< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

98/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
بررسی معنای هیئات/ بررسی معنای حرفی/ تقسیم بر اساس معنای موضوع له / تقسیمات وضع/ وضع/ مقدمه علم اصول


خلاصه مباحث گذشته:

بحث در بررسی معنای هیئات قرار دارد که یکی از هیئات، هیئت جمله خبریه و انشائیه است که در مباحث پیشین مفاد هیئت جمله خبریه مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه معنای هیئت جمله انشائیه مورد بررسی قرار می گیرد.

1بررسی هیئت جملات انشائی

در مورد جملات انشائی در دو مقام بحث وجود دارد:

    1. معنای جملات انشائی.

    2. حقیقت انشاء.

جملات انشائی به دو قسم تقسیم می شوند:

    1. جملات مختص انشاء مانند استفهام، تمنی، ترجی و ...

    2. جملات مشترک بین مقام اخبار و انشاء مانند «بعت» که در مقام اخبار و انشاء از آن استفاده می شود.

1.1بررسی معنای جملات مختص انشاء

در توضیح معنای جملاتی که مختص انشاء هستند، وجوهی ذکر شده است که در این مجال سه وجه مورد اشاره واقع می‌شود.

برای آشنائی با سایر وجوه باید به کتب مفصل از جمله نوشته های ما در این مباحث مراجعه شود.

1.1.1الف: وضع برای ایجاد معنا

اولین قول در مورد جملات مختص انشاء که مورد پذیرش مشهور قرار گرفته، این است که این جملات برای ایجاد معنای خودشان به وجود انشائی وضع شده اند. به عنوان مثال «لیت زیداً قائمٌ» برای ایجاد تمنی انشائی وضع شده است.

توضیح مطلب اینکه تمنی به دو قسم تقسیم می شود:

الف: تمنی حقیقی که در نفس متمنی است که به عنوان مثال آرزوی ایستاده بودن زید می کند.

ب: تمنی انشائی که با مثل «لیت زیداً قائمٌ» ایجاد می شود. صیغه امر نیز از این قسم محسوب می شود؛ چون صیغه امر برای ایجاد بعث وضع شده است.

1.1.1.1مناقشه

به نظر ما کلام مشهور صحیح نیست؛ چون در کلام مشهور اثر جملات انشائی بیان شده است، در حالی که اثر استعمال جمله انشائی، غیر از معنای تصوری آن است. کلام مشهور همانند این است که در معنای چاقو، بریدن ذکر شود، در حالی که بریدن اثر چاقو است؛ لذا با توجه به صحیح نبودن ذکر اثر در تبیین چاقو، لازم است که معنای چاقو بیان گردد.

بنابراین در مورد جمله «لیت زیداً قائمٌ» هم ایجاد تمنی انشایی، اثر آن است و برای تبیین جمله کافی نیست بلکه لازم است که معنای تصوری آن تبیین شود؛ یعنی باید بیان شود که وقتی فردی می خواهد «لیت زیداً قائمٌ» را بیان کند چه معنایی را تصور کرده یا اینکه وقتی شنونده این تعبیر را می شنود، چه معنایی را تصور کرده است ولو اینکه گوینده این تعبیر طوطی باشد. نکته ذکر طوطی این است که در طوطی ایجاد تمنی انشائی وجود ندارد و لذا لازم است که معنای جمله تمنی وقتی از طوطی صادر می شود، تبیین شود، در حالی که بیان مشهور برای بیان این مورد کافی نیست.

1.1.2تبیین کلام مشهور توسط صاحب منتقی الاصول

در کتاب منتقی الاصول برای توضیح و تبیین مسلک مشهور فرموده اند: به عنوان مثال تعبیر «لیت زیداً قائمٌ» در عالم اعتبار عقلائی ایجاد تمنی می کند. توضیح ایشان این است که تمنی نفسانی، از سنخ فعل نیست و لذا تمنی نفسانی آروز کردن نیست بلکه آروز شدن است. اما اعتبار تمنی در عالم اعتبار عقلائی از سنخ فعل است و در این صورت تعبیر «آرزو کرد» به کار برده می شود، در حالی که در صورت تمنی نفسانی «آرزو شد» به کار برده می شود.[1]

1.1.2.1مناقشه در کلام منتقی الاصول

به نظر ما کلام منتقی الاصول ناتمام است؛ چون ایشان باید در مورد «لعلّ زیداً قائمٌ» بیان کنند که ایجاد ترجی در عالم اعتبار عقلائی می شود، در حالی که معنای آن روشن نیست. علاوه بر اینکه ایشان آرزو کردن را ایجاد تمنی در وعاء اعتبار عقلائی دانسته اند که این مطلب خلاف وجدان لغوی است؛ چون اگر تعبیر «من سالها در دلم آرزو دیدار شما را داشتم» در فرضی که هیچ ابرازی از فرد وجود نداشته باشد، بیان شود، هیچ اشکالی نخواهد داشت.

بنابراین به نظر ما وجه اول حتی با توضیح منتقی الاصول قابل پذیرش نیست. البته با توضیحی که در وجه سوم بیان می‌شود، هیئات جملات انشائی دارای یک معنای ایجادی هستند، اما این گونه نیست که صرفا برای ایجاد وضع شده و مانند فریاد زدن باشند که اثر آن ایجاد تنبه در مخاطب است. جملات انشائی دارای معنای موضوع له هستند که ایجادی بودن این معنا مورد پذیرش ما است، اما این معنا باید توضیح داده شود تا حتی اگر فرد هازل، فرد در حال تمرین یا طوطی هم از جملات انشائی استفاده کند، مشخص باشد که چه معنایی در ذهن خطور می کند. این معنای مستعمل فیه در جملات انشائی باید بیان گردد.

1.1.3ب: وضع برای نسبت تصادقیه در عالم تصادق

دومین بیان در مورد جملات مختص انشاء در کلام شهید صدر مطرح شده است.

ایشان در مورد جملات مختص انشاء غیر از نداء که در آن مبنای خاصی دارند، قائل به وضع برای نسبت تصادقیه شده اند. البته در نظر ایشان عالم تصادق جملات متفاوت است. در مورد «زید قائمٌ» عالم تصادق خارج است؛ چون در ذهن نسبت تصادقیه بین زید و قائم در عالم خارج ایجاد می شود.

علت اینکه شهید صدر از این بیان استفاده کرده اند، این است که ایشان معتقد اند که موطن نسبت صدوریه بین زید و قائم خارج است و از طرف دیگر اگر از نسبت هایی که موطن آنها خارج است، صورتی در ذهن حاضر شود، آن صورت واقع نسبت نخواهد بود بلکه مفهوم مفرد است؛ چون در ذهن به عنوان مثال مفهوم قیام از مفهوم زید صادر نشده و به همین جهت در مورد مفهوم زید و قیام نسبت صدوریه وجود ندارد. بنابراین واقع نسبت صدوریه در ذهن نیست بلکه در خارج است. در صورتی هم که در ذهن نسبت دیگری وجود داشته باشد، نمی تواند حاکی از نسبت صدوریه باشد و در نتیجه مفهوم، جمله ناقصه خواهد شد که افرادی است و نمی تواند نسبت تامه تشکیل دهد؛ چون نسبت تامه تنها در صورتی است که در ذهن متکلم واقع نسبتی بین دو مفهوم باشد که طبعا نسبت خارجی نخواهد بود؛ چون اگر نسبت خارجی در ذهن حاضر شود، واقع نسبت نخواهد بود.

شهید صدر به جهت بیان ذکر شده مجبور شده اند نسبت تامه در مورد «زید قائمٌ» را نسبت تصادقیه در عالم تحقق بدانند. در مورد «ضرب زید» هم نسبت صدوریه نمی تواند نسبت تامه تشکیل دهد و لذا نسبت تامه آن نسبت تصادقیه اسنادی در ذهن است که در ذهن گفته می شود حادثه ای وجود دارد که فعل و فاعل دارد که فعل آن، «ضرب» و فاعل آن «زید» است.

ایشان همین بیان را در جملات انشائی به کار برده و بیان کرده اند که به عنوان مثال در تعبیر «لیت زیداً قائمٌ»، بین زید و قائم نسبت تصادقیه وجود دارد، اما این نسبت در عالم تحقق نیست بلکه در عالم تمنی است. در مورد تعبیر «هل زید قائمٌ» هم نسبت تصادقیه بین زید و قائم در عالم استفهام وجود دارد کما اینکه در مورد «لعلّ زیداً قائمٌ» بین زید و قائم در عالم ترجی نسبت تصادقیه وجود دارد. این بیان در سایر جمل انشائی نیز جاری است.[2]

1.1.3.1مناقشه

به نظر ما کلام شهید صدر خلاف ظاهر بلکه خلاف وجدان قطعی است؛ چون معنای «لیت زیداً قائم» طبق کلام ایشان این است که زید و قائم در عالم آرزوی متکلم واحد باشند یا در مورد «هل زید قائمٌ»، زید و قائم در عالم استفهام یکی باشند که این مطلب خلاف وجدان است.

البته می پذیریم که معنای «لیت زیداً قائمٌ» این است که کاش زید و قائم یکی باشند، اما موطن یکی بودن و تصادق در خارج مورد آرزو است.

بنابراین کلام ما این است که نسبت تصادقیه که در ذهن وجود دارد، نسبت تصادقیه بین زید و قائم در خارج است؛ چون متکلم اتحاد زید و قائم در عالم خارج را در نظر گرفته و گاهی از آن با تعبیر «زیدٌ قائمٌ» خبر می دهد و گاهی نیز با تعبیر «هل زیدٌ قائمٌ» از آن استفهام و با «لیت زیداً قائمٌ» تمنی می کند.

1.1.4ج: وضع برای واقع ابراز امر نفسانی به صورت تصوری

سومین بیان در مورد جملات مختص انشائی که مختار ما است، این گونه است که موضوع له جملات انشائی، واقع ابراز امر نفسانی تصوراً است و لذا مدلول «لیت»، مفهوم ابراز تمنی که مفهوم اسمی است، نخواهد بود بلکه واقع ابراز تمنی به صورت تصوری است.

قید «واقع ابراز تمنی» به این جهت اضافه شده است که مفهوم ابراز تمنی، مفهوم اسمی است. اضافه شدن قید «تصوری» هم به این جهت است که وجودِ تصدیقیِ واقعِ ابرازِ تمنی، معنای موضوع له نیست؛ چون حتی اگر طوطی نیز «لیت زیداً قائمٌ» را به کار ببرد، معنایی در ذهن ما نقش می بندد که آن معنا، صورت واقع ابراز تمنی بوده و تصورا واقع ابراز تمنی خواهد بود.

معنای «هل زید قائمٌ» نیز این است که صورت واقع ابراز استفهام است و مستفهم عنه هم اتحاد زید و قائم در خارج است که شهید صدر از آن به نسبت تصادقیه بین زید و قائم یاد کرده اند. اما نکته مهم در مورد نسبت تصادقیه بین زید و قائم در خارج بودن آن است که مورد سوال واقع شده است و به همین جهت این گونه نیست که نسبت تصادقیه بین زید و قائم در عالم استفهام مورد سؤال واقع شده باشد.

بنابراین اگر متکلم در مقام هزل یا در مقام تمرین، از تعبیر «کاش زید ایستاده بود» استفاده کند، واقع ابراز تمنی تصور شده است. البته ما ابائی نداریم که اولاً و بالذات واضع تعبیر «لیت زیداً قائمٌ» را برای ابراز تمنی وضع کرده است، اما با توجه به اینکه علقه وضعی تصوری است، می گوئیم: معنای موضوع له «لیت زیداً قائمٌ» صورت ابراز تمنی است و الا اگر عقله وضعی تصدیقی دانسته شود -که نتیجه آن در مورد کلمات صادر شده در مقام هزل یا موجود غیرذی شعور مثل طوطی، عدم وجود علقه وضعی و صرف وجود علقه انسی است- به راحتی می توان بیان کرد که معنای موضوع له، ابراز تمنی است، اما با توجه به اینکه علقه وضعی در نظر ما تصوری است، لفظ «صورت» را اضافه کرده و می گوییم: جمله «لیت زیداً قائمٌ» برای صورت ابراز تمنی وضع شده است. البته همان طور که ذکر شد، مفهوم ابراز تمنی مقصود نیست بلکه واقع ابراز تمنی مورد نظر است که این واقع ابراز تمنی تصور می شود کما اینکه آرزو کردن خود فرد در نزد او متصور می شود.

با بیان ذکر شده هازل بودن یا عدم وجود التفات از سوی متکلم مشکلی ایجاد نمی کند. این مطلب در مورد صیغه امر نیز قابل طرح است؛ کما اینکه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در کتاب درر الفوائد بیان کرده اند که صیغه امر برای ابراز اراده فعل از سوی متکلم نسبت به مخاطب وضع شده است که طبق این بیان، حتی اگر در مقام هزل نیز از صیغه امر استفاده شود و یا اینکه از موجودی مانند طوطی صادر شود، صورت ابراز اراده در ذهن شکل می گیرد.

به نظر ما مسلک ذکر شده در مورد معنای جملات انشائی صحیح است و طبق آن اساساً نیازی به ادعای نسبی بودن معنای «لیت» وجود ندارد؛ چون «لیت» برای ابراز تمنی نسبت به خصوصیتی که به قیام زید تعلق می گیرد، وضع شده است کما اینکه لام تعریف برای خصوصیت تعریف مدخول خودش وضع شده است.

1.1.4.1تبیین معنای حروف نداء

در پایان به نکته ای در مورد حرف نداء اشاره می کنیم. در مورد حروف نداء آقای سیستانی تمایل به ندای تکوینی دارند. در کلام شهید صدر هم مطرح شده است که تعابیری مانند «اِی»، «آی» برای ندای تکوینی وضع شده اند؛ یعنی پذیرفته اند که با این امور قصد ایجاد ندای تکوینی وجود دارد.

به نظر ما لفظ «ای» که در فارسی به کار برده می شود و معادل عربی آن «یا» است، برای ابراز قصد نداء در خطاب وضع شده است و لذا ندای تکوینی نیست. بر این مطلب شواهدی وجود دارد:

    1. وقتی تعبیر «ای خواننده عزیز» نوشته می شود، خواننده مورد نداء واقع می شود، در حالی که فریاد زده نمی شود.

    2. در برخی موارد مانند آیه شریفه ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذَا﴾[3] حرف نداء در تقدیر است، اما در عین حال نداء صورت می گیرد.

    3. در صورتی هم که طوطی تعبیر «یا» یا «ای» به کار ببرد، متوجه می‌شویم که معنای آن یکسان است.

بنابراین اگرچه نداء تکوینی با مواردی از قبیل فریاد زدن ممکن است، اما حرف نداء دارای معنای موضوع له است که در ذهن مخاطب خطور می کند که این معنا ابراز نداء در خطاب است.

1.2جملات مشترک بین انشاء و اخبار

در مورد جملات مانند «بعت» و «یعید» که از این تعابیر در مقام اخبار و انشاء استفاده می شود، شهید صدر پذیرفته اند که مفاد «بعت» در مقام انشاء، نسبت تصادقیه در عالم اعتبار نیست و لذا بیان کرده اند که «بعت» در مقام انشاء با «بعت» در مقام اخبار تفاوتی ندارند؛ چون «بعت» در مقام اخبار، نسبت تصادقیه اسنادی بین بیع و متکلم در عالم تحقق است که حکایت می کند که در عالم تحقق حادثه ای وجود دارد که در آن یک بیع و بایع وجود دارد که بین فرد و بیع نسبت تصادقی اسنادی وجود دارد. در مورد «بعت» در مقام انشاء هم همین بیان خواهد بود، اما در «بعت» انشائی اخبار صورت نمی گیرد بلکه نسبت تصادقیه در عالم تحقق اعتبار می شود؛ چون نمی توان گفت که نسبت تصادقیه در عالم اعتبار، اعتبار می شود و لذا چیزی که در «بعت» انشائی اعتبار می شود، نسبت تصادقیه اسنادی در عالم تحقق است که در نتیجه اعتبار به همان نسبت تصادقیه در خارج خواهد بود. اما در «بعت» اخباری، اخبار به نسبت تصادقیه در عالم خارج خواهد بود.[4]

به نظر ما کلام شهید صدر عرفی نیست؛ چون «بعت» اخباری و انشائی دارای معنای واحد هستند و بین آنها تفاوت وجود ندارد. در مورد «بعت» اخباری و انشائی صرفا داعی متفاوت است، کما اینکه در اوامر ارشادی و مولوی تفاوتی وجود ندارد بلکه صرفا داعی متفاوت است. بنابراین مدلول استعمالی «بعت» در مقام اخبار با «بعت» در مقام انشاء صد در صد یکسان است و صرفا قرینه وجود دارد که در «بعت» اخباری، به تعبیر شهید صدر داعی از استعمال این لفظ در نسبت تصادقیه در خارج است و به تعبیر ما داعی بر استعمال این لفظ نسبت تصادقیه تحققیه و صدوریه است.

ممکن است اشکال شود که «بعت» در مقام اخبار و «بعت» در مقام انشاء از نظر تصوری هم متفاوت هستند ولو اینکه متکلم هازل باشد.

در پاسخ این اشکال می گوئیم: تفاوت بین «بعت» اخباری و انشائی حتی در موارد هزل مورد پذیرش ما قرار دارد، اما این تفاوت در مقام تصور است؛ لذا «بعت» به داعی اخبار با «بعت» در مقام انشاء حتی در فرض هزل نیز تصورا متفاوت اند.

این محصل بیان ما در مورد معانی جملات انشائی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo