< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شرائط سجدگاه مصلی /مکان مصلی /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مسائل مربوط به شرائط سجدگاه مصلی بود که در جلسه قبل مسأله سه تا ده صاحب عروه بررسی شد.

 

1شرائط سجدگاه مصلی

بحث راجع به چیز هایی بود که سجده بر آن ها صحیح است.

2مسأله 11 (حکم سجده بر خوردنی در بعض أوقات یا بعض بلدان)

الذي يؤكل في بعض الأوقات دون بعض لا يجوز السجود عليه مطلقا‌ و كذا إذا كان مأكولا في بعض البلدان دون بعض.

صاحب عروه می فرماید: اگر چیزی در بعضی اوقات از آن به عنوان مأکول استفاده می شود و بعض اوقات دیگر از آن استفاده نمی شود سجده بر آن در هیچ حالی جایز نیست.

روشن نیست مقصود صاحب عروه از این تعبیر چیست؛ اگر مقصود این است که سجده بر غذاهای زمستانی که در تابستان مصرف نمی شود یا سجده بر غذاهای تابستانی که در زمستان مصرف نمی شود سجده بر آن ها در هیچ زمانی جایز نیست ولو از روییدنی های زمین باشد به این خاطر که مصداق «ما أکل» است که در روایت از حکم جواز سجده استثناء شده است؛ اگر مقصود صاحب عروه این مطلب باشد که صحیح است.

ولی اگر مقصود ایشان این باشد که حالات مأکول تغییر می کند مثل برگ انگور که وقتی لطیف است خورده می شود ولی زمانی که کمی خشن می شود یا خشک می شود دیگر خورده نمی شود، مطلب جدیدی نخواهد بود و در مسأله 10 آن را مطرح کرد که «لا بأس بالسجدة على ورق العنب بعد اليبس‌ و قبله مشكل‌»

مطلب دیگری که صاحب عروه فرموده است این است که: اگر أکل چیزی در شهری متعارف باشد و در شهر دیگری متعارف نباشد، سجده بر آن حتّی در شهری که خوردن آن متعارف نیست جایز نیست؛ این مطلب صاحب عروه صحیح است زیرا همین که در بعض بلاد مأکول باشد بر آن عنوان «مأکول» حتّی به نظر أهل بلدی که خوردن آن چیز متعارف نیست، صادق است و می گویند که این گیاه مثلاً از مأکولات است.

شبهه ای در اینجا وجود دارد که لازم است جواب دهیم؛

در بحث ربای معاوضی (إنما الربا فیما یکال أو یوزن: ربای معاوضی به این است که مکیل یا موزون به جنس خودش به زیاده فروخته شود مثل این که دو کیلو گندم درجه دو را در مقابل یک کیلو گندم درجه یک بفروشیم ولی أخذ زیاده در معدود اشکالی ندارد مثل این که دو پیراهن درجه دو داده شود و یک پیراهن درجه یک گرفته شود که اشکالی ندارد زیرا پیراهن مکیل و موزون نیست بلکه معدود یا مشاهد است) این بحث مطرح می شود که اگر کالایی در یک شهر، مکیل یا موزون است و در شهر دیگر معدود یا مشاهد است؛ مثل این که تخم مرغ یا گردو در برخی شهرها به صورت کیلویی و در برخی شهرها به صورت عددی فروخته می شود؛ که در آنجا فقهاء فرموده اند که معیار عرف بلد است و اگر تخم مرغ در یک شهر معدود باشد اشکالی ندارد که دو عدد درجه دو تخم مرغ با یک عدد درجه یک معاوضه شود ولی در شهر دیگری که تخم مرغ را به صورت کیلویی می فروشند این کار جایز نیست.

البته مرحوم خویی در منهاج الصالحین جلد 2 صفحه 54 فرموده اند: اگر چیزی در غالب بلاد، مکیل و موزون است و در بلد مکلّف به صورت معدود است احتیاط واجب این است که با تفاضل فروخته نشود. ولی در جایی که بلاد مختلف اند معمولاً گفته اند هر شهری حکم خودش را دارد.

أما در بحث سجده بر چیزی که مأکول یا ملبوس است فرموده اند اگر در یک شهر مأکول یا ملبوس باشد سجده بر آن مطلقاً جایز نیست. در اینجا سؤال می شود که فرق این دو مسأله چیست؟

مرحوم خویی برای بیان فرق بین این دو مسأله فرموده اند: ظاهر نهی از مکیل و موزون، چیزی است که بالفعل مکیل و موزون باشد و بالفعل بودن باعث انحلال می شود مثل این که تخم مرغ در یک شهر مکیل و موزون بالفعل نیست و لذا ظاهر «لا ربا إلا فیما یکال أو یوزن» که مکیل و موزون فعلی است شامل تخم مرغ در این شهر نمی شود ولو در شهر دیگر مصداق مکیل و موزون باشد ولی به هر حال الآن در این شهر مصداق مکیل و موزون نیست؛ أما معیار در بحث سجود چیزی است که قابل أکل باشد و مأکول بالفعل مراد نیست و چیزی که طائفه ای از انسان ها آن را می خورند مأکول خواهد بود یعنی عرفاً برای انسان قابل أکل است؛ مثلاً شلغم در بعض بلاد أصلاً خورده نمی شود ولی در همانجا هم جزء مأکولات است یا مثل ملخ که أکثر انسان ها از آن متنفّرند ولی همین که برخی از آن می خورند ملخ را از صنف مأکولات می دانند.

انصاف این است که این مطلب صحیح است و «ما أکل» اطلاق دارد و شامل مأکول در شهر دیگر هم می شود؛ البته باید أکل آن متعارف باشد نه این که یک نفر یا دو نفر که جزء افراد شاذّ اند آن را بخورند؛ وگرنه ممکن است برخی افراد علف بیابان یا یونجه را هم بخورند أما عرفاً به قول مطلق مصداق «ما أکل» محسوب نمی شود.

3مسأله 12 (سجده بر گُل غیر خوردنی)

يجوز السجود على الأوراد الغير المأكولة‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر گُل هایی که خوردنی نیست جایز است. که وجه این مطلب روشن است.

4مسأله 13 (سجده بر میوه کال)

لا يجوز السجود على الثمرة قبل أوان أكلها‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر میوه کال و نرسیده جایز نیست به این خاطر که بر آن «مأکول» صدق می کند.

مرحوم خویی فرموده اند: اگر عرفاً محصول و ثمره یک درخت قبل از رسیدن، خوردنی نباشد الآن راجع به آن «ما أکل» صدق نمی کند و سجده بر آن اشکال ندارد؛ بله اگر با طبخ خورده شود مثل برنج، مصداق «ما أکل» خواهد بود ولی اگر نیاز به زمان باشد تا میوه رسیده شود و خورده شود در این صورت الآن مصداق «ما أکل» نخواهد بود.

البته تعبیر «لاتسجد علی شیء من ثمار الأرض» بر میوه ای که هنوز نرسیده است صادق است؛ لکن قبلاً عرض کردیم که این روایت با دلیلی که بیان می کند «سجود بر چیزی که از زمین روییده می شود و مأکول و ملبوس نیست جایز است» تعارض می کند و نسبت عموم من وجه است و در مورد خرمایی که وقت خوردنش نرسیده است اطلاق دلیل أول بیان می کند که سجده جایز نیست و اطلاق دلیل دوم بیان می کند که سجده جایز است (به این خاطر که «ما أنبتته الارض» است و مأکول و ملبوس هم نیست) و بعد از تعارض و تساقط به عام فوقانی یعنی روایت فضل بن عبدالملک رجوع می کنیم که «لاتسجد الا علی الارض أو ما انبتته الارض الا القطن و الکتان» و اگر عام فوقانی هم نبود شبهه حکمیه است و به أصل برائت از عدم جواز سجود رجوع می کنیم.

این مطلب، محصل فرمایش مرحوم خویی است و فرموده اند سجده بر ثمرة قبل از زمان أکلش جایز است هر چند خلاف احتیاط است.

ممکن است از فرمایش مرحوم خویی جواب دهیم که: هر چند ظهور روایت «لاتسجد الا علی الأرض أو ما انبتته الارض الا ما أکل و لبس» شامل میوه ای که هنوز وقت خوردنش نرسیده می شود؛ أما ظهوری هم در خلاف ندارد و شاید مراد از «ما أکل» معنای أعمی باشد یعنی «ما أکل ولو بعد أوان أکله» و لذا اطلاق «لاتسجد علی شیء من ثمار الارض» محکم خواهد بود. لذا معتقدیم که باید در این مسأله احتیاط واجب کرد، همان طور که آقای سیستانی در ذیل همین فتوای صاحب عروه فرموده اند «لایجوز علی الأحوط».

5مسأله 14 (سجده بر ثمره غیر مأکول)

يجوز السجود على الثمار الغير المأكولة أصلا‌ كالحنظل و نحوه‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر میوه هایی که انسان أصلاً آن ها را نمی خورد جایز است مثل حنظل که هندوانه تلخ است و به آن هندوانه ابوجهل گفته می شود که شبیه هندوانه است ولی بسیار تلخ است و خوردنی نیست که عرفاً مصداق «ما أکل» نیست. و بعید نیست بگوییم «لاتسجد علی شیء من ثمار الارض» منصرف به میوه ای است که قابلیّت أکل دارد و اگر هم کسی بگوید اطلاق دارد و شامل حنظل می شود با اطلاق «لاتسجد الا علی الأرض أو ما انبتته الارض الا ما أکل و لبس» تعارض و تساقط می کند و به عموم روایت فضل بن عبدالملک یا أصل برائت رجوع می کنیم.

6مسأله 15 (سجده بر تنباکو و سیگار)

لا بأس بالسجود على التنباك‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر تنباکو یا بر سیگار (آنچه داخل سیگار است) اشکالی ندارد زیرا مصداق «ما أنبتته الارض» است و مصداق «ما أکل» نیست.

7مسأله 16 (سجده بر گیاهان روییده روی آب)

لا يجوز على النبات الذي ينبت على وجه الماء‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر گیاهانی که روی آب روییده می شوند جایز نیست.

ممکن است در وجه این مطلب گفته شود: آنچه روی آب روییده می شود مصداق «أرض و نبات الارض» نیست؛ لکن ممکن است از این مطلب جواب داده شود که در صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می کند که «عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ عَلَى الْبُورِيَاءِ وَ الْخَصَفَةِ وَ كُلِّ نَبَاتٍ إِلَّا الثَّمَرَةِ»[1] که مطلق نبات را موضوع برای جواز سجود قرار داده است (نه نبات الارض را) یا در صحیحه حسین بن أبی العلاء آمده است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرَ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ ع وَ سَأَلَهُ عَنِ السُّجُودِ عَلَى الْبُورِيَاءِ وَ الْخَصَفَةِ وَ النَّبَاتِ قَالَ نَعَمْ»[2] و گفته می شود «ما نبت علی وجه الماء» مصداق «نبات» است.

اگر گفته شود: روایات دیگر بیان کرد که چیزی که بر آن سجده می شود باید زمین یا نبات الارض باشد؛ در جواب از این روایات می توان گفت که «الارض» در «نبات الارض» قید غالب است یعنی غالباً آنچه می روید از زمین می روید و لذا «نبات» در این روایات را تقیید نمی زند. یا بگوییم بر فرض با هم تعارض کنند و روایات «نبات الارض» بگوید سجده بر «نبات الماء» جایز نیست و روایات بالا بگوید سجده بر آن جایز است، بعد از تعارض و تساقط به أصل برائت رجوع می کنیم.

لکن انصافاً جواب این است که: «نبات» هم از «نبات الماء» و جلبک هایی که روی آب به وجود می آیند انصراف دارد و ظاهر «نبات» همان گیاهانی است که از زمین روییده می شود و اگر شک هم داشته باشیم ظهور «لاتسجد إلا علی الارض أو ما انبتته الارض» محکم خواهد بود و لذا حق با صاحب عروه است که سجده بر نبات الماء جایز نیست.

8مسأله 17 (سجده بر قبقاب و کفش چوبی)

يجوز السجود على القبقاب و النعل المتخذ من الخشب مما ليس من الملابس المتعارفة‌ و إن كان لا يخلو عن إشكال و كذا الثوب المتخذ من الخوص‌

صاحب عروه می فرماید: سجده بر قبقاب جایز است و قبقاب کفشهایی است که در قدیم در حمام از آن استفاده می کردند و کف آن چوبی بوده است؛ یعنی کف آن از چوب بوده و روی آن پارچه یا پلاستیکی می دوخته اند که پا داخل آن برود. لذا ایشان فرموده است سجده بر قبقاب که از چوب است یا نعلی که متّخذ از چوب است جایز است زیرا لباس متعارف نیست.

ایشان فرموده اند: سجده بر لباسی که از خوص تهیه شده است جایز است؛ گاهی از برگ درخت خرما کلاه تهیه می کنند.

آقای سیستانی در حاشیه عروه فرموده اند: «لایترک الاحتیاط فیه و فیما بعده» عرفاً این موارد مصداق «ما لبس» اند؛ بله، چوب به تنهایی مصداق «ما لبس» نیست ولی الان این قبقاب و نعل و ثوب متّخذ از خوص مصداق «ما لبس» است.

مرحوم خویی با نظر صاحب عروه موافقت کرده و فرموده اند: لبس از منافع متعارفه چوب نیست و «ما لبس» چیزی است که منفعت متعارف آن لبس است و منفعت متعارفه چوب، لبس نیست وگرنه اگر منفعت متعارفه آن لبس باشد دیگر سجده بر چوب بیابان هم جایز نخواهد بود ولو بالفعل از آن کفش تهیه نشده باشد مانند مواد لباس مثل پنبه که سجده بر آن جایز نیست به این خاطر که تهیه لباس از آن متعارف است. لذا نکته «ما لبس»، «ما تعارف أخذ اللباس منه» است و أخذ لباس از خشب متعارف نیست.

انصافاً فرمایش مرحوم خویی فرمایش خوبی است و لذا بعید نیست که سجده بر قبقاب و نعل متّخذ از خشب جایز باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo