازی بالا و يادگيری سريع مسائل مشروط و بكاربردن آنها بتواند در هر مجموعه ای از همان ابتدا لغاتی را وضع و ايجاد نمايد و فرضاً منكر عنايت الهی هم نشويم باز دليل بر آن نيست كه حتماً خداوند واضع لغات باشد. اگر در مورد لغات مخصوصاً لغت عرب - معتقد باشيم خداوند وضع نموده و بر پيامبری از پيامبرانش وحی كرده است اين سخن قابل ايراد و نقض جدّی است كه پس چرا چنين اعتقادی را نسبت به همة لغات و تمامی علوم با وسعت فراوانش نداشته باشيم و بشر را نيز به اين معنی واضع دانيم كه خداوند به او إلهام و عنايت كرده باشد بلكه همانطوری كه اشاره شد قدرت فوق العاده انسان اين ظرفيّت و استعداد را برای او فراهم ساخته تا لغاتی را وضع نمايد.
 
 محور سوّم - اقسام وضع
 
 1 - تقسيم اوّل، تقسيم وضع به لحاظ معنای موضوعٌ له:
 1 - وضع عامّ و موضوعٌ له عام مانند اسماء اجناس.
 2 - وضع خاص و موضوعٌ له خاص مانند اسماء اعلام.
 3 - وضع عام و موضوعٌ له خاص مانند اسماء اشاره و موصوله و معانی حرفيّه.
 4 - وضع خاص و موضوعٌ له عام (كه ممتنع می باشد) .
 در وقوع دو قسم اوّل و دوّم بر اساس هر سه مسلك اعتبار و تعهّد و قرن ترديدی نيست و گفته شده معنايی كه تصوّر می شود بطوركلّی يا معنايی عامّ و كلّی است و يا معنايی خاصّ و جزيی در صورتی كه خاصّ باشد به ازاء آن لفظ را برايش وضع می كنند مانند اسماء أعلام و در صورتی كه معنای تصوّر شده عام باشد به ازاء آن، لفظ عامی را برای آن وضع می ضكنند مانند اسماء أجناس.
 ليكن در امكان يا وقوع قسم سوّم بحث هايی مطرح شده و گفته اند می توان معنای عامی را تصوّر نمود و از خلال آن، لفظ را برای افراد جزيی وضع نمايند زيرا مفهوم كلّی تصوّر شده نسبت به عالم خارج، عين جزئيّات و افرادش می باشد و صلاحيّت دارد تا در مقام إصدار حكم، عنوان حاكی از افراد كثير باشد و لازم نيست تك تك افراد جزيی استحضار شوند تا برای هر يك وضعی جداگانه صورت گيرد. به تعبير صاحب كفايه عامّ می تواند برای خاصّ، وجه قرار گيرد و چون نسبت وضعيّه در عالم وضع همچون نسبت حكمی است بايستی تصوّری باشد تا بتوان برای آن تصوّر، وضع نمود و يا بر آن حكم كرد چه تصوّر تفصيلی باشد كه مفهوم جزيی مشار اليه خاصّ را تصوّر نموده و لفظ هذا را برای آن وضع كند و چه تصوّر اجمالی باشد يعنی مفهوم مشار اليه را «مذكر خارجی» تصور نموده و از خلال اين مفهوم عام، لفظ هذا را برای مشار اليه خاص وضع نمايد.


[1] . بحوث في علم الأصول: ج 1، ص 85.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo