< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله هاشمی شاهرودی

93/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: کفر منکر وجوب حج
فصل: من أركان الدين الحج، وهو واجب على كل من استجمع الشرائط الآتية.....[1]
بحث در كفر منكر وجوب حج بود كه فرمودند در سلك كافرين هست كه اين بحث تمام شد و مشخص شد كه منكر وجوب حج كافر نيست مگر اينكه انكارش مستلزم نفى اقرار جدى به شهادتين باشد.
مرحوم سيد(رحمه الله) مى فرمايد (و تاركه عمداً مستخفّاً به بمنزلتهم، و تركه من غير استخفاف من الكبائر)([2]) يعنى اگر حج را عمداً با استخفاف ترك كند به منزله كفار است و اگر بدون استخفاف باشد مرتكب كبيره شده است .
مفهوم استخفاف:
استخفاف به معناى تضييع فعلى است به جهت سبك و خفيف شمردن و عدم اهتمام به آن و بى مبالاتى كردن در آن تا از بين برود و به معناى اهانت و توهين نيست و ظاهر عبارت مرحوم سيد(رحمه الله)اين است كه اگر ترك عمدى توام با استخفاف باشد در اين صورت به منزله كفار است البته بدون شك، استخفاف به احكام و واجبات شرعى، خود عقلاً مذموم است و گناه هم مى باشد.
دلیل گناه بودن استخاف واجبات:
بى اعتنايى به احكام الهى خلاف شان عبوديت و تسليم اوامر خداست و در واجبات و فرائض ديگر هم آمده است مثلاً (وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّد عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِى إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى بَصِير قَالَ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّل(عليه السلام)لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاة)([3]) ولى اين كه استخفاف به حج و واجبات ديگر، موجب كفر باشد دليلى برآن نداريم.
نتیجه:
اگر مقصود از (بمنزلتهم) اين باشد كه مستخف كافر بوده و احكام كافر را داراست دليلى بر آن وجود ندارد و اگر مقصود اين باشد كه تارك حج عمداً با استخفاف، كافر از دنيا مى رود و در آخرت عذاب كفار را دارد البته اين معنا در روايات متعددى آمده است كه كسى كه حج را بدون عذر و بودن مانع ترك كند اين شخص (يموت يهوديا او نصرانيا) كافر از دنيا مى رود يعنى كافر آخرتى است همچون صحيحه ذريح محاربى، (مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِى عَلِى الْأَشْعَرِى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ ذَرِيح الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام)قَال: مَن مَاتَ وَ لَمْب يَحُجَ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّا)([4]).
مى فرمايد : مستطيع كه حجه الاسلام خودش را بدون مانعى ترك كرده باشد با موت يهودى يا نصرانى از دنيا مى رود.
شاهد:
در اين روايات ـ كه متعدد هم است ـ كلمه استخفاف نيامده است و مطلق است و شامل هر كسى مى گردد كه بدون عذر حج را تضييع مى كند تا بميرد پس اگر مقصود كفر در آخرت يا موت كافراً باشد نبايد قيد استخفاف را ذكر مى كرد و نبايد تارك عمدى را دو بخش مى كرد علاوه بر اين در روايات متعدد ديگرى آمده است كه استخفاف به حج از كبائر است و موجب كفر نيست و با گناهان كبيره ديگر بر شمرده شده است مثلاً مرحوم صدوق(رحمه الله) از ابن شاذان از امام رضا(عليه السلام)نقل مى كند ـ در كتاب به مامون كه حديث معروف و معتبرى است ـ كه جمله اى از گناهان كبيره را بيان فرموده و از جمله آنها: (... وَ الْكَذِبُ وَ الْكِبْرُ وَ الْإِسْرَافُ وَ التَّبْذِيرُ وَ الْخِيَانَةُ وَ الِاسْتِخْفَاف بِالْحَج وَ الْمُحَارَبَةُ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِى وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذُّنُوبِ.)([5])([6])
در روايت ديگرى در خصال از أعمش از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند، (وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد(عليه السلام) فِى حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: وَ الْكَبَائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ ....... الِاسْتِخْفَافُ بِالْحَجِّ وَ الْمُحَارَبَةُ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْمَلَاهِى الَّتِى تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَكْرُوهَةٌ كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ وَ الْإِصْرَارُ عَلَى صَغَائِرِ الذُّنُوبِ)([7])([8])
نتیجه: بین مفهوم استخفاف در روایات و کلام علماء تفاوت وجود دارد
پس اين كه مستخف به حج كافر باشد نه تنها دليلى ندارد كه دليل بر خلاف آن موجود است و لهذا به احتمال قوى مقصود مرحوم سيد(رحمه الله)و فقهايى كه اين تعبير را دارند استخفاف لغوى نباشد كه گناه كبيره و مذموم است عقلا و شرعا ولى كفر نيست و آنچه در برخى از روايات آمده است به اين نوع استخفاف - لغوى - اشاره مى كند و ناظر به كسى است كه در اداى حج تسويف مى كند و اعتنا نمى كند تا فوت شود و اين از كبائر مى باشد همچنان كه استخفاف به نماز هم به اين معنا است اما استخفافى كه در اينجا منظور آقايان است به معناى ديگرى است; به معناى انكار عملى است.
انواع انکار عملی:
ما دو شكل ترك داريم يكى عمدى به جهت تسويف و عدم اهميت تا وقت بگذرد وليكن وجوب آن را انكار نمى كند و قبول دارد و نوع ديگر آن كه حج را عمداً ترك كند از باب اين كه آن را قبول ندارد و تسليم اين حكم نيست فلذا آن را انكار مى كند ولى انكار عملى نه لفظى و قولى.
انکار عملی مستلزم کفر:
يعنی اگر ترك استخفافى كاشف و دال بر عدم قبول اصل حكم باشد كه عرفاً نوعى انكار و عدم قبول و عدم تسليم تلقى شود در اين صورت طبق مبناى مشهور و مرحوم سيد(رحمه الله)كه منكر ضرورى كافر مى شود اين هم كافر محسوب مى شود كه اگر اين معنا مقصود باشد مى توان طبق آن مبنا تفصيل مذكور را قبول كرد ولى اين معنا منظور از استخفاف در روايات نيست .
ترک عمدی حج از گناهان کبیره است:
(و تركه من غير استخفاف من الكبائر.)([9]) اما اين كه فرمود ترك عمدى حج از كبائر است مى توان آن را از روايات استفاده كرد كه ترك عمدى حج از كبائر است البته در رواياتى كه معاصى كبيره را بر شمرده است ترك حج ذكر شده است ليكن استخفاف به حج كه همان ترك عمدى و بدون عذر و به جهت تسويف است ضمن كبائر شمرده شده است بلكه از صحيحه ذريح و رواياتى كه حج را در عرض نماز و روزه از اركانى دانسته كه اسلام بر آن بناء شده است و يا اين كه ترك آن ترك يكى از شرايع اسلام است اينها و امثال آن دلالت مى كند بر اين كه ترك عمدى آن از اكبر كبائر است و عذاب سنگين دارد كه مقصود از گناه كبيره هم همين معنا است و الا هر گناه فى نفسه كبيره است .
مثال:
در روايات ذيل آمده است :
(مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُود الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّار عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ- مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا- قَالَ هَذَا لِمَنْ كَانَ عِنْدَه مَال وَ صِحَّةٌ فَإِنْ سَوَّفَهُ لِلتِّجَارَةِ فَلَا يَسَعُهُ ذَلِكَ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ- إِذَا تَرَكَ الْحَجَّ وَ هُوَ يَجِدُ مَا يَحُجُّ بِهِ وَ إِنْ دَعَاهُ أَحَدٌ إِلَى أَنْ يَحْمِلَهُ فَاسْتَحْيَا فَلَا يَفْعَلُ فَإِنَّهُ لَا يَسَعُهُ إِلَّا أَنْ)([10])
يا آن روايتى كه مى فرمايد (مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِى عَلِى الْأَشْعَرِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى الْكُوفِى عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِر عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَار عَنْ أَبِى جَعْفَر(عليه السلام)قَالَ: بُنِي الْإِسْلَام عَلَىْ خَمْس عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ الْحَدِيثَ)([11]) كه بناى اسلام بر چند چيز است يكى از آن اركان حج است و روايات ديگرى هم به آن اشاره دارند و تعبير ذيل آيه هم شاهد خوبى هست كه مى فرمايد(وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِى عَنِ الْعالَمين)([12]) و مجموع رواياتى كه در مورد تارك حج آمده است نشان مى دهد ترك حج شبيه ترك صلات بدون عذر و عمداً است كه عذاب دارد و كافر از دنيا مى رود (فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً) بلكه شايد اين چنين تعبيرى به اين شدت در كبائر ديگر ذكر نشده باشد
اشکال:
ترک حج در شماره کبائر نیست.
پاسخ:
گرچه در شماره كبائر در روايات عنوان ترك حج نيامده است ولى استخفاف به حج كه همان ترك و تضييع به جهت اهمال و تسويف است، آمده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo