< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات/غنا /معنای غنا/شرطیّت باطل بودن کلام در صدق غنا

خلاصه مباحث گذشته:

معنای غنا

بحث راجع به مفهوم غنا بود. و أهل لغت در معنای آن اختلاف کرده بودند و کلام‌شان مضطرب بود:

در قاموس گفته بود: الغنا من الصوت ما طرّب به. صدایی که موجب طرب بشود.

در مصباح المنیر گفته بود: الغنا مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب.

مصباح المنیر (نظر مشهور)

و مشهور در کلام فقهاء هم همین است که غنا مد صوت است که مشتمل بر ترجیع مطرب است.

مناقشه

و انصافا این کلام مصباح المنیر که مورد عمل مشهور فقهاء قرار گرفته غیر عرفی است:

زیرا گاهی اشعار لهوی و عاشقانه را با صدای خوش و آرام و بدون ترجیع و گرداندن صدا در حلق می خوانند و مستمع را تحت تأثیر قرار می دهند به گونه ای که هیچ عرفی در صدق غنا بر آن تأمّل نمی کند. و نیز گاهی مداح ها و قاری های خوش صدا مدّ صوت و ترجیع دارند و مطرب هم هست، به این معنا که انسان می خواهد خودش را تکان دهد و با این مداحی و قرآنی که خوانده می شود، همراهی کند. ولی بر آن غنا صدق نمی کند.

مجمع البحرین

و لذا در مجمع البحرین در معنای غنا چنین ذکر کرده است: الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب او ما یسمی بالعرف غنائا و ان لم یطرب.

که البته با این قید «ما یسمی بالعرف غنائا و ان لم یطرب» تعریف را خراب کرد. زیرا معنایش این است که هر چه عرف بگوید غنا، غنا است. که این معنا کردن فایده‌ای ندارد.

لسان العرب

در لسان العرب می‌گوید: کل من رفع صوته و ولاه فصوته عند العرب غناء. هر کس صدایش را بلند کند و پشت سر هم بخواند عرف عرب می‌گوید این غنا است.

مناقشه

این معنا هم عرفی نیست: اگر کسی با صدای بلند قرآن یا مداحی بخواند و تحسین صوت هم داشته باشد غنا صدق نمی کند. و عرف از «و اجتنبوا قول الزور یعنی الغنا» معنای أعمی که شامل قرآن خواندن با صدای زیبا هم بشود نمی فهمد. مثلاً امام زین العابدین کان احسن الناس صوتا و وقتی قرآن می‌خواند سقاها دور منزل ایشان جمع می‌شدند، صدای قرآن ایشان را بشوند. که قطعاً عرف در اینجا نمی گوید حضرت غنا می خواند.

عدم صحّت تمسّک به کلام أهل لغت

و لذا ما معتقدیم:

تعریف‌های أهل لغت برای غنا از باب شرح الاسم است و تعریف جامع و مانع نیست مثل سعدانه نبت. و این مقدار معنا هم فایده ای ندارد.

علاوه بر این‌که: وثاقت لغویین که قول به غیر علم نگویند، برای ما ثابت نیست: لغوی دنبال تالیف یک کتاب لغت بوده، و هیچ گاه دیده نشده بگوید معنای فلان کلمه را نمی دانم و بالاخره معنایی برایش پیدا می کند و ذکر می کند. البته وثاقت به این معنا که دقیق حرف بزنند و قول به غیر علم نگویند این ها ثابت نیست هر چند خبره بوده اند. نه این که بگوییم جعل معنا می کرده اند.

علاوه بر این که: کلام أهل لغت دچار اضطراب و تعارض بود و خلاف وجدان هم بود و حتی آن تعریف مصباح المنیر که مورد قبول فقهاء بود، جامع و مانع نبود. برخی از غناهای یقینی ممکن است مشتمل بر ترجیع نباشد. و برخی از مداحی ها و تلاوت قرآن هم که مشتمل بر مدّ صوت و ترجیع مطرب اند مصداق غنا نیستند.

آشیخ محمد رضا اصفهانی

مرحوم آشیخ محمدرضا اصفهانی، صاحب وقایة الاذهان که ظاهرا استاد امام هم بوده است، یک رساله‌ای در غنا نوشته اند و مرحوم امام مطالب ایشان را نقل کرده اند.

خلاصه این رساله این است که:

غنا آواز موزون است هر چند کسی بخواند که بد صدا و انکر الاصوات باشد. همین که فن موسیقی را یاد گرفته و با رعایت این فن شعر را با آواز متناسب می خواند غنا صدق می کند. و شاهدی هم ذکر کرده است که شاعر چنین می گوید: «اذا غنانی القرشی دعوت الله بالطرشی» یعنی وقتی قرشی غنا می‌خواند می‌گویم خدایا!‌ای کاش کر بودم و نمی‌شنیدم. با این که آواز خوان بد صدا بوده است ولی در مورد او تعبیر به غنا کرده است.

در عین حال ایشان فرموده اند: غنا آنی است که شأنیت طرب داشته باشد. و طرب این است که عقل را زایل کند. مثل حالت مستی.

مناقشه

همان طور که امام قدس سره فرموده اند:

أولاً این حرف ها تناقض گویی است: از طرفی می گویید غنا صوت موزون است و اگر کسی صدای خوبی داشته باشد ولی موزون نخواند، هر چند طرب آور باشد ولی غنا نیست. و اگر شخصی صدای بدی داشته باشد ولی موزون بخواند، هر چند مطرب نباشد غنا صادق است. و از طرفی می گویید: غنا در جایی صادق است که شأنیّت اطراب را داشته باشد و طرب هم در حدی باشد که عقل را از بین می برد.

در حالی که صدای بد شأنیّت اطراب ندارد: زیرا ملاک در اطراب انسان های متعارف است نه کسانی که به کوچک ترین صدایی حالت طرب پیدا می کنند. کما این که انسان های بی احساس که اگر بهترین غنا را هم گوش دهد تأثیری در او نمی گذارد معیار نیست.

تعبیر ایشان این است: «الذی من شأنه ایجاد الطرب لمتعارف الناس و الطرب خفة التی تعتری الانسان و تکاد ان تذهب بالعقل و تفعل فعل المسکر لمتعارف الناس فالصوت الخالی عن التناسب لایکون غنائا و ان اوجب الطرب و قصد به اللهو»

ثانیاً: همان طور که امام قدس سره فرموده اند شما برای طرب معنایی ذکر کرده اید که تحقّق آن خیلی سخت است: طرب آنی است که سبب زوال عقل شود و نوع غنا ها این گونه نیست. حتّی مصادیق بارز غنا هم در این حد نیست که انسان را از خود بی خود و بی عقل کند. بله انسان خوشش می آید ولی این که حرکات نامعقولی از او سر بزند معمول نیست. و نیز این تعاریف که در کلمات أهل لغت نیامده بود. این ها را از کجا در آوردید.

و انصافاً این اشکال امام وارد است.

البته فرمایش امام که فرمود: صوت بدی که موزون و متناسب است در عرف عرب غنا نیست، برای ما روشن نیست: زیرا معنای غنا مجمل است. ولی بعید نمی دانیم که بر صوت ردیء موزون صادق نباشد ولی جزم به این مطلب کار مشکلی است. و لکن می گوییم اگر شک هم کنیم و شبهه مفهومیه صدق غنا بر این مورد حاصل شود می توانیم برائت از حرمت استماع صوت جاری کنیم.

و لکن امام جازم اند که عرف این صوت موزون که از فرد بد صدا است را غنا نمی داند و شاهد شعری یعنی «اذا غنانی القرشی»را این گونه جواب می دهند که استهزاء است. مثل این‌که به کچل بگویند ذو الفری و به انسان بخیل بگویند حاتم. به این قرشی بد صدا هم گفتند مغنی. ولی برای بنده روشن نیست. و الذی یسهل الخطب این‌که شبهه مفهومیه هم بشود مجرای برائت است.

امام قدس سره

مرحوم امام غنا را این گونه تعریف می کند: تعريف الغناء و حدّه‌: فالأولى تعريف الغناء بأنّه صوت الإنسان الذي له رقّة و حسن ذاتي و لو في‌ الجملة، و له شأنيّة إيجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس.[1]

جزء اول تعریف این است که: صوت الانسان باشد؛ حال اگر یک بلبلی، یک طوطی‌ای صدای یک مغنّی را تقلید کند یا از آبشار یا قطرات بارانف یک صدای موزونی به گوش برسد غنا صادق نیست. و مرحوم آشیخ محمد رضا اصفهانی این قید را در تعریف أخذ کردند که غنا صوت انسان است.

نکته: صوت انسان ظاهراً احتراز از صوت حیوانات و صوت مثلا نزول مطر و رسیدن قطراب آب روی زمین است. و بعید است که بخواهیم با الصوت الانسان احتراز کنیم از صدای مثل طوطی که از صوت انسان تقلید می‌کند یا دستگاهی اختراع کنند که خود دستگاه صدایی شبیه صدای انسان تولید کند. زیرا این ها عرفاً غنا هستند.

شرط دوم این است که: صوت حسن باشد و صوت ردئ غنا نیست. البته باید توجّه داشت که همین که فی الجمله صوت، حسن باشد غنا می شود.

نکته: امام فرمودند که غنا صوتی است که حسن ذاتی دارد و این غیر از تناسب صوت است، یعنی ‌غیر از این‌که موزون است که این هم موجب یک حسنی در صوت می‌شود، حسن ذاتی داشته باشد و خوش‌صدا باشد.

 

شرط سوم این است که: شأنیت اطراب داشته باشد. به خاطر موزون بودن، برای متعارف مردم شأنیت اطراب داشته باشد و لو بالفعل برای کسی که بی احساس است مطرب نباشد.

نکته: مضمون کلام هم مهم نیست و مهم صوت است که شأنیّت اطراب داشته باشد لذا اگر صوت شأنیّت اطراب داشته باشد هر چند مضون به گونه ای باشد که ضد حال است و عکس آن طرب عمل می کند ولی غنا صادق است. ایشان این‌جور معنا می‌کند.

بعد می‌فرماید: در صدق غنا مدّ الصوت و ترجیع و متناسب با مجالس و ألحان أهل فسوق بودن لازم نیست بلکه شأنیّت اطراب کفایت می کند.

و اهل فسوق یک ادبیات خاصی دارند. محتوا و نیز کیفیّت حرف زدن آن ها فرق می کند ولی این موجب غنا شدن نمی شود و باید مطرب باشد تا غنا صادق باشد.

این محصل فرمایش ایشان است.

بعد ایشان فرموده اند؛ این را هم بدانید واضح است که محتوا هیچ نقشی در غنا ندارد. با این کیفیت صوت شما شعر حق بخوانید یا شعر باطل و لهوی بخوانید فرق نمی‌کند. غنا صدق می‌کند «بلافرق بین ان یکون الکلام باطلا او حقا و حکمة او قرآنا او رثاء لمظلوم. و هو واضح لاینبغی التامل فیه.»

نظر استاد در معنای غنا

معنای غنا در کلمات أهل لغت جامع و مانع بیان نشده است. و از لحاظ معنای عرفی لفظ غنا هم غیر از این‌که ما معنای الفاظ عربی را به طور دقیق وجدان نمی‌کنیم، حتی خود عرب‌زبان‌ها هم دقیق معنای لفظ غنا را نمی‌دانند. هر چند برخی مصادیق روشن است که مثلاً فلان آوازه خوان غنا می خواند ولی تعریفی که بتوان در مصادیق مختلف از آن استفاده کرد را نمی دانند. و لذا دست ما از عرف هم کوتاه است و باید ببینیم قدر متیقّن از غنا چه مقدار است که یقیناً غنا بر آن صادق است آن را أخذ کنیم و در مازاد آن برائت جاری کنیم.

شرطیت باطل بودن مضمون کلام در صدق غنا

اول از این شروع کنیم که آیا شرط صدق غنا لهوی بودن و باطل بودن مضمون کلام است؛

در مسأله سه قول وجود دارد؛

تمهید؛ ابتدای بحث عرض کنیم که هیچکس نگفته که باطل بودن مضمون کلام یعنی گناه بودن و ترغیب به منکر. بلکه یعنی اشعار عشقی، اشعار عاشقانه، عشق‌های مجازی: شعرهایی که در عشق زیبارویان و أمثال آن می‌سرایند و حال یا معشوق فرضی یا معشوق حقیقی در رابطه با وصال و فراق او شعر می‌گویند. این محل بحث است که در صدق غنا شرط است یا نه. نه این که مشتمل بر گناه و ترغیب به گناه باشد.

قول اول

قول کسانی است که می‌گویند شرط صدق غنا این است که مضمون کلام باطل و لهوی باشد.

محقق ایروانی می‌گوید قدرمتیقن در صدق غنا این است. ولی بعد که توضیح می‌دهد می‌گوید: اگر محتوای کلام مهم نیست، پس چه فرقی است بین کسانی که غنا می خوانند و کسانی که غنا نمی خوانند؛ خیلی از موارد کیفیّت صوت مثل هم است. و محتوا هم که شعر عاشقانه باشد یا در مورد عشق به خدا باشد در کیفیّت صدا نقشی ندارد. لهو مربوط به محتوا است و به کیفیّت صوت ربطی ندارد.

«ان الکیفیة فی ذاتها لاتتصف باللهو و البطلان بل المدار فی الاتصاف باللهویة هو مدلول الکلام». این نظر ایشان است.

بعد راجع به مناسب بودن با الحان اهل فسوق که مرحوم شیخ فرمود ایشان هم مثل مرحوم امام اشکال کرده اند که: ألحان أهل فسوق با ألحان أهل طاعت فرقی ندارد. و تنها گاهی به خاطر این که لحن خاصی را أهل فسوق استعمال کرده اند به عنوان لحن أهل فسق شناخته شده است مثلاً از باب این‌که نوعا داش‌ها دستمال یزدی دست می‌کردند و می‌چرخاندند می‌گویید این رفتار اهل فسوق است، ولی تسبیح چون متدینین می‌چرخانند می‌گویید این رفتار اهل طاعت است بعد در تسبیح هم فرق می‌گذارید، تسبیح‌ها فرق می‌کند، ‌آن تسبیح داش‌ها یک جور بوده، تسبیح متدینین یک جور دیگر. این ها از باب این است که شما با این چیز ها مانوس شده اید و اهل فسوق یک الحانی داشتند، شما تا این لحن را می‌شنوید می‌گویید من که قبلا یادم می‌آید این لحن را از اهل فسوق شنیدم، می‌گویی این لحن اهل فسوق است. و الا چه تناسبی دارد این لحن، لحن أهل فسوق باشد آن لحن، لحن اهل طاعت باشد. لحن ها با هم فرقی ندارد. آهنگ أهل فسوق با آهنگ أهل طاعت فرقی ندارد.

 

تذکّر: در کلمات دقت کنید زیرا این قدر هم واضح البطلان نیست. ما از افراد مختلف که وارد هم بودند زیاد شنیدیم که می‌گفتند بین لحن این سرودهایی که پخش می‌شود، با لحن این ترانه‌هایی که قبل از انقلاب خوانده می‌شد یا الان جای دیگر خوانده می‌شود خیلی با هم فرق نمی‌کند. حال گاهی مثلا خیلی شدید می‌شود یک بحث دیگر است. می‌گویند لحن‌ها با هم فرق نمی‌کند و همه از یک علم است منتها این علم را می‌شود در ترانه‌های عاشقانه استفاده کنید که اسم آن را ترانه‌خوان و آوازه‌خوان و سرودهای آن طرف آب، می گذارند. و می شود با این علم یک چیزهایی قابل توجیه بخوانی، ‌اشعاری را بخوانی آخرش یک یااباالفضلی بگویی این را می‌گویند سرود انقلابی و مذهبی. و الا کیفیت ادعا می‌کنند یکی است.

مرحوم استاد هم در این دوره اخیره در بحث قضاء به همین قول اول تمایل داشت که بعد نقل می‌کنیم. ادعا می‌کنند کیفیت در غناهای محرم و مداحی و مراثی و قرائت قرآن فرق نمی کند. و خیلی از این‌هایی که کارشان گرفته، مراعات همان قوانین موسیقی را می‌کنند.

قول دوم

در مقابل قول اول می‌گویند اصلا محتوای کلام هیچ نقشی در غنا ندارد و غنا کیفیت صوت است.

امام نظرشان این است و حتی می‌گویند واضح لاینبغی التامل فیه.

مرحوم استاد در ارشاد الطالب نظرشان این بود و می‌فرمودند: شاهد بر این‌که غنا کیفیت صوت است، این است: آدم از دور که یک صدایی می‌شنود می‌گوید این غنا است، با این‌که محتوی هنوز به گوشش نخورده. مواد این کلام را تشخیص نمی‌دهد. گاهی اصلا یک شعری است که مشترک است. آدم نمی‌داند این‌که می‌گوید «من اسیر عشق تو شدم»، به کی خطاب می‌کند. و آخرش معلوم می‌شود. عرف می‌گوید غنا می‌خواند و دیگر نگاه نمی‌کند آخرش چی می گوید.

بعد مرحوم استاد فرمودند: شاهد بر این‌که غنا کیفیت صوت است، موثقه عبدالاعلی است:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْغِنَاءِ- وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَخَّصَ- فِي أَنْ يُقَالَ جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّكُمْ- فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ- لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا إِنْ كُنّا فاعِلِينَ- بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ- فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمّا تَصِفُونَ ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ.[2]

در عروسی وقتی دختر را به سمت خانه داماد می آوردند این گونه می‌خواندند: جئناکم جئناکم حیونا حیونا نحیّکم، ‌خلاصه ما آمدیم پیش شما بیایید به ما تبریک بگویید تا ما هم به شما تبریک بگوییم. این را به عنوان غنا ذکر کرد، بعد سائل می‌گوید که مردم فکر می‌کنند پیامبر اجازه داد که این‌جور بگویند. فقال کذبوا ... ثم قال ویل لفلان مما یصف، وای بر آن شخص که این سخنان را می‌گوید، ‌رجل لم یحضر المجلس، کسی که نزد پیامبر نبود دروغ به پیامبر می‌بندد، این جمله‌ای که سائل گفت غنا، ‌امام هم تعبیر کرد که پیامبر هم اجازه نداد، محتوایش که باطل نبود: جئناکم جئناکم حیونا حیونا.

نکته: رجل لم یحضر المجلس خیلی بعید است که امام فرمود ویل لفلان مما یصف بعد راوی توضیح دهد که مراد امام از این فلان یک شخصی بود که در مجلس نبود. اگر راوی می خواست توضیح بدهد این گونه تعبیر می کرد: و اراد به رجلا لم یحضر المجلس. لذا ظاهرش این است که ویل لفلان مما یصف. رجل لم یحضر المجلس. این شخصی است که در مجلس پیامبر نبوده است و بدون دلیل حرف می زند.

مرحوم استاد در این دوره کتاب قضا و شهادات که ما حضور داشتیم، مطالبی فرمودند و ولی ظاهراً از این حرف برگشتند هر چند در این کتاب قضاء الشهادات‌شان که چاپ شده، این مطالب نیست و تکرار همان حرف‌های ارشاد الطالب است.

ایشان فرمودند: قدرمتیقن از غنا همان جایی است که محتوا لهوی باشد. و می‌فرمودند، ‌گفته شده که این صداهایی که از دور به گوش می‌رسد نمی‌دانیم محتوایش چیست، ‌و به صرف کیفیّت صوت می گوییم غنا است لذا معلوم می شود محتوا دخالت ندارد: این حرف صحیح نیست زیرا این ها همان تداعی معانی است که از انس حاصل می شود. یک سری چیزها آدم چون از بس این حالت‌ها را شنیده، می گوید این آقا دارد غنا می‌خواند. مثلاً این که چند جوان نصف شب رودخانه بیایند، معلوم می شود زیارت جامعه کبیره و أمثال آن نمی خوانند بلکه شعرهای مبتذل گوش می دهند. أما اگر در یک مجلس که سیاه پوش شده بود و صدایی زیبا از آنجا از دور به گوش انسان رسید، یاد غنا می افتد؟

قول سوم

مرحوم آقای خوئی فرموده اند: گاهی کیفیت صوت به نحوی است که محتوای حق را هم می‌پوشاند و عرف می‌گوید این غنا است. گاهی محتوای باطل جزء العة می‌شود و این کیفیت صوت را غنائی می‌کند. نمی‌شود یک جور حساب کرد. دو جور غنا داریم؛

غنائی که صوت حسن در حد متعارف است که وقتی با محتوای باطل و لهوی همراه می شود عرف می گوید غنا است و اگر محتوا حق باشد دیگر صدق غنا نمی کند.

و گاهی غنا صوت حسن است و از حد متعارف هم خارج می شود و شدید می شود در این صورت اگر با محتوای حق هم باشد باز غنا صادق است. یعنی کیفیّت شدیده صوت لهوی موجب می شود که محتوای حق فراموش شود.

به نظر واقع‌بینانه‌ترین قول، همین قول می‌آید که گاهی صوت، حسن متعارف دارد، صوت متناسب با لهو است، محتوا چون لهوی است، تتمیم می‌شود و غنا صدق می کند. گاهی همین مقدار از صوت متناسب با لهو در مضمون حق که خوانده می‌شود عرف می‌گوید این غنا نیست مگر ریتم را شدیدتر کنید، که محتوای حق در حاشیه قرار می گیرد و عرفاً غنا صدق می کند.

در این مطالب تأمّل بفرمایید. ان شاء الله جلسه آینده ادامه بحث را مطرح می کنیم.


[1] المكاسب المحرمة (للإمام الخميني)، ج‌1، ص: 305‌.
[2] وسائل الشيعة، ج‌17، ص: 307‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo