< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

97/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسأله سوم، کیفیت ستر واجب /فصل فی الستر و الساتر /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در کیفیت ستر واجب راجع به رجال بود که کیفیت ستر در غیر نماز و کیفیت ستر در نماز مورد بحث قرار گرفت. مرحوم خویی فرمودند در نماز باید لبس ثوب کند و اگر ثوب نبود با گیاه یا طین بپوشاند و اگر نشد حکم عریان را دارد.

 

1فصل فی الستر و الساتر

2ادامه مسأله سوم

لا يشترط في الستر الواجب في نفسه ساتر مخصوص و لا كيفية خاصة‌ بل المناط مجرد الستر و لو كان باليد و طلي الطين و نحوهما. و أما‌ الثاني أي الستر في حال الصلاة‌ فله كيفية خاصة و يشترط فيه ساتر خاص و يجب مطلقا سواء كان هناك ناظر محترم أو غيره أم لا و يتفاوت بالنسبة إلى الرجل أو المرأة فيجب عليه ستر العورتين أي القبل من القضيب و البيضتين و حلقة الدبر لا غير و إن كان الأحوط‌ ستر العجان أي ما بين حلقة الدبر إلى أصل القضيب و أحوط من ذلك ستر ما بين السرة و الركبة و الواجب ستر لون البشرة و الأحوط ستر الشبح الذي يرى من خلف الثوب من غير تميز للونه و أما الحجم أي الشكل فلا يجب ستره و أما المرأة فيجب عليها ستر جميع بدنها حتى الرأس و الشعر إلا الوجه المقدار الذي يغسل في الوضوء و إلا اليدين إلى الزندين و القدمين إلى الساقين ظاهرهما و باطنهما و يجب ستر شي‌ء من أطراف هذه المستثنيات من باب المقدمة‌

3کیفیت ستر عورت در رجال

نکته باقیمانده از بحث «کیفیت ستر واجب در غیر نماز»

بحث راجع به تستّر مرد در غیر نماز و در نماز بود: در غیر نماز صاحب عروه فرمود آنچه واجب است ستر دبر است که با الیتین مستور است و دیگر ستر قضیب و بیضین است که می تواند با دست خود یا زوجه اش و یا گل و گچ و أمثال آن بپوشاند.

روایتی را از عبیدالله رافقی یا مرافقی، مطرح کردیم که مناسب است راجع به سند و دلالت آن بیشتر بحث کنیم؛

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْمُرَافِقِيِّ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ دَخَلَ حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ- فَأَخْبَرَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع كَانَ يَدْخُلُهُ- فَيَبْدَأُ فَيَطْلِي عَانَتَهُ وَ مَا يَلِيهَا- ثُمَّ يَلُفُّ إِزَارَهُ عَلَى أَطْرَافِ إِحْلِيلِهِ[1] - وَ يَدْعُونِي فَأَطْلِي سَائِرَ بَدَنِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ- إِنَّ الَّذِي تَكْرَهُ أَنْ أَرَاهُ قَدْ رَأَيْتُهُ- قَالَ كَلَّا إِنَّ النُّورَةَ سُتْرَةٌ[2]

صدوق این روایت را در من لا یحضره الفقیه از عبیدالله رافقی نقل می کند و سند در مشیخه این است: و ما كان فيه عن عبيد اللّه الرّافقيّ فقد رويته عن جعفر بن محمّد بن مسرور- رضي اللّه عنه- (که از أجلاء است) عن الحسين بن محمّد بن عامر (که نجاشی او را توثیق کرده است) عن عمّه عبد اللّه بن عامر (این شخص را هم نجاشی توثیق کرده است) عن أبي أحمد محمّد بن زياد الأزديّ (ابن أبی عمیر) عن عبيد اللّه الرّافقيّ[3]

عبیدالله رافقی از مشایخ ابن أبی عمیر می شود که ما ثقه می دانیم لذا سند روایت تا اینجا خوب است و لکن در متن «فأخبره صاحب الحمام» دارد یعنی روایت را صاحب حمام بیان می کند و صاحب الحمام مجهول است که ثقه بوده است یا نه؟

أما متن روایت: حضرت در مکان خلوت، نوره می کشیدند و بعد لنگ می انداختند و به صاحب حمام می گفتند که سائر بدنش را نوره بکشد. صاحب حمام یک روز خدمت حضرت عرض می کند که آنچه نمی خواستی ببینم را دیدم حضرت فرمود نه این طور نیست زیرا نوره ستر است:

معلوم نیست صاحب الحمام عضو خاص را دیده باشد زیرا تعبیر به «إن الذی تکره أن أراه قد رأیته» می کند و شاید أطراف عورت را دیده است که حضرت مقیّد بوده است و اصرار داشت که کسی أطراف عورت او را نبیند ولی یکبار اتّفاقاً لنگ کنار رفته است وصاحب حمام فخذ حضرت یا پایین ناف او را دیده است و حضرت تمام بدن را نوره کشیده بودند و بخشی از بدن که نوره داشته و حضرت کراهت داشته اند که دیگران ببینند ولی معلوم نیست که کدام بخش از بدن بوده است و لذا این روایت غیر از این که صاحب حمام مجهول است و ضعف سند دارد دلالتش هم تمام نیست.

ولی روایتی در کافی است که عمر بن یزید از عمویش محمد بن عمر نقل می کند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ بَعْضِ مَنْ حَدَّثَهُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ- فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ- قَالَ فَدَخَلَ ذَاتَ يَوْمٍ الْحَمَّامَ فَتَنَوَّرَ- فَلَمَّا أَطْبَقَتِ النُّورَةُ عَلَى بَدَنِهِ أَلْقَى الْمِئْزَرَ- فَقَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي- إِنَّكَ لَتُوصِينَا بِالْمِئْزَرِ وَ لُزُومِهِ وَ قَدْ أَلْقَيْتَهُ عَنْ نَفْسِكَ- فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النُّورَةَ قَدْ أَطْبَقَتِ الْعَوْرَةَ.[4]

این روایت به لحاظ دلالی قابل مناقشه نیست ولی به لحاظ سند مرسله است و تعبیر «عن بعض من حدثه» دارد و محمد بن عمر هم توثیق ندارد.

3.1کیفیت ستر واجب در نماز

3.1.1نظر مرحوم خویی (لزوم لبس)

بحث در این بود که: در نماز تستّر به ثوب لازم است و تستّر به ثوب هم باید به نحو لبس ثوب باشد و لذا مرحوم خویی وفاقاً لصاحب العروه[5] فرمود که باید در حال اختیار لبس ثوب کند و حتّی مرحوم خویی تصریح می کنند که این افرادی که روی تخت نماز می خوانند اگر لحاف روی خود بکشند و نماز بخوانند کافی نیست زیرا این ها عرفاً عاری اند و روایات می گوید نماز عریاناً نباید خوانده شود مگر در موارد ضرورت. و عاری در مقابل لابس ثوب است.

3.1.1.1أدله مرحوم خویی

ایشان روایاتی که بر لزوم لبس ثوب در نماز دلالت می کند را ذکر می کند؛

3.1.1.2روایت أول (صحیحه علی بن جعفر)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عُرْيَانٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ- فَأَصَابَ ثَوْباً نِصْفُهُ دَمٌ أَوْ كُلُّهُ دَمٌ يُصَلِّي فِيهِ أَوْ يُصَلِّي عُرْيَاناً قَالَ إِنْ وَجَدَ مَاءً غَسَلَهُ وَ إِنْ لَمْ يَجِدْ مَاءً صَلَّى فِيهِ وَ لَمْ يُصَلِّ عُرْيَاناً.[6]

مرحوم خویی می فرماید: فقره أول واضح است در این که اگر آب است ثوب نجس را بشوید و بعد از تطهیر، در آن نماز بخواند هر چند فقره دوم معارض دارد و معارض آن، موثقه سماعه است که می گوید «یصلی عریاناً» [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا ثَوْبٌ وَاحِدٌ وَ أَجْنَبَ فِيهِ- وَ لَيْسَ عِنْدَهُ مَاءٌ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يَتَيَمَّمُ- وَ يُصَلِّي عُرْيَاناً قَاعِداً يُومِئُ إِيمَاءً[7] ] ولی بحث ما فعلاً در فقره اول است.

نکته: آقای زنجانی معتقد اند بین موثقه سماعه و بین صحیحه علی بین جعفر تعارضی نیست زیرا مورد صحیحه، ثوب متنجّس به دم است ولی مورد موثقه سماعه ثوب متنجّس به منی است و ما احتمال فرق می دهیم. لذا طبق این بیان تعارضی وجود ندارد ولی مرحوم خویی مثل مشهور فرقی بین أنواع نجاسات نمی گذارند و لذا بین فقره دوم صحیحه و موثقه سماعه تعارض رخ می دهد که البته لطمه ای به استدلال نمی زند.

3.1.1.3روایت دوم (صحیحه زراره)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ خَرَجَ مِنْ سَفِينَةٍ عُرْيَاناً- أَوْ سُلِبَ ثِيَابُهُ وَ لَمْ يَجِدْ شَيْئاً يُصَلِّي فِيهِ- فَقَالَ يُصَلِّي إِيمَاءً- وَ إِنْ كَانَتِ امْرَأَةً جَعَلَتْ يَدَهَا عَلَى فَرْجِهَا- وَ إِنْ كَانَ رَجُلًا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى سَوْأَتِهِ ثُمَّ يَجْلِسَانِ فَيُومِئَانِ إِيمَاءً وَ لَا يَسْجُدَانِ- وَ لَا يَرْكَعَانِ فَيَبْدُوَ مَا خَلْفَهُمَا تَكُونُ صَلَاتُهُمَا إِيمَاءً بِرُءُوسِهِمَا- قَالَ وَ إِنْ كَانَا فِي مَاءٍ أَوْ بَحْرٍ لُجِّيٍّ لَمْ يَسْجُدَا عَلَيْهِ- وَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمَا التَّوَجُّهُ فِيهِ يُومِيَانِ فِي ذَلِكَ إِيمَاءً- رَفْعُهُمَا تَوَجُّهٌ وَ وَضْعُهُمَا.[8]

مرحوم خویی فرموده است: مرتکز زراره این بوده است که اگر ثوب دارد باید در ثوب نماز بخواند و فرض کرد شخصی ثوب ندارد چه باید بکند؟ و امام علیه السلام هم ارتکاز زراره را تأیید کرد.

و ذیل روایت هم می گوید: أمر به سجود و رکوع ایمائی به این خاطر است که خلف آنها آشکار نشود لذا معلوم می شود که ستر دبر لازم است که در حال عریان بودن هم گفته اند باید نماز را ایمایی بخوانند تا دبر مستور بماند. البته اگر کسی باشد در روایت ذکر شده است که با حال ایماء نشسته نماز بخواند ولی این ربطی به بحث ما ندارد و بحث ما فعلاً در لبس به ثوب است.

3.1.1.4روایت سوم

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ غَرِقَتْ ثِيَابُهُ فَلَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ حَتَّى يَخَافَ ذَهَابَ الْوَقْتِ يَبْتَغِي ثِيَاباً فَإِنْ لَمْ يَجِدْ صَلَّى عُرْيَاناً جَالِساً يُومِئُ إِيمَاءً- يَجْعَلُ سُجُودَهُ أَخْفَضَ مِنْ رُكُوعِهِ- فَإِنْ كَانُوا جَمَاعَةً تَبَاعَدُوا فِي الْمَجَالِسِ- ثُمَّ صَلَّوْا كَذَلِكَ فُرَادَى[9]

مفاد روایت: حضرت فرمود کسی که لباسش غرق شده است صبر کند و ببیند تا آخر وقت آیا لباس پیدا می کند یا نه؛ این روایت دلیل بر این است که انسان تا می تواند باید با لباس نماز بخواند.

3.1.1.4.1مناقشه روایت سوم

ولی سند روایت به خاطر أبی البختری وهب بن وهب مشکل دارد و گفته اند که او أکذب البریه است[10] ولی آقای زنجانی در کتاب النکاح توثیق کرده است ولی ما در وثاقت آن اشکال کردیم.

نکته: لاینبغی یعنی نمی شود نه این که شایسته نیست مثل : «لا الشمس ینبغی لها أن تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار» و در روایت صحیحه زراره نیز وقتی امام علیه السلام فرمود «لا ینبغی تزویج الکتابیه» زراره گفت «من أین تحریمه» که معلوم می شود که زراره هم از «لاینبغی» تحریم و نمی شود را فهمید و او هم عرف بود.

3.1.1.5روایت چهارم (صحیحه أول محمد بن مسلم)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع الرَّجُلُ يُصَلِّي فِي قَمِيصٍ وَاحِدٍ- فَقَالَ إِذَا كَانَ كَثِيفاً فَلَا بَأْسَ بِهِ- وَ الْمَرْأَةُ تُصَلِّي فِي الدِّرْعِ- وَ الْمِقْنَعَةِ إِذَا كَانَ الدِّرْعُ كَثِيفاً يَعْنِي إِذَا كَانَ سَتِيراً[11]

معنای روایت این است که: اگر قمیص رقیق باشد که حاکی از جسد است نماز صحیح نیست و لباسی که در آن نماز می خوانیم نباید رقیق باشد یعنی نماز در ثوب کثیف لازم است. لذا دلیل می شود که باید لباس بپوشد و این لباس هم رقیق نباشد.

3.1.1.6روایت پنجم (صحیحه دوم محمد بن مسلم)

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ (عَنْ) مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي قَمِيصٍ وَاحِدٍ أَوْ قَبَاءٍ طَاقٍ- أَوْ فِي قَبَاءٍ مَحْشُوٍّ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَزْرَارٌ- فَقَالَ إِذَا كَانَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ صَفِيقٌ- أَوْ قَبَاءٌ لَيْسَ بِطَوِيلِ الْفُرَجِ فَلَا بَأْسَ- وَ الثَّوْبُ الْوَاحِدُ يُتَوَشَّحُ بِهِ- وَ السَّرَاوِيلُ كُلُّ ذَلِكَ لَا بَأْسَ بِهِ- وَ قَالَ إِذَا لَبِسَ السَّرَاوِيلَ- فَلْيَجْعَلْ عَلَى عَاتِقِهِ شَيْئاً وَ لَوْ حَبْلًا.[12]

شخصی در یک لباس مثل دشداشه های عربی نماز می خواند؛ حضرت فرمود اگر لباس صفیق می پوشد (صفیق در مقابل رقیق است) یا قبایی دارد که فاصله های دوخت آن زیاد نیست که از فاصله های آن، عورت دیده شود اشکالی ندارد.

معنای این روایت این است که «اذا لم یکن علیه قمیص صفیق ففیه بأس»

3.1.1.7روایت ششم (صحیحه دوم علی بن جعفر)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ الْبُوفَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ قُطِعَ عَلَيْهِ- أَوْ غَرِقَ مَتَاعُهُ فَبَقِيَ عُرْيَاناً- وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ كَيْفَ يُصَلِّي- قَالَ إِنْ أَصَابَ حَشِيشاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ- أَتَمَّ صَلَاتَهُ بِالرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ- وَ إِنْ لَمْ يُصِبْ شَيْئاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ أَوْمَأَ وَ هُوَ قَائِمٌ.[13]

امام علیه السلام فرمود شخصی که لباسش به آب افتاده است یا قطاع طریق آن را دزیده اند و عریان ماند؛ اگر گیاهی دارد که با آن عورت خود را بپوشاند نماز اختیاری بخواند.

مرحوم خویی فرموده است که: امام علیه السلام أول فرمود لباس و اگر نبود در مرحله دوم نوبت به حشیش و طین و أمثال آن می رسد.

3.1.1.7.1مناقشه در أدله مرحوم خویی

به نظر ما همان طور که آسید عبدالهادی شیرازی و آشیخ علی جواهری (که هر دو از فقهای بزرگ بوده اند) فرموده اند؛ از این روایات ساتر خاص استفاده نمی شود و مقتضای صناعت این است که مطلق ساتر ولو گچ و گل کفایت می کند تا چه برسد به ستر با گیاه؛ زیرا اگر ما بودیم و مقتضای قاعده، حداقل به خاطر أصل برائت می گفتیم که بیش از این لازم نیست.

و این روایات هم ظهور در شرطیت تعبدیه تستّر به ثوب ندارد :

3.1.1.7.2مناقشه روایت أول

1-مثلاً در همان صحیحه علی بن جعفر:

فرض این است که این شخص یک لباس نجس دارد که یا باید در آن نماز بخواند و یا باید عریاناً نماز بخواند که امام علیه السلام فرمود اگر آب دارد بشوید و در آن نماز بخواند و عریاناً نماز نخواند؛ ظهور عرفی «عریاناً نماز بخواند» این است که بدون ساتر نماز بخواند و حداقل شک می کنیم. هر چند عریان دو استعمال دارد و به شخصی که زیر لحاف، لخت است به یک معنا گفته می شود که عریان است در مقابل این که لابس ثوب نیست ولی اگر بگوییم «داخل اتاق رفتم و دیدم فلانی عریان بود» از این جمله، عدم وجود ساتر فهمیده می شود به گونه ای که اگر گفته شود که مراد من از این جمله این بود که «در زیر لحاف زمستانی عریان بود» عرف استبعاد می کند و ظهور کلمه عریان این است که ساتر ندارد هر چند گاهی عریان در مقابل لابس ثوب هم استعمال می شود.

تذکّر: مسلّم در نماز، پوشاندن عورت با دست کافی نیست و بحث در ساتر خارجی مثل گیاه یا گچ است که آیا کافی است یا نه؟

و این روایت می گوید اگر این لباس را نپوشد باید عریان نماز بخواند که معلوم می شود چیز دیگری در دسترس نداشته است و گیاه در دسترس نبوده است و گِلی هم که با خاک درست می شود معمولاً نمی توان ستر کرد چون نمی ماند و گل می ریزد و باید خاک مخصوصی باشد که این گل، بماند. لذا فرض روایت این است که اگر در ثوب نجس نماز نخواند باید عریان نماز بخواند و عرف در موردی که شخص ساتر دیگری دارد ولو ثوب بر آن صادق نباشد نمی گوید که این شخص عریان است مثل این که با پنبه عورت خود را بپوشاند که واقعاً محرز نیست که عرف در این صورت تعبیر کنند که عریاناً نماز خواند.

(مناقشه روایت دوم بیان خواهد شد. و مناقشه روایت سوم هم مناقشه سندی بود که گذشت.)

3.1.1.7.3مناقشه روایت چهارم و پنجم

2-یا مثلاً صحیحه محمد بن مسلم:

فرض می کند که در قمیص نماز می خواند و حضرت می گوید اگر قمیص رقیق است کافی نیست و به آن اکتفا نکن. از کجای روایت استفاده می شود که ساتر حتماً باید قمیص و ثوب باشد؟!

3.1.1.7.4مناقشه روایت ششم

3-و أما صحیحه دوم علی بن جعفر:

آیا واقعاً این روایت ظهور در این دارد که اول لباس و اگر لباس ممکن نشد از حشیش استفاده کن؟!؛ از روایت تنها این استفاده می شود که این مکلف ثوبی نداشت و متحیّر بود که چگونه نماز بخواند و امام علیه السلام راه را به او نشان داد که اگر لباس نداری از گیاه استفاده کن و علی بن جعفر توجّه نداشت ولی حضرت راهی را به او نشان می دهد و می گوید با این نحوه ستر هم می توانی نماز بخوانی. و ظهور عرفی روایت در این نیست که اگر لباس داری نمی توانی با گیاه خودت را بپوشانی و نماز بخوانی.

و از این روایت ارتکاز سائل فهمیده نمی شود و شاید سائل أصلاً نمی دانسته است که با حشیش هم می تواند ستر عورت کند و نماز بخواند لذا سائل توجّه نکرده است و امام علیه السلام به او راه را نشان داده است. مثل این که «کسی سؤال می کند که در بیابان گیر کرده ام و آب ندارم و همه جا برف است چه کنم؟ اگر شما بگویید که اگر می تواند آتش درست کند برف را آب کند و با آن وضو بگیرد» آیا معنای این کلام و ظهور آن این است که اختیاراً این کار جایز نیست؟! نه، همچون ظهوری ندارد و خیلی ها به همچون راه حل هایی توجّه ندارند و لذا راه حل را بیان می کنند.

و بر فرض هم ارتکاز سائل این بوده است که ابتداءاً باید با لباس نماز بخواند سکوت امام علیه السلام دلیل بر تقریر حضرت نیست و بر امام علیه السلام واجب نیست که آن را ردع کند زیرا نقض غرض لازم نمی آید و نهایت این می شود که سائل به مستحب عمل می کند.

نکته: مرحوم خویی می فرماید حشیش خصوصیت ندارد و مثل طین است ولی امام قدس سره فرمود حشیش کافی است ولی طین کافی نیست در حالی که این روایت اطلاق دارد و شامل طین هم می شود: « وَ إِنْ لَمْ يُصِبْ شَيْئاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ أَوْمَأَ». البته «ان لم یصب شیئاً یستر عورته» شامل دست نمی شود زیرا همه دستشان همراهشان است. لذا این روایت اشکالی بر مرحوم امام می شود که بین گیاه و طین فرق می گذاشتند.

3.1.1.7.5مناقشه روایت دوم

4-أما صحیحه زراره:

ظهور عرفی«لم یجد شیئاً یصلی فیه» این است که ساتر ندارد و نمی تواند شرطیت ستر را رعایت کند نه این که مراد این باشد که ثوبی که در آن نماز بخواند و لبس کند، ندارد. و زراره بر این ترکیز نکرد که باید چیزی باشد که صلّی فیه صادق باشد و لبس صدق کند. این که بگوییم در ارتکاز زراره این بوده است که اگر کسی لباس نداشت و پتو روی خود انداخته بود صلی فیه نیست و نماز او باطل است؛ این تعبیر همچون ظهوری ندارد.

علاوه بر این که حضرت فرمود نماز ایمائی بخواند و دیگر ستر با حشیش را مطرح نکرد و بلا فاصله گفت که اگر «لم یجد شیئاً یصلی فیه» است نماز عریاناً بخواند که نشان می دهد که معنای کلام زراره این است که می خواهد بگوید ساتر ندارد.

و لذا به نظر ما حق با مرحوم آسید عبدالهادی شیرازی و شیخ علی جواهری است که در حال اختیار تستّر به هر شیء خارجی کفایت می کند و تستّر با دست خود یا دست همسرش کفایت نمی کند. این دلیل تنها ساتر خارجی را می گوید که اگر ساتر ولو طین و حشیش باشد ولو با رجوع به أصل برائت مجزی است.

4بررسی وجوب ستر رأس بر زن در نماز

این بحث راجع به ستر الرجل فی الصلاة بود. أما ستر المرأة فی الصلاة: آیا لازم است که زن سر خود را بپوشاند؟ پوشاندن سر بر دختر بچه و کنیز واجب نیست ولی بر حره بالغه آیا لازم است که سر خود را بپوشاند یا نه؟ ابن جنید گفته است که زن آزاد بالغه می تواند با سر باز و موی باز نماز بخواند. دلیل ایشان و أدله مشهور را در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.


[1] و الإِحْلِيل يقع على ذكر الرجل و فرج المرأة/ .النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‌1، ص: 433‌
[5] صاحب عروه این بحث را در مسأله 16 مطرح کرده اند که استاد در جلسه قبل مسأله 16 را بیان کردند.
[10] وَ قَالَ عَلِيٌّ أَيْضاً: قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ: كَانَ أَبُو الْبَخْتَرِيِّ مِنْ أَكْذَبِ الْبَرِيَّةِ / رجال الكشي، ص: 309‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo