< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

98/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
ثمرات بحث از معنای حرفی/ بررسی معنای حرفی/ تقسیم بر اساس معنای موضوع له / تقسیمات وضع/ وضع/ مقدمه علم اصول


خلاصه مباحث گذشته:

بحث در ثمرات بحث از معنای حرفی است که به پنج ثمره در این زمینه اشاره شده است

1ثمرات بحث از معنای حرفی

در مورد بحث از معنای حرفی ثمراتی مطرح شده است که عبارتند از:

1.1الف: مثبت نبودن اصول در تقیّدات حرفی

اولین ثمره بحث از معنای حرفی که در کلام آقای سیستانی مطرح شده این است که وقتی تقید بین دو جزءِ موضوع مرکب با معنای حرفی اثبات شده باشد، استصحاب در یکی از دو جزء، برای اثبات تقید حرفی اصل مثبت نخواهد بود به عنوان مثال تقید نماز به طهارت در تعبیر «لاصلاة الابطهور» با حرف «باء» اثبات شده است و لذا با توجه به تقید حرفی بودن، با استصحاب طهارت تا زمان نماز، تقید حرفی اثبات خواهد شد در حالی که اگر تقید اسمی باشد، مثل اینکه تعبیر «یجب اقتران الصلاة بالطهاره» بیان شده باشد، استصحاب طهارت، اقتران را اثبات نمی کند

ثمره اول در مورد حروفی که مفاد آنها صرف اقتران بین دو چیز است، مورد پذیرش ما قرار دارد، اما لازم به ذکر است که مبانی در معنای حرفی در این ثمره تأثیری ندارد

1.2ب: وجود مفهوم شرط در صورت جزئی حقیقی نبودن معنای حرفی

دومین ثمره برای بحث از معنای حرفی که توسط شهید صدر مطرح شده، این است که اگر معنای حرفی جزئی دانسته شود، دیگر نمی توان قائل به مفهوم شرط شد؛ چون به عنوان مثال مفاد «ان جاءک زید فأکرمه»، وجوب شخصی خواهد شد که این وجوب شخصی معلق بر مجیء زید شده است و در این فرض منافات ندارد که فرد دیگری از وجوب اکرام زید وجود داشته باشد که معلق بر سبب دیگر مثل بیماری او باشد اما در صورتی که معنای حرفی جزئی حقیقی نبوده بلکه کلی باشد که به جهت تقوم به طرفین دچار جزئیت طرفی شده باشد، مفاد «أکرمه» طبیعی وجوب اکرام زید خواهد شد که بر این اساس، سنخ وجوب اکرام زید معلق بر مجیء او خواهد شد؛ لذا گویا گفته شده است که طبیعی وجوب اکرام زید معلق بر مجیء او است که این امر موجب ثبوت مفهوم شرط خواهد شد [1]

به نظر ما این ثمره صحیح است

1.3ج: بازگشت واجب مشروط به واجب معلّق

سومین ثمره برای بحث از معنای حرفی در کلام شیخ انصاری ذکر شده است ایشان فرموده اند: معنای هیئت «أکرمه» به جهت معنای حرفی بودن، جزئی است و به همین جهت قابل تقیید نیست؛ لذا در تعبیر «ان جاءک زید فأکرمه»، مجیء زید نمی تواند قید برای هیئت «أکرمه» باشد بلکه قید ماده خواهد بود با رجوع قید به ماده وجوب فعلی خواهد بود که همان واجب معلق می شود

1.3.1پاسخ شهید صدر از مناقشات وارد شده بر کلام شیخ انصاری

شهید صدر قائل شده اند که طبق مبنای شیخ انصاری ثمره ذکر شده صحیح بوده و اشکالات ذکر شده بر کلام شیخ انصاری وارد نیست [2]

1.3.1.1پاسخ از امکان تقیید احوالی

شهید صدر فرموده اند: یکی از اشکالاتی که بر کلام شیخ وارد شده، این است که اگرچه معنای حرفی جزئی است و معنای جزئی قابل تقیید نیست، اما این عدم امکان تقیید در مورد تقیید افرادی است، در حالی که تقیید احوالی مشکلی ندارد و لذا معنای جزئی که در «أکرمه» وجود دارد، تقیید احوالی به مجیء زید زده می شود[3]

ایشان در پاسخ از اشکال ذکر شده فرموده اند: اگر تقیید احوالیِ جزئی، به معنای تقیید حکم مترتب بر آن باشد، مثل اینکه تعبیر «زید فی حال کونه فی المسجد مؤدب» به کار برده شود که حکم مؤدب بودن زید را در فرض تقید احوالی او به «کونه فی المسجد» بیان کرده است، مشکلی وجود ندارد، اما اگر تقیید احوالیِ جزئی، به معنای تقیید وجود جزئی باشد، مثل اینکه وجود زید مقیّد به بودنش در مسجد باشد، این تقیید ممکن نیست؛ چون موجود جزئی را بعد از موجود و متشخص شدن نمی توان مقید به حال خاصی کرد و لذا در مثال «ان جاءک زید فأکرمه» اگر مراد این باشد که وجود اکرام زید، تقیید احوالی به مجیء زید زده شود، به جهت جزئی حقیقی بودن همانند زید شده و امکان تقیید نخواهد داشت

1.3.1.1.1مناقشه

به نظر ما پاسخ شهید صدر در صورتی صحیح است که شیخ انصاری مفاد «أکرمه» را همانند جزئی های تکوینی بداند که در خارج به آنها اشاره می شود؛ چون نمی توان وجود جزئی های خارجی که به آنها اشاره می شود، را تقیید احوالی زد، در حالی که جناب شیخ انصاری اگرچه مفاد «أکرمه» را جزئی می داند، اما آن را از قبیل جزئیات تکوینی نمی‌دانند؛ چون روشن است که نسبت بعثیه که در «أکرمه» وجود دارد، این گونه نیست که اشاره به وجود خارجی شود مقصود شیخ انصاری این است که این نسبت بعثیه، فرد و مصداقی از افراد مفهوم «بعث» است با این بیان محقق عراقی به جناب شیخ انصاری اشکال کرده است که قبل از ایجاد انشائی مصداق و در هنگام تصور آن به همان صورت اندکاکی در اطراف که یکی از آنها مبعوث الیه(فعل) و دیگری مبعوث (مخاطب) است، ابتداء تقیید احوالی زده شده و بعد ایجاد می‌شود؛ لذا این گونه نیست که نسبت بعثیه ابتداء ایجاد شده و بعد تقیید احوالی زده شود تا اشکال مطرح شده در کلام شهید صدر رخ دهد

1.3.1.2پاسخ از امکان تعلیق

محقق اصفهانی[4] و مرحوم آقای خویی[5] اشکال دیگری بر کلام شیخ وارد کرده اند ایشان فرموده اند: تقیید به معنای تضییق است و تضییق در صورتی رخ می دهد که امر موسعی وجود داشته باشد تا نسبت به آن تضییق رخ دهد و لذا اگرچه در صورت جزئی بودن معنای حرفی، تقیید آن ممکن نیست، اما قابلیت تعلیق وجود دارد؛ یعنی می توان وجود آن را معلق بر شرطی قرار داد

شهید صدر در پاسخ از اشکال محقق اصفهانی و مرحوم آقای خویی فرموده اند: جزئی حقیقی قابل تعلیق هم نیست؛ چون تعلیق به معنای مشروط و معلق کردن وجود جزئی بر علت خاصی است به عنوان مثال آتش خاصی که در خارج در حال سوختن است، معلق بر وجود بخاری گردد، در حالی که جزئی حقیقی و متشخص، از لحاظ علت هم دارای تشخص بوده و علت معینی دارد به همین جهت، وقتی در خارج موجود است، علت آن هم موجود بوده و معلق کردن آن بر فرض وجود علت دیگر معنا نخواهد داشت

1.3.1.2.1مناقشه

در پاسخ از کلام شهید صدر می گوئیم: ایشان ادعای جزئی بودن معنای حرفی را که در کلام شیخ انصاری مطرح شده است، صرفا به معنای جزئی حقیقی خارجی معنا کرده اند، در حالی که مراد شیخ انصاری از جزئی بودن مفاد «أکرمه»، مصداق طبیعی بعث و طلب است و لذا وجوب اکرام زید در همه احوال ثابت است، اما نمی توان گفت که «أکرمه» در همه احوال ثابت نیست بنابراین نباید با جزئی حقیقی تکوینی که قابل تقیید نیست[6] ، مقایسه شود محقق اصفهانی و مرحوم آقای خویی فرموده اند: فردی که تصور شده، قبل از ایجاد انشائی آن تعلیق صورت می گیرد و به صورت معلق بر یک شرط ایجاد می شود؛ چون وجود های انشائی اعتباری قابل تقیید است کما اینکه در بحث وصیت وقتی فرد تعبیر «ان متّ فداری ملک زید» به کار می برد، ایجاد و انشای تعلیقی ملکیت خانه برای زید صورت گرفته است اما امر تکوینی قابل وجود تعلیقی نیست

بنابراین به نظر ما اشکال مرحوم شیخ انصاری که به جهت جزئی بودن معنای هیئت تقیید آن را ممکن ندانسته اند، سه پاسخ دارد:

    1. معنای حرفی جزئی حقیقی نیست بلکه جزئی طرفی است

    2. تقیید احوالی در مورد معنای جزئی ممکن است که این پاسخ در کلام محقق عراقی ذکر شده است

    3. تعلیق در معنای حرفی ممکن است این پاسخ نیز در کلام محقق اصفهانی و مرحوم آقای خویی بیان شده است

1.4د: عدم امکان تمسک به صیغه امر برای نفی مشروط بودن وجوب

چهارمین ثمره برای بحث از معنای حرفی که در کلام شهید صدر مطرح شده، این است که اگر معنای حرفی مانند مفاد «أکرمه» جزئی دانسته شود، برای نفی شرط الوجوب نمی توان به عنوان مثال به «أکرم زیدا» تمسک کرد؛ چون اگرچه برای اثبات وجوب تعیینی بودن اکرام یک راه این است که به اطلاق ماده تمسک شده و گفته شود که در واجب تخییری جامع یکی از دو فرد واجب شده است، در حالی که ظهور «أکرم زیدا» این است که واجب عنوان «احدهما» نیست بلکه اکرام زید واجب است، اما اگر همانند مشهور، واجب تخییری به این معنا دانسته شود که وجوب هر یک از دو فرد مشروط به عدم تحقق فرد دیگر باشد، برای اینکه «أکرم زیدا» دلالت بر مشروط نبودن وجوب داشته باشد، باید به اطلاق صیغه آن تمسک شود و در صورتی اطلاق برای صیغه محقق می شود که امکان تقیید وجود داشته باشد و لذا با توجه به اینکه مرحوم شیخ انصاری هیئت را جزئی دانسته و قابل تقیید نمی دانند، در مورد هیئت اطلاق نیز شکل نخواهد گرفت؛ چون اطلاق اثباتی در صورت تحقق مقدمات حکمت ثابت می شود که یکی از مقدمات حکمت امکان تقیید است از طرف دیگر در صورتی که مولی نتواند خطاب خود را مقید کند، اطلاقی هم شکل نمی گیرد در نتیجه نمی توان به اطلاق «اکرم زیدا» کرده و حکم به مشروط نبودن اکرام زید به عدم وجوب اکرام عمرو کرد[7]

1.4.1مناقشه

در پاسخ از ثمره چهارم به سه مطلب اشاره می کنیم:

    1. اگر همانند مرحوم شیخ انصاری قائل شویم که «اکرم زیداً» به جهت اینکه معنای حرفی است، قابل تقیید نیست، اما وجوبی که مفاد معنای اسمی است، مانند «یجب» قابل تقیید است، می توان ادعاء کرد که برای مولی امکان تقیید وجود دارد؛ چون اگرچه مولی در صورتی که تعبیر «اکرم زیدا» را به کار ببرد، امکان تقیید ندارد، اما لازم نیست که مولی صرفا از تعبیر «اکرم زیداً» استفاده کند بلکه می تواند از تعبیر «یجب اکرام زید» استفاده کند و امکان تقیید به «ان لم تکرم عمراً فیجب اکرام زید» هم داشته باشد بنابراین اگرچه امکان تقیید از مقدمات حکمت است، اما صرفا امکان تقیید یک خطاب خاص مانند «اکرم زیدا» لازم نیست بلکه حتی اگر امکان تقیید خطاب با تبدیل صیغه امر به مفهوم اسمی وجود داشته باشد، تقیید ممکن خواهد بود در حالی که مولی خطاب خود را به مفهوم اسمی تغییر نداده و از تعبیر «اکرم زیدا» استفاده کرده است و لذا از اینجا اطلاق لفظی گرفته می شود

    2. مطالبی از قبیل عدم امکان تقیید هیئت از مواردی است که افراد اهل علم متوجه آن هستند و نوع مردم نسبت به آنها توجهی ندارند و لذا در نزد عامه مردم امکان تقیید هیئت وجود دارد در این شرائط اگر مولی از تعبیر «أکرم زیدا» استفاده کند، برای مردم توهم امکان تقیید رخ می دهد، اما اگر مولی به هیچ نحو قید مورد نظر خود را بیان نکند، القاء مردم در مفسده خلاف واقع خواهد شد؛ چون مردم با توجه به اینکه اطلاق گیری فرع بر برهان نبوده و متفرع بر ظهور عرفی است، از خطاب مولی اطلاق گیری خواهند کرد در نتیجه وقتی مولی می توانست کلام خود را ولو با تغییر خطاب تقیید بزند، اما در عین حال تقیید نزده و مردم اطلاق گیری کنند، مقدمات شکل خواهد گرفت مبنی بر اینکه اگر در عین اینکه مقصود مولی مقید بوده، از «أکرم زیدا» استفاده کرده باشد، اخلال به غرض او خواهد بود که همین امر موجب ظهور اطلاقی خواهد شد

    3. فرضا اگر در خطاب «اکرم زیدا» مولی نتواند با رجوع قید به هیئت مقصود خود را بیان کند، می تواند با رجوع قید به ماده به صورت «یجب اکرام زید علی تقدیر عدم اکرام عمرو» مقصود خود را بیان کند و لذا وقتی قیدی ذکر نمی کند، اطلاق ماده مورد تمسک خواهد بوداین بیان در مورد تعیینی است

در مورد واجب عینی نیز گفته می شود که مولی تعبیر «أعتق رقبة» را به کار برده و نگفته است که «یجب علیک عتق رقبة فی حال عدم عتق غیرک»، واجب عینی خواهد بود ولو اینکه ثبوتا امکان رجوع قید به هیئت «أعتق» وجود نداشته باشد؛ چون ماده مطلق است

بنابراین ثمره چهارم صحیح نیست

1.5ه: عدم وجود مفهوم در جملات ناقصه

ثمره چهارم در مورد بحث از معنای حرفی در کلام شهید صدر مطرح شده است ایشان فرموده اند: با توجه به تفاوت نسبت تامه و نسبت ناقصه که در اصول مطرح شده و هر دو معنای حرفی هستند، برای بحث از معنای حرفی ثمره ای آشکار می شود؛ چون جمله ناقصه دارای مفهوم نیست، اما نسبت تامه می تواند دارای مفهوم باشد

به عنوان مثال برای کلام شهید صدر می توان گفت: اگر نازل کردن آب طهور از آسمان به صورت وصفی ذکر گردد که نسبت ناقصه است، مثل «أنزلنا من السماء ماءً طهورا» مفهوم ندارد که آب غیرطهور اساساً نازل نشده است بلکه امکان نزول آب غیر طهور هم وجود خواهد داشت، در حالی که اگر تعبیر «الماء الذی انزلنا من السماء طهورٌ» استفاده شود که نسبت تامه است، به این معنا خواهد بود که تمامی آب های نازل شده از آسمان طهور است[8]

1.5.1مناقشه

به نظر ما کلام شهید صدر صحیح است، اما این مطلب ربطی به بحث حقیقت معنای حرفی در حروف و هیئات ندارد؛ چون روشن است که جمله وصفی نسبت ناقصه بوده و جمله خبری نسبت تامه است و برای فهم این مطلب نیازی به بحث تحلیلی از معنای حرفی وجود ندارد

2بررسی معنای هیئت در جملات ناقصه و تامه

در ادامه بحث از معنای هیئت جملات ناقصه و جملات تامه خبری و انشائی مورد بررسی قرار می گیرد مشهور بیان کرده اند که جملات ناقصه دال بر نسبت بوده و جملات ناقصه دال بر وقوع نسبت هستند به عنوان مثال العالم عادلٌ دال بر وقوع نسبت بوده و العالم العادل دال بر ثبوت نسبت است که این مطلب مورد اشکال شده است که در جلسه آتی مورد بررسی قرار می گیرد


[3] این اشکال توسط محقق عراقی بر شیخ انصاری وارد شده است.
[6] توضیح عدم امکان تعلیق جزئی حقیقی تکوینی این است که جزئی حقیقی دایر بین موجود و معدوم است که اگر موجود باشد، علت معین داشته است که موجود شده است و به همین جهت وجود تنجیزی دارد و تعلیق معنا نخواهد داشت و در صورتی هم که محقق نباشد، غیرمنجز است و در این صورت هم وجود تعلیقی معنا ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo