< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/04/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شهادت ثالثه /اذان و اقامه /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در شهادت ثالثه در اذان و اقامه بود که قول سوم و چهارم در جلسه قبل بیان شد و شبهه راجع به ذکر شهادت ثالثه در اقامه نیز مورد بررسی قرار گرفت.

 

اذان و اقامه

شهادت ثالثه در اذان

بحث در شهادت ثالثه به اینجا رسید که ذکر شهادت ثالثه در اذان مستحب نفسی است و مانعی ندارد که کسی آن را به رجای جزئیت مستحبه بیاورد؛ زیرا محتمل است که شهادت ثالثه جزء مستحب اذان باشد. و این که از أئمه علیهم السلام نقل نشده که در اذان، شهادت ثالثه گفته باشند کاشف از این نیست که شهادت ثالثه استحباب نفسی و جزئیت مستحبی ندارد زیرا شرایط تقیه اقتضا نمی کرد علناً در اذان، شهادت ثالثه را بگویند.

جواز شهادت ثالثه در نماز

أما شهادت ثالثه در نماز خارج از ذکر خدا و ذکر پیامبر و مناجات الرب و دعاء و قرائت قرآن است و مصداق تکلّمی است که خارج از این موارد است و لذا عمومات «من تکلّم أعاد الصلاة» اقتضاء می کند که جایز نباشد.

دلیل أول

برخی به مثل روایتی که در تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام تمسک کرده اند: که شهادت ثالثه بزرگترین طهور نماز است: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ ع فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ‌ آبَائِهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: مِفْتَاحُ الصَّلَاةِ الطَّهُورُ وَ تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ- وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ- وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةً بِغَيْرِ طَهُورٍ- وَ لَا صَدَقَةً مِنْ غُلُولٍ- وَ إِنَّ أَعْظَمَ طَهُورِ الصَّلَاةِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الصَّلَاةَ إِلَّا بِهِ- وَ لَا شَيْئاً مِنَ الطَّاعَاتِ مَعَ فَقْدِهِ- مُوَالاةُ مُحَمَّدٍ ص لِأَنَّهُ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ- وَ مُوَالاةُ عَلِيٍّ ع بِأَنَّهُ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ- وَ مُوَالاةُ أَوْلِيَائِهِمَا وَ مُعَادَاةُ أَعْدَائِهِمَا.[1]

مناقشه

این استدلال عجیب است؛ زیرا آنچه در این روایت ذکر شده است أصل ولایت أهل بیت است و شهادت ثالثه ذکر نشده است و لذا از آن به عنوان أعظم طهور نماز یاد شده که بدون آن، نماز قبول نمی شود و این مطلب ربطی به ذکر شهادت ثالثه در نماز ندارد. علاوه بر این که سند این حدیث ضعیف است و این تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام ثابت نیست.

دلیل دوم

برخی ممکن است برای اثبات استحباب شهادت ثالثه در نماز به روایاتی تمسک کنند: که مفادش «ذکر علی عبادة، ذکر الأئمه ولده عباده» است [عَنْهُ‌[2] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَالِمِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ‌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ‌ وُلْدِهِ‌ عِبَادَةٌ ... قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا ذَاكَ قَالَ أَمَّا السَّمَاءُ فَأَنَا وَ أَمَّا الْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّةُ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين‌][3]

مناقشه

جواب از این استدلال این است که: عبادت بودن ذکر علی علیه السلام دلیل بر مشروعیت آن در نماز نیست؛ مگر هر عبادتی را می توان در أثنای نماز به جا آورد؟! سجده تلاوت هم عبادت است ولی در أثنای نماز نمی شود آن را به جا آورد؛ یا طواف خانه خدا عبادت است ولی در أثنای نماز نمی شود به جا آورد.

دلیل سوم

أما آنچه در کافی نقل شده است: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ شِيعَتُنَا الرُّحَمَاءُ بَيْنَهُمُ الَّذِينَ إِذَا خَلَوْا ذَكَرُوا اللَّهَ إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ اللَّهُ وَ إِذَا ذُكِرَ عَدُوُّنَا ذُكِرَ الشَّيْطَانُ.[4]

به نظر ما سند این روایت قابل تصحیح است؛ زیرا مشتمل بر علی بن أبی حمزه بطائنی است که با استصحاب وثاقت، روایات او را معتبر دانستیم.

ممکن است گفته شود: اطلاق تنزیل «إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ اللَّهُ وَ إِذَا ذُكِرَ عَدُوُّنَا ذُكِرَ الشَّيْطَانُ» اقتضاء می کند بگوییم هر حکمی ذکر الله دارد ذکر أهل بیت هم همان حکم را دارد و ذکر الله در نماز قطعاً مشروع و مستحب است پس ذکر أئمه هم همین حکم را دارد.

مناقشه

جواب این است که: ظاهر روایت که بیان می کند «ذکر ما از ذکر خدا است» این است که در مقام تنزیل نیست و نمی خواهد أحکام شرعی ذکر خدا را بر ذکر أهل بیت مترتّب کند و در مقام بیان یک مصداق ذکر الله به معنای موسّع است؛ ذکر الله به معنای مضیّق همان ذکر عرفی خدا است که در نماز، مشروع و مستحب است ولی ذکر خدا یک معنای موسّعی دارد که شامل ذکر أهل بیت هم می شود. و مؤیّد این است که در ادامه می فرماید «إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ اللَّهُ وَ إِذَا ذُكِرَ عَدُوُّنَا ذُكِرَ الشَّيْطَانُ».

تکرار حیعلات

صاحب عروه در ادامه می فرماید: لا بأس بالتكرير في حي على الصلاة أو حي على الفلاح للمبالغة في اجتماع الناس و لكن الزائد ليس جزء من الأذان: تکرار «حی علی الصلاة» یا «حی علی الفلاح» بیش از دو بار برای اعلام بیشتر به مردم برای حضور در نماز جماعت مانعی ندارد ولی نباید قصد جزئیت نسبت به آن صورت گرفته شود.

مستند این فتوا روایت علی بن أبی حمزه است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ مُؤَذِّناً أَعَادَ فِي الشَّهَادَةِ وَ فِي حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَوْ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الْمَرَّتَيْنِ وَ الثَّلَاثَ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ إِذَا كَانَ إِمَاماً يُرِيدُ جَمَاعَةَ الْقَوْمِ لِيَجْمَعَهُمْ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسٌ.[5] این روایت تکرار «أشهد أن لا اله الا الله» و «اشهد أن محمدا رسول الله» را نیز حلال کرده است.

ما علی بن أبی حمزه بطائنی را به مقتضای استصحاب، ثقه می دانیم ولو برخی مثل مرحوم خویی اشکال می کنند.

روایت دیگری که در خصوص «حی علی الفلاح» تکرار را بیان کرده است صحیحه زراره است:

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا زُرَارَةُ تَفْتَتِحُ الْأَذَانَ بِأَرْبَعِ تَكْبِيرَاتٍ وَ تَخْتِمُهُ بِتَكْبِيرَتَيْنِ وَ تَهْلِيلَتَيْنِ وَ إِنْ شِئْتَ زِدْتَ عَلَى التَّثْوِيبِ- حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ مَكَانَ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ.[6] این روایت می فرماید اگر خواستی «حی علی الفلاح» را زیادتر بگو.

راجع به «تثویب» که در این روایت بیان شده است معانی مختلفی ذکر شده است؛ برخی گفته اند «تثویب» به معنای «الصلاة خیر من النوم» گفتن است و برخی گفته اند «تثویب» به این معنا است که بین اذان نماز صبح و اقامه نماز صبح دو مرتبه «حی علی الصلاة» و دو مرتبه «حی علی الفلاح» گفته شود.

شهید أول می فرماید: أجمعنا على ترك التثويب في الأذان، سواء فسّر ب‌: الصلاة خير من النوم، أو بما يقال بين الأذان و الإقامة من الحيعلتين مثنى في أذان الصبح أو غيرها، الا ما قاله ابن الجنيد من انه لا بأس بالتثويب في أذان الفجر خاصة و تكرير ذلك، و ما يأتي من قول الجعفي. و رواية أبي بصير عن أبي عبد اللّه عليه السلام بالنداء و التثويب في الإقامة محمولة على التقية، و كذا غيرها[7]

ابن أثیر تثویب را به گفتن «الصلاة خیر من النوم» تفسیر کرده است و فرموده است تثویب از «ثاب یثوب» به معنای «رجع» می آید؛ وقتی «حی علی الصلاة» گفته می شود أمر به مبادرت به نماز بیان می شود و وقتی «الصلاة خیر من النوم» گفته می شود باز رجوع به همان مطلب قبلی می شود و أمر به مبادرت به نماز صورت می گیرد.

به هر حال، متن روایت مجمل است و «ان شئت زدت علی التثویب» یعنی «الصلاة خیر من النوم» گفته شود و «حی علی الفلاح» هم اضافه بر آن گفته شود یا معنای دیگری دارد؟ این روایت مجمل است ولی به هر حال به فرمایش مرحوم خویی وقتی بنا است بدون قصد جزئیت فصول اذان را تکرار کنیم دلیل بر منع نداریم زیرا اذان به شرط لا از زیاده نیست و مثل نماز نیست که در هر رکعت باید یک رکوع باشد: دو بار «حی علی الصلاة» گفتن لازم است ولی این که بیشتر گفته شود بدون این که قصد مستحب بودن و أمر داشتن آن شود علی القاعده بدون مانع است.

تقلیل در اذان و اقامه برای مرأة

صاحب عروه در ادامه می فرماید: و يجوز للمرأة الاجتزاء عن الأذان بالتكبير و الشهادتين بل بالشهادتين و عن الإقامة بالتكبير و شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا عبده‌ و رسوله

زن ها می توانند به جای اذان «الله اکبر أشهد ان لا اله الا الله أشهد ان محمدا رسول الله» بگویند؛ بلکه می توانند «الله اکبر» را هم نگویند. و می توانند به جای اقامه «الله اکبر و أشهد ان لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله» بگویند.

 

مستند این مطالب برخی از روایات است؛

 

1-صحیحه عبدالله بن سنان: وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ وَ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْمَرْأَةِ تُؤَذِّنُ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ حَسَنٌ إِنْ فَعَلَتْ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ أَجْزَأَهَا أَنْ تُكَبِّرَ وَ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص.[8]

2-صحیحه زراره: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ‌ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع النِّسَاءُ عَلَيْهِنَّ أَذَانٌ فَقَالَ إِذَا شَهِدَتِ الشَّهَادَتَيْنِ فَحَسْبُهَا.[9] این صحیحه اقتضاء می کند که الله اکبر هم لازم نباشد.

أما مستند راجع به اقامه؛

1-صحیحه أبی مریم انصاری است: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِقَامَةُ الْمَرْأَةِ أَنْ تُكَبِّرَ وَ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ.[10]

2-در روایتی که صدوق در علل نقل می کند ظاهرش این است که در اقامه برای زن ها کافی است که «أشهد ان لا اله الا الله و أشهد أن محمداً رسول الله» بگویند و «الله اکبر» هم لازم نیست: وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْمَرْأَةُ عَلَيْهَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ فَقَالَ- إِنْ كَانَتْ سَمِعَتْ أَذَانَ الْقَبِيلَةِ-[11] [12] فَلَيْسَ عَلَيْهَا أَكْثَرُ مِنَ الشَّهَادَتَيْنِ.[13]

اگر کسی اذان قبیله را بشنود اذان ساقط می شود ولو مرد باشد؛ أما در مورد زن فرمود برای اقامه هم شهادتین بگوید کافی است

در سند این روایت عیسی بن محمد است که توثیق ندارد و لذا در متن عروه نفرمود در مورد اقامه «لا بأس بالاکتفاء بالشهادتین» را بیان نکرد بلکه «عن الإقامة بالتكبير و شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا عبده‌ و رسوله» را بیان کرد که مستند به صحیحه أبی مریم انصاری است.

تقلیل در اذان و اقامه برای مسافر و مستعجل

صاحب عروه در ادامه فرموده است: و يجوز للمسافر و المستعجل الإتيان بواحد من كل فصل منهما

کسی که مسافر است یا کاری دارد که عجله دارد می تواند به جای تکرار فصول اذان، هر فصل را یکبار بگوید و در اقامه هم به همین نحو عمل کند.

مستند این مطلب روایت قاسم بن عروه است: الْحُسَيْنُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْأَذَانُ يُقَصَّرُ فِي السَّفَرِ كَمَا تُقَصَّرُ الصَّلَاةُ وَ الْأَذَانُ وَاحِداً وَاحِداً وَ الْإِقَامَةُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً.[14]

مرحوم خویی فرموده اند: سند روایت مشتمل بر قاسم بن عروه است که توثیق ندارد؛ تنها یک رساله صاغانیه است که منسوب به شیخ مفید است و در آنجا قاسم بن عروه را توثیق کرده است؛ لکن انتساب این کتاب به شیخ مفید ثابت نیست و لذا کسی که در سفر می خواهد در اذان هر فصل را یکبار بگوید باید رجاءاً این گونه بگوید و به قصد جزمی استحباب این نوع اذان، نگوید.

لکن به نظر ما قاسم بن عروه ثقه است؛ زیرا از مشایخ ابن أبی عمیر است و شیخ طوسی شهادت داده است که مشایخ ابن أبی عمیر ثقات اند.

راجع به تقصیر مسافر نسبت به اقامه نماز و اکتفاء کردن به یکبار، به روایت نعمان رازی استدلال شده است: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ نُعْمَانَ الرَّازِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يُجْزِيكَ مِنَ الْإِقَامَةِ طَاقٌ طَاقٌ فِي السَّفَرِ.[15] سند روایت ضعیف است زیرا توثیق نعمان رازی ثابت نیست.

ممکن است کسی به ذیل روایت قاسم بن عروه تمسک کند: الْحُسَيْنُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْأَذَانُ يُقَصَّرُ فِي السَّفَرِ كَمَا تُقَصَّرُ الصَّلَاةُ وَ الْأَذَانُ وَاحِداً وَاحِداً وَ الْإِقَامَةُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً.[16]

آنچه در وسائل و وافی بیان شده تعبیر «الاقامة واحده» است و «الاقامة واحده واحده» بیان نشده است و «الاقامة واحده» شاید به این معنا باشد که چه در سفر و چه در حضر باید به یک شکل اذان گفت برخلاف اذان که اذان در حضر با اذان در سفر با هم تفاوت دارد.

أما این که در حال استعجال می شود یکبار به فصول اقامه و اذان اکتفاء کرد؛ در مورد اذان صحیحه أبی عبیده حذّاء وارد شده است: مَا رَوَاهُ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُكَبِّرُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً فَقُلْتُ لَهُ لِمَ تُكَبِّرُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كُنْتَ مُسْتَعْجِلًا فِي الْأَذَانِ.[17]

ممکن است کسی بگوید این روایت فقط مربوط به تکبیر است و تعبیر «یکبر واحدة واحده فی الاذان» را مطرح کرده است؛ لکن درجواب گفته می شود که تعبیر «واحدة واحدة» نشان می دهد مراد از تکبیر، تمام فصول اذان است وگرنه باید تعبیر به «یکبّر واحدة» می کرد.

راجع به کوتاه کردن اقامه در فرض استعجال و این که تنها یک فصل از اقامه در حال استعجال گفته شود هیچ حدیثی نداریم؛ مگر این که کسی بگوید در صحیحه معاویة بن وهب آمده است: فَأَمَّا مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَذَانُ مَثْنَى مَثْنَى وَ الْإِقَامَةُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً.[18] و قدرمتقّن از آن، این است که در حال سفر و در حال استعجال به یکبار گفتن فصول اقامه اکتفاء می کنیم و مرحوم شیخ طوسی این گونه معنا فرموده اند. که قبلاً به آن اشکال کردیم.

اکتفاء به اذان یا اقامه در سفر

صاحب عروه در ادامه می فرماید: کما يجوز ترك الأذان و الاكتفاء بالإقامة بل الاكتفاء بالأذان فقط

یعنی در سفر می توان اذان را ترک کرد و فقط اقامه گفت که مستند آن برخی از روایات صحیحه مثل صحیحه عبدالرحمن بن أبی عبدالله است: وَ رَوَى عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ يُجْزِي فِي السَّفَرِ إِقَامَةٌ بِغَيْرِ أَذَانٍ‌[19]

أما تعبیر «بل الاکتفاء بالاذان فقط» و این که در سفر می شود فقط اذان گفته شود و اقامه گفته نشود، هیچ وجهی ندارد و ما هیچ حدیثی پیدا نکردیم که بیان کند حدیث بدون اقامه مشروع است و ظاهر اذان و استحباب اذان در نماز در فرضی است که بعد از آن اقامه گفته شود؛ حال اگر کسی در سفر بخواهد رجاءاً فقط اذان بگوید یا در غیر سفر رجاءاً فقط بخواهد اذان بگوید اشکال ندارد ولی دلیلی بر مشروعیت قطعیه آن و استحباب قطعی آن نداریم.

ترجیع در اذان

صاحب عروه می فرماید: و يكره الترجيع على نحو لا يكون غناء و إلا فيحرم

اگر اذان یا اقامه را به نحوی غنائی بگویند حرام است که واضح است؛ ولی اگر ترجیع بدون غناء باشد مکروه است.

دلیلی بر کراهت اذان در صورتی که همراه ترجیع باشد نداریم؛ بله در فقه الرضا آمده است: «لیس فیهما ترجیع و لاتردد» و لکن فقه الرضا اعتباری ندارد.

تکرار فصول اذان

صاحب عروه می فرماید: و یکره تكرار الشهادتين جهرا بعد قولهما سرا أو جهرا بل لا يبعد كراهة مطلق تكرار واحد من الفصول إلا للإعلام‌

تکرار فصول اذان بیش از مقداری که لازم است مکروه است؛ مگر این که به غرض اعلام برای اجتماع مردم باشد؛ البته کراهت دلیل ندارد مگر روایت علی بن أبی حمزه که سابقاً نقل کردیم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ مُؤَذِّناً أَعَادَ فِي الشَّهَادَةِ وَ فِي حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَوْ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الْمَرَّتَيْنِ وَ الثَّلَاثَ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ إِذَا كَانَ إِمَاماً يُرِيدُ جَمَاعَةَ الْقَوْمِ لِيَجْمَعَهُمْ لَمْ يَكُنْ بِهِ بَأْسٌ.[20]

مفهوم روایت این است که در غیر این صورت «فیه بأس» که حمل بر کراهت می شود؛ لکن استدلال به این روایت مبتنی بر توثیق علی بن أبی حمزه بطائنی است. علاوه بر این که ممکن است بگوییم محل ابتلاء را بیان کرده است؛ این صورتی که محل ابتلاء بوده و این ها را به خاطر اجتماع مردم تکرار می کردند، فرموده است مشکلی ندارد؛ أما این که بدون انگیزه تکرار شود داعی بر آن نیست مگر کسی بخواهد تشریع کند و قصد استحباب کند که حرام است.

کلام در موارد سقوط اذان واقع می شود که ان شاء الله در سال آینده دنبال خواهد شد.

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتّی تسکنه أرضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلا.


[2] ( 5) يعني الصدوق.
[12] در علل این گونه نقل شده است: قُلْتُ لَهُ الْمَرْأَةُ عَلَيْهَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ تَسْمَعُ أَذَانَ الْقَبِيلَةِ فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ وَ إِلَّا فَلَيْسَ عَلَيْهَا أَكْثَرُ مِنَ الشَّهَادَتَيْنِ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo