< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

96/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقدیم نافله ظهر و عصر بر زوال /اوقات رواتب /کتاب الصلاه

خلاصه مباحث گذشته:

 

تقدیم نوافل ظهر و عصر بر زوال

بحث راجع به این بود که تقدیم نوافل ظهر و عصر بر اذان ظهر جایز است یا نه؛

برخی مثل صاحب عروه، به خاطر روایات قائل به جواز تقدیم شده اند و به مشهور نسبت داده شده که قائل به عدم جواز تقدیم اند حتّی اگر مکلّف بداند که بعداً متمکّن از نافله ظهر و عصر نخواهد بود.

جواز تقدیم در فرض اشتغال

مرحوم خویی فرموده اند: ما قائل به قول متوسّط می شویم که قول شیخ طوسی ره است که:

اگر می داند که بعد از اذان به خاطر کاری، برای خواندن نافله ظهر و عصر تمکّن ندارد، تقدیم مشروع است و گرنه تقدیم مشروع نیست و دلیل این مطلب این روایت است:

صحیحه اسماعیل بن جابر:﴿مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أَشْتَغِلُ- قَالَ فَاصْنَعْ كَمَا نَصْنَعُ صَلِّ سِتَّ رَكَعَاتٍ- إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِي مِثْلِ مَوْضِعِهَا صَلَاةَ الْعَصْرِ- يَعْنِي ارْتِفَاعَ الضُّحَى الْأَكْبَرِ وَ اعْتَدَّ بِهَا مِنَ الزَّوَالِ﴾[1]

مرحوم خویی فرموده اند:

این روایت در فرض اشتغال فرمود که وقتی خورشید بالا آمد و به اندازه چهار هفتم شاخص تا اذان ظهر فاصله دارد إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِي مِثْلِ مَوْضِعِهَا صَلَاةَ الْعَصْرِ نافله را بخوان.

مرحوم استاد می فرماید:

معنای این روایت این است که اگر کار داشتی و گرفتار بودی صبر کن، نماز عصر را که خواندی بعد از آن شش رکعت نافله به عنوان نافله ظهر بخوان و إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِي مِثْلِ مَوْضِعِهَا صَلَاةَ الْعَصْرِ یعنی وقتی خورشید به حدود موضعش در هنگام نماز عصر رسید نافله ظهر را بخوان.

این فرمایش استاد خلاف ظاهر است:

زیرا اگر فرمایش مرحوم استاد، مراد إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِي مِثْلِ مَوْضِعِهَا صَلَاةَ الْعَصْرِ بود تعبیر از وقت نماز عصر به این بیان که فی مثل موضعها من صلاه العصر غیر عرفی بود و می توانست این گونه بگوید که: «اذا کان بعد أربعه أقدام من الزوال».

و لذا فی مثل موضعها من صلاه العصر ظاهر در این است که می خواهد بگوید: شبیه آن زمانی که خورشید در وقت نماز عصر است، باشد. و شبیه آن یعنی قرینه سازی می کند و نقطه تقابل ایجاد می کند که گاهی در موضعها من صلاه العصر است و گاهی در مثل موضعها من صلاه العصر است.

و مؤیّد این کلام ادامه روایت است:

فرموده است: يَعْنِي ارْتِفَاعَ الضُّحَى الْأَكْبَرِ که یعنی از کلام امام علیه السلام نیست زیرا در لغت عربی هر گاه می خواهد کلام خود را تفسیر کند أعنی می گوید و یعنی به معنای یقصد و یرید است که از خود متکلّم عرفی نیست لذا راوی این را گفته است. البته در زبان فارسی متکلّم برای تفسیر کلام خود از کلمه یعنی استفاده می کند ولی در عربی عرفی نیست. ولی همین که راوی هم این را گفته باشد کافی است: و ضحی به معنی چاشت است که در ابتدای چاشت خورشید یک ارتفاعی دارد و با زیاد شدن آن ضحی الاکبر صدق می کند و تعبیر به ضحی برای قبل از ظهر است و برای بعد از ظهر تعبیر به عشیّه می کنند و عشیّهً أو ضحاها به معنای قبل از ظهر و بعد از ظهر است.

و مؤیّد دیگر این است که:

در ادامه هم چنین می گوید که: وَ اعْتَدَّ بِهَا مِنَ الزَّوَالِ و اگر بعد از نماز عصر نافله ظهر را بخوانیم شبهه ندارد و یا أداء و یا قضای نافله ظهر است و بعید نیست که این جمله هم قرینه باشد بر این که روایت می گوید قبل از اذان ظهر شش رکعت بخوان و این را به حساب نماز زوال بگذار.

عمده حرف و تکیه ما، کلمه مثل است که به معنای شبیه است نه این که به معنای حدود باشد. و اگر به معنای حدود باشد می شد با بیان های عرفی واضح تری این معنا را رساند.

و لکن ما قبول داریم که استدلال به این صحیحه بر مطلق حکم به جواب تقدیم عند الاشتغال درست نیست زیرا:

اولاً شامل نافله عصر نمی شود و ثانیاً تنها شش رکعت را گفته قبل از اذان بخوان و دو رکعت دیگر را نگفته است.

جواز تقدیم مطلقاً

صاحب عروه برای جواز تقدیم نوافل ظهر و عصر بر اذان ظهر به عده ای از روایات می تواند استدلال کند:

1-صحیحه محمد بن عذافر:﴿وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَاةُ التَّطَوُّعِ بِمَنْزِلَةِ الْهَدِيَّةِ مَتَى مَا أُتِيَ بِهَا قُبِلَتْ- فَقَدِّمْ مِنْهَا مَا شِئْتَ وَ أَخِّرْ مِنْهَا مَا شِئْتَ﴾[2]

گفته می شود که صلاه التطوّع هر چند أعم از نوافل یومیه است و نماز های مستحب بی نام یعنی مبتدئه(در مقابل رواتب) را شامل می شود ولی به قرینه فقدم منها ما شئت و أخر منها ما شئت معلوم می شود که مراد نوافل یومیه است زیرا رواتب موقّت به وقت خاصی است و غیر رواتب وقت خاصی ندارد.

لذا روایت می گوید نافله یومیه مثل هدیه است که هر مقدار را دوست داشتی جلوتر انجام بده و هر مقدار دوست داشتی را دیرتر انجام بده. و به این روایت هم برای تقدیم و هم برای تأخیر نوافل تمسّک می شود.

2- قاسم بن ولید غسّانی: ﴿ وَ عَنْهُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ ظَرِيفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْوَلِيدِ الْغِفَارِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ صَلَاةُ النَّهَارِ- النَّوَافِلُ كَمْ هِيَ قَالَ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً- أَيَّ سَاعَاتِ النَّهَارِ شِئْتَ أَنْ تُصَلِّيَهَا صَلَّيْتَهَا- إِلَّا أَنَّكَ إِنْ صَلَّيْتَهَا فِي مَوَاقِيتِهَا أَفْضَلُ ﴾[3]

انصافاً دلالت واضح است ولی مشکل سند آن است که مشتمل بر مجاهیل است: عمار بن مبارک عن ظریف بن ناصح عن قاسم بن ولید غسّانی

3- مرسله علی بن حکم؛ ﴿وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي صَلَاةُ النَّهَارِ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً أَيَّ النَّهَارِ شِئْتَ- إِنْ شِئْتَ فِي أَوَّلِهِ وَ إِنْ شِئْتَ فِي وَسَطِهِ وَ إِنْ شِئْتَ فِي آخِرِهِ﴾ [4]

ظاهر روایت این است که إن شئت فی أوله به معنای اول نهار است و حمل آن بر اول زوال عرفی نیست. و روایت مرسله است که اعتبار ندارد.

4- ﴿وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ نَافِلَةِ النَّهَارِ- قَالَ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً مَتَى مَا نَشِطْتَ- إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَتْ لَهُ سَاعَاتٌ مِنَ النَّهَارِ- يُصَلِّي فِيهَا فَإِذَا شَغَلَهُ ضَيْعَةٌ أَوْ سُلْطَانٌ قَضَاهَا- إِنَّمَا النَّافِلَةُ مِثْلُ الْهَدِيَّةِ مَتَى مَا أُتِيَ بِهَا قُبِلَت﴾[5]

برخی نسخ سیف بن عبد الأعلی دارد که ظاهراً اشتباه است و سیف عن عبد الأعلی درست است.

دلالت این روایت هم تمام است زیرا از نوافل ظهر و عصر سؤال می کند و حضرت می فرماید هر گاه حال داشتی بخوان.

اشکالی که به این روایت می شود این است که:

شاید مقصود این باشد که هر روزی که حال داشتی متی ما نشطت، نوافل ظهر و عصر را بخوان و هر روز حال نداشتی نخوان. نه این که هر زمانی در روز ولو ساعت هشت صبح حال داشتی نافله را بخوان. و لذا در ادامه دارد که حضرت وقتی گرفتاری داشت نافله را نمی خواند و قضای آن را می خواند. و تعبیر به هدیه به این جهت است که تو را مؤاخذه نمی کنند که چرا هدیه را نیاوردی و هر گاه هدیه را ببری اشکال ندارد.

نکته: برای جواز تقدیم نیاز به نصّ خاص داریم و تعبیر به متی ما نشطت نمی تواند جواز تقدیم را برساند و اطلاق فایده ندارد زیرا انصراف به نماز نافله مشروعه دارد که باید نافله در وقت خود و بعد از زوال تا غروب خوانده شود. و هر وقت به معنای هر روز می تواند باشد.

5- ﴿ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَوَافِلُكُمْ صَدَقَاتُكُمْ فَقَدِّمُوهَا أَنَّى شِئْتُمْ﴾[6]

گفته می شود به قرینه تقدیم، مراد از نوافل، نوافل یومیه است نه نوافل مبتدئه.

اشکال می شود که:

مراد از قدّموا معلوم نیست تقدیم بر وقت باشد بلکه شاید مراد تقدیم برای عالم آخرت است: وقتی کسی می میرد أهل او می گوید ماذا خلّفت و ملائکه می گوید ماذا قدّمت. لذا روایت به این معنا است که هر روزی که خواستی نافله بخوانید خوب است ولی نافله مشروعه و اگر وقت دارد باید وقت آن هم مراعات شود.

و لکن مهم نیست زیرا روایت قاسم بن ولید غسّانی در دلالت صریح و مرسله علی بن حکم ظاهر در جواز تقدیم است.

و این که دلالت دو روایت أخیره را خدشه کردیم به این خاطر بود که کسی نگوید: چهار روایت داریم و وثوق به صدور پیدا می کنیم مخصوصاً شاید روایت عبدالأعلی توثیق شود زیرا شاید مراد از آن عبدالأعلی بن أعین معروف باشد که توثیق دارد و صفوان از او نقل حدیث می کند.

حمل مطلق از روایات بر مقیّد

مرحوم خویی فرموده اند:

بر فرض دلالت و سند روایات تمام شود صحیحه اسماعیل بن جابر صلاحیّت تقیید دارد.

ولی این فرمایش صحیح نیست:

زیرا از این روایت نمی توان مفهوم گیری کرد زیرا منطوق آن فرض اشتغال است و شما از این روایت مفهوم می گیرید که اگر کار پیش نیاید دیگر مشروعیت ثابت نیست و ایشان می فرماید مفهوم به قرینه فاء فهمیده می شود: فاصنع یعنی حال که تو کار داری پس همان کاری را انجام بده که ما انجام می دهیم.

انصاف این است که: فاء ظهور در مفهوم ندارد که اگر این گونه نباشد تقدیم نافله ظهر و عصر بر اذان مشروع نیست: مثل این که کسی از شما بپرسد قبل از اذان گرفتاری دارم و نمی توانم نافله ظهر را بخوانم و شما بگویید فاصنع کما أصنع که این می سازد با این که این کاری که پیشنهاد می کنید کار غیر متعارف باشد و کاری باشد که فالأفضل است و فعل اول که شخص گفت نمی توانم انجام دهد أفضل باشد و همین در تعبیر به فاء کافی است. لذا اگر سند و دلالت تمام باشد ما به اطلاق بقیه روایات أخذ می کنیم.

و این بحث ما ربطی به بحث اصولی که مرحوم خویی اشاره می کند ندارد:

ایشان فرموده اند: در خطابات مطلق و مقیّد در مستحبّات، حمل مطلق بر مقیّد را قبول نداریم و حمل بر مراتب استحباب می شود مگر این که خطاب مقیّد نافی باشد که خطاب مطلق را تقیید می زند و مطلق بر مقیّد حمل می شود: زر الحسین علیه السلام و لاتزر الحسین علیه السلام محدثاً. و اینجا هم مرحوم خویی می فرماید باید مطلق را بر مقیّد حمل کنیم.

حرف ما این است که این روایت نافی نیست و با بیان ترغیب به فرد فالأفضل هم می سازد.

بله روایت دیگری غیر از صحیحه اسماعیل بن جابر داریم که سند آن ضعیف است:

﴿ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَزِيدَ بْنِ ضَمْرَةَ اللَّيْثِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَغِلُ عَنِ الزَّوَالِ- أَ يُعَجِّلُ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ قَالَ نَعَمْ- إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ يَشْتَغِلُ فَيُعَجِّلُهَا فِي صَدْرِ النَّهَارِ كُلَّهَا﴾[7]

این روایت واقعاً مفهوم دارد و قبلاً گفتیم که مراد از زوال، صلاه الزوال یعنی نافله ظهر است لذا روایت نسبت به نماز عصر اطلاق ندارد. ولی سند آن ضعیف است و برید بن ضمره لیثی مجهول است.

لذا اشکال اساسی به صاحب عروه این است که آن دو روایتی که به آن استدلال می کنید سنداً ضعیف است.

مؤیّد و مؤکّد این که تقدیم جایز نیست این است که:

مرحوم خویی فرموده اند جایی سراغ نداریم که ائمه نافله را قبل از اذان ظهر خوانده باشند و اگر بنا بود مشروع شود حداقل یک بار این کار را می کردند. و این مطلب از روایات هم استفاده می شود؛

﴿ وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ عِدَّةٍ أَنَّهُمْ سَمِعُوا أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا يُصَلِّي مِنَ النَّهَارِ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ- وَ لَا مِنَ اللَّيْلِ بَعْدَ مَا يُصَلِّي الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ- حَتَّى يَنْتَصِفَ اللَّيْلُ﴾[8]

حضرت بعد از طلوع آفتاب تا ظهر نماز نمی خواندند.

﴿ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يُصَلِّي مِنَ النَّهَارِ شَيْئاً حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَإِذَا زَالَ النَّهَارُ قَدْرَ نِصْفِ إِصْبَعٍ صَلَّى ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ الْحَدِيثَ﴾[9]

به نظر ما استدلال مرحوم خویی تمام نیست:

از این روایات استفاده می شود که ائمه نوافل را مقدّم نمی کردند و این به معنای مشروع نبودن تقدیم نیست بلکه میزان تقیّد و اهتمام به فضیلت وقت نافله ظهر و عصر را بیان می کند که همیشه در وقت خود می خواندند.

مگر این که گفته شود که:

این روایات می گوید ما مقدّم نمی کنیم ولی روایت دیگر می گفت فاصنع کما نصنع یعنی ما هم گاهی مقدّم می کنیم لذا با هم تعارض می کنند.

جواب این است که:

این ها با هم تعارض ندارند زیرا فاصنع کما نصنع در فرض اشتغال بود و خاص است. و خود مرحوم خویی هم پذیرفت. و لذا این روایات که می گوید پیغمبر و ائمه نافله را بر اذان ظهر مقدّم نمی کردند دلیل نمی شود که مشروع نیست.

بله می توان چنین گفت که:

اطلاق دو روایت قابل التزام نیست زیرا اگر بخواهیم به اطلاق صحیحه محمد بن عذافر عمل کنیم که صَلَاةُ التَّطَوُّعِ بِمَنْزِلَةِ الْهَدِيَّةِ مَتَى مَا أُتِيَ بِهَا قُبِلَتْ به این معنا خواهد بود که قبل از روز هم می توان نافله ظهر را خواند حتّی نافله ظهر فردا را امشب می توان خواند و لذا اگر مرحوم صاحب عروه بگوید به این روایت تمسّک می کنیم که سند آن خوب است:

جواب می دهیم که این روایت اطلاق دارد و می توان امروز نوافل روز بعد را هم خواند لذا قرینه می شود که این روایت راجع به تقدیم زمانی نیست بلکه محتمل است که به این معنا باشد که: نماز نافله مثل هدیه است و هر مقدار انجام دهی قبول می شود و هر مقدار که حال داری زود بخوان و هر مقدار که حال نداری بعداً بخوان و زود خواندن به معنای مقدّم کردن بر وقت نیست.

و نیز روایت در خصوص نافله ظهر و عصر نیامده و مطلق است و اگر قرار باشد بر جواز تقدیم دلالت کند باید در نافله مغرب و نافله عشاء هم قائل به جواز تقدیم شوید در حالی که شما تنها در نافله ظهر و عصر قائلید. لذا معلوم می شود که روایت به معنای دیگری است که بیان کردیم.

و لذا ما هم مثل مشهور معتقدیم که تقدیم نوافل ظهر و عصر بر اذان ظهر جایز نیست و تنها تقدیم شش رکعت از نافله ظهر بر زوال عند ارتفاع الضحی الاکبر را پذیرفتیم و باقی را قبول نکردیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo