< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الصلاۀ/نوافل /استحباب نماز غفیله/ادغام نماز غفیله در نافله مغرب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث راجع به این بود که صلاة غفیله مستحب است یا نه؟

مشهور قائل به استحباب آن شده‌اند.

استحباب غفیله

دلیل‌ مشهور بر استحباب غفیله

روایت أول

روایتی است که شیخ در مصباح المتهجد نقل می‌کند. می‌گوید: رواه هشام بن سالم: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ صَلَّى بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ رَكْعَتَيْنِ قَرَأَ فِي الْأُولَى الْحَمْدَ وَ قَوْلَهُ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً إِلَى قَوْلِهِ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ وَ قَوْلَهُ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الْقِرَاءَةِ رَفَعَ يَدَيْهِ وَ قَالَ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَفَاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِي لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا أَنْتَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي تَعْلَمُ حَاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ لَمَّا قَضَيْتَهَا لِي وَ سَأَلَ اللَّهَ حَاجَتَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ[1]

و همین‌طور فلاح السائل تالیف ابن طاووس به سند ضعیف ، همین مضمون را از هشام بن سالم نقل می‌کند.

جبر سند با عمل مشهور

بگوییم هر چند سند ضعیف است أما چون مشهور قائل به استحباب نماز غفیله شده اند، ضعف سند جبران می شود.

مناقشه کبروی

جبر ضعف سند به عمل مشهور کبرویا درست نیست.

مناقشه صغروی

این که مستند مشهور در حکم به استحباب غفیله این روایت باشد معلوم نیست و نیز در مستحبات دیگر هم عمل مشهور به روایت ثابت نمی شود زیرا شاید عمل مشهور ناشی از تسامح در أدله سنن باشد که نقل شده است مشهور قائل بوده اند: خبر ضعیف در مستحبات، مثل خبر ثقه حجت است. به خاطر روایاتی که می گوید: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ- فَعَمِلَ ذَلِكَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِكَ الثَّوَابِ أُوتِيَهُ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَمَا بَلَغَهُ[2] .

و همین‌طور اگر ما قائل به مسلک صاحب کفایه و مسلک آقای خوئی در دراسات شویم: که مفاد این اخبار من بلغ، استحباب عمل به عنوان ثانوی است. ما بلغ علیه الثواب فهو مستحب. باز شاید مشهور هم این را قائل بوده اند؛ هرچند ظاهر تعبیر تسامح در ادله سنن همان احتمال اول و حجیّت خبر ضعیف است، و لکن محتمل است مشهور، مثل صاحب کفایه قائل به استحباب ثانوی عملی که بلغ علیه الثواب بوده اند.

استدلال به أخبار من بلغ برای اثبات استحباب غفیله

ما عرض کردیم که این دو قول هیچکدام درست نیست: و از این اخبار حتی ترغیب به احتیاط هم فهمیده نمی‌شود تا چه برسد به استحباب احتیاط، تا چه برسد به استحباب عمل؛

مفاد این أخبار،إخبار از تفضل الهی است: مثلاً می گویند هر کسی درب خانه زید را بزند و تقاضای کمک کند ردّش نمی کند؛ معنای این جمله ترغیب نیست که صبح و شب در خانه زید را بزنید و از او تقاضای کمک کنید، که چه بسا این کار او را ناراحت هم بکند، بلکه تنها خبر می دهد که او أهل تفضّل است.

پس مفاد این اخبار حتّی به دلالت التزامی ترغیب نیست تا بعد بحث کنیم که ترغیب ارشادی است یا مولوی و ترغیب مولوی به احتیاط است، یا به ذات عمل تا از آن استحباب عمل فهمیده شود. و لو از خارج به مناسبت حکم و موضوع بفهمیم که این کار مرغوب است. شما از خارج خدا را می‌شناسید که خدا کریم است و بر این عمل ثواب می‌دهد لذا خوب است که انسان دنبال ثواب الهی برود.

و بر فرض اگر قبول کنیم که أخبار من بلغ ترغیب به اتیان عمل می کند باز با آن استحباب غفیله ثابت نمی شود زیرا:

برخی مثل آقای زنجانی فرموده اند: اصلا بلوغ، ظهور در بلوغ به خبر ضعیف ندارد. اگر بگویند بلغنی انک فعلت کذا، روشن نیست که شامل شایعه هم می‌شود. و لو گاهی در بلوغ به خبر ضعیف استعمال می‌شود اما در مطلق بلوغ ظهور ندارد. قدر متیقن بلوغ به خبر معتبر است.

ولی ما این را نپذیرفتیم: معتقد شدیم اطلاق بلوغ شامل بلوغ به خبر ضعیف می‌شود.

آقای سیستانی فرموده اند: چون در برخی از روایات این تعبیر آمده است: «بلغه شیء من الثواب علی شیء من الخیر»، موضوع در این اخبار، جایی است که یک فعلی مفروغ عنه است که خیر است، پس مستحب بودن یک فعل باید مفروغ عنه باشد. صلاة غفیله که استحبابش مفروغ عنه نیست تا به اخبار من بلغ تمسک کنیم.

ولی ما این استدلال را قبول نداریم: ما معتقدیم که برخی از این روایات تعبیر خیر دارد، لذا به اطلاق بقیه روایات که به نظر ما معتبر هستند، و لفظ خیر در آنها نیامده است، تمسّک می کنیم.

نتیجه بحث این شد که: اگر اشکال ما را قبول کردید که این أخبار در مقام ترغیب نیستند و تنها در مقام بیان تفضّل الهی اند به این که اگر عمل را رجاءً انجام دهد ثواب آن عمل را به او خواهند داد، استحباب عمل ثابت نمی شود. و اگر بگویید ظاهر این أخبار ترغیب است به نظر ما شامل نماز غفیله می شود و استحباب آن ثابت می شود.

 

نکته: این که أخبار من بلغ از تفضّل الهی خبر می دهد که اگر کسی این عمل را انجام دهد خدا به او ثواب می دهد به این معنا نخواهد بود که این عمل به قصد أمر آورده شود زیرا روایت انصراف دارد به این که عمل انقیادی باشد نه این که عملی که أمر ندارد را به قصد أمر بیاورد زیرا این مصداق تشریع می شود و عملی که به داعی تشریع باشد ثواب ندارد.

لذا تمسک به این خطاب در مواردی که شما قصد امر جزمی به نماز غفیله کنید، تمسک به عام در شبهه مصداقیه می شود. بلکه وجدانا تا امر واصل نشود، قصد جزمی امر می‌شود مصداق تشریع و خلاف انقیاد است و اخبار من بلغ شامل آن نمی‌شود.

و اساسا به تعبیر بحوث، و ان لم یکن کما بلغه با لسان حجیت نمی‌سازد(تا بخواهیم از خلال آن أمر به غفیله را ثابت کنیم) اماره‌ای را که می‌خواهند حجت بکنند نمی‌گویند هر چند این اماره دروغ باشد ولی تو به این اماره عمل کن. می‌آیند می‌گویند لاعذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یروی عنا ثقاتنا. البته این را به مناسبت حکم و موضوع عرض کردیم. از باب مؤید می‌گوییم. و الا اگر در استفاده حجیت خبر ضعیف نداشتیم از این اخبار، حالا فوقش می‌گفتیم خلاف تناسب با لسان حجیت است. تضاد ندارد با لسان حجیت و ان لم یکن کما بلغه. تناسب ندارد. این را به عنوان مؤید عرض می‌کنیم.

وجه مرحوم نائینی برای تصحیح سند

مرحوم نائینی راجع به نماز غفیله می‌گوید: وقتی مصباح المتهجد حدیث نقل می‌کند که متأخّر از تهذیب و استبصار است و نیز مورد عمل اصحاب است، دیگر جا ندارد تشکیک کنیم و قطعاً نماز غفیله مستحبّ است.

مناقشه

ما نمی‌فهمیم چرا جای تشکیک نیست. عمل به کتاب دعا چگونه تشکیک را از بین می برد؛ پس امروز هم به کتاب مفاتیح الجنان علماء عمل می‌کنند، پس بگوییم مفاتیح حجت است؟

مصباح المتهجد هم کتاب دعا بوده است علمای متعبد و متهجد مقید بودند. نماز غفیله را هم می‌خواندند. اگر کسی هم می‌خواند شاید قائل به تسامح در ادله سنن بود. این دلیل بر اعتبار نمی‌شود.

دلالت روایت مصباح المتهجد

مناقشه آقای خویی

راجع به دلالت این روایت مصباح المتهجد آقای خوئی فرموده اند:بر فرض سند این روایت را بپذیریم این روایت تنها نماز مستقل را در یک فرض ثابت می کند و آن صورتی است که اول نافله مغرب خوانده شده، بعد می خواهیم نماز غفیله بخوانیم که اطلاق أمر شامل این صورت می شود.

أما اگر بخواهم قبل از نافله مغرب، نماز غفیله بخوانم این نماز غفیله خود به خود مصداق نافله أول نماز مغرب می شود: زیرا نماز غفیله خاص است، نماز نافله مغرب عام است، انطباق عام بر خاص قهری است. حال چرا نماز غفیله خاص است؟ چون اذکار خاص دارد، ولی نافله مغرب اذکار خاص ندارد. لذا دیگر مشروع نیست نماز دیگری خوانده شود. و لذا احوط و اولی این است که شما نماز نافله مغرب را که می‌خوانید، نماز غفیله را در آن ادغام کنید، یعنی به شکل غفیله بخوانید. اما اگر بخواهید بعد از نماز نافله مغرب نماز غفیله بخوانید، رجائاً بخوانید. ولی همین هم خلاف احتیاط است: چون شبهه این است که لاتطوع فی وقت الفریضة. بعد از این‌که نافله مغرب را خواندید وقت نافله عشاء است. در وقت نماز عشاء نماز تطوع که دلیل خاص ندارد، چون سند این روایت مصباح المتهجد ضعیف بود، ‌اگر صحیح بود، مشکل نبود، چون ضعیف است، اطلاق لاتطوع فی وقت الفریضة می‌گوید این تطوع نهی دارد. ایشان می‌گوید البته ما استظهار کردیم این نهی کراهتی است، به معنای قلّت ثواب در عبادات است. ولی بعضی از فقهاء گفته اند: اتیان به نماز تطوع در وقت نماز فریضه که هنوز آن را نخوانده اید حرام است. و لذا اولی و احوط استحبابی این است که نماز غفیله را در نافله مغرب ادغام شود.

 

این بیان آقای خوئی به نظر ما ناتمام است:

اما این‌که ایشان فرمودند اگرنماز غفیله بخوانیم، بعدش بخواهیم نافله مغرب بخوانیم درست نیست، چون انطباق قهری پیدا می کند؛

صحیح نیست؛ زیرا ظاهر در عرف متشرعی این است که نافله مغرب عنوان قصدی است و تا قصد نشود این نماز نافله مغرب باشد، نافله مغرب محقّق نخواهد شد. و گرنه اگر کسی نماز زیارت، نماز تحیّت مسجد و غیره را، قبل از خواندن نافله مغرب یا نافله صبح و بقیه نوافل بخواند باید انطباق قهری پیدا کند و این خلاف ارتکاز متشرعی است و نمی گویند با خواندن نماز مستحبی،مثلاً نافله مغرب را خواندی. و تعبیر خود روایات هم نافله للمغرب و نافله للعشاء بود.

و لذا اگر سند این روایت تمام باشد می توان قبل از نافله مغرب نماز غفیله را خواند.

روایت دوم(موثّقه سماعه)

در موثقه سماعه تعبیر این است که فرمود: محَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ لَوْ بِرَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ- فَإِنَّهُمَا تُورِثَانِ دَارَ الْكَرَامَةِ[3] .

قبلاً سیره متشرعه این بود که بعد از عشاء می خوابیدند و دیگر تلویزیون نبود نگاه کنند. و بین نماز مغرب و عشاء یک ساعت فاصله می شد لذا مشغول صحبت و غیره می شد و طبعا از دنیا سخن به میان می آمد و دچار غفلت می شدند لذا اسم این ساعت را ساعت غفلت گذاشتند.

مناقشه

این روایت دلالت بر استحباب نماز غفیله در مقابل نافله مغرب نمی کند، و می گوید دو رکعت بخوانید که یک مصداقش نافله مغرب است و بر نافله مغرب منطبق می شود. و این که بخواهد خصوص نماز غفیله را بگوید با آن کیفیّت خاصی که دارد معلوم نیست.

ادغام نماز غفیله در نافله مغرب

اگر نافله غفیله نمازی مستقل باشد، و آن را عنوان قصدی گرفتیم که انطباق قهری پیدا نمی کند: آیا می توان یک نماز به قصد هر دو خواند؟

تداخل عناوین قصدیه غیر متنافی

گفته می‌شود و مبانی مرحوم آقای خوئی هم همین است که؛

دو عنوان قصدی اگر خارجاً با هم فرقی نکنند و قابل جمع باشند را می توان با یک فعل انجام داد: مثلا نافله مغرب با نماز غفیله اگر هر دو عنوان قصدی باشند می توان با یک فعل اتیان کرد: زیرا قابل جمع اند و کیفیّتی که در نماز غفیله وارد شده ضد نافله مغرب نیست و در نافله مغرب نیامده که آیه ذاالنون را نخوان یا آیه و عنده مفاتح الغیب را نخوان. و مشکل عنوان قصدی بودن را حل می کنیم به اینکه قصد هر دو را داشته باشد و قصد دو عنوان در یک عمل اشکالی ندارد، مثل این‌که مولی گفت اکرم عالما، اکرم هاشمیا. ما هم یک عالم هاشمی پیدا کردیم و اکرام کردیم که با یک عمل هر دو امتثال می شود. که نسبت عموم من وجه است و در این مورد بر فعل واحد منطبق شده اند.و لذا گفته اند در اینجا تداخل در مسبب یعنی تداخل در مرحله امتثال طبق قاعده است.

آقای خوئی در اغسال مثال زده؛ مثلا غسل جمعه و غسل احرام، دو تا عنوان قصدی است. حالا شخصی روز جمعه می‌خواهد محرم بشود، هر دو را قصد می کند که در این صورت هر دو واقع می شوند چون نسبت عموم من وجه است. اغتسل للاحرام، اغتسل للجمعة. گاهی غسل جمعه می‌کنیم غسل احرام نیست، گاهی غسل احرام می‌کنیم غسل جمعه نیست. حالا امروز در این غسل واحد قصد هر دو را کردیم. مثل همان اکرم عالما و اکرم هاشمیا.

بله، گاهی متفاهم عرفی این است که عنوان به شرط لا از تداخل هست. مثل نماز قضاء که نکته عرفیه اش این است که قضاء تدارک مافات است و وقتی اداء مستقل بود قضایش هم مستقل خواهد بود. أما جایی که این قرینه نیست تداخل مشکلی ندارد.

منتقی الاصول فرموده اند؛ ظاهر در این مستحبات این است که بشرط لا از تداخل است.

ولی به نظر ما همچون ظهور عامل نداریم لذا تداخل مشکلی ندارد.

نکته: در قنوت نماز غفیله دعای خاص وارد شده است؛ یکی از آن تعبیر های خاص «علیه و علیهم السلام» است{...فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ لَمَّا قَضَيْتَهَا لِي ...[4] } «علیه السلام» مشکلی ندارد چون ذکر النبی است که دلیل داریم، أمّا راجع به «علیهم السلام» که ذکر أئمه است اگر نماز غفیله به صورت خاص ثابت نشود، بر صحت ذکر آن در نماز دلیل نداریم: چون ظاهر این فقره انشاء تحیّت است و اگر قصد دعا شود دعا می شود. (بله اگر تعبیر«علیهم سلام الله» بود دعا می شد و مشکلی نداشت). و لذا آقایانی که احتیاط می‌کنند مثل آقای خوئی، آقای سیستانی، مرحوم آقای تبریزی، بعضی از آن ها مثل آقای سیستانی می‌گویند «علیه و علیهم السلام» بنا بر احتیاط با قصد دعا اتیان شود چون معلوم نیست نماز غفیله مشروعیت خاص داشته باشد.

حال اگر گفته شود: در صورتی که بخواهیم هر دو را با هم قصد کنیم: قصد نافله مغرب و قصد رجایی نافله غفیله(که استحبابش برای ما ثابت نشده است)، دعای قنوت نماز غفیله مشتمل بر جمله «علیه و علیهم السلام» است که ظاهر آن انشاء تحیّت است نه قصد دعا، لذا تداخل به مشکل بر می خورد:

جواب می دهیم: که می توان قصد تعلیقی کرد یعنی نیّت کنیم معنایی که صحیح است که یا انشاء تحیّت است و یا دعا، همان را قصد می کنم. که با این نیّت تنافی وجود نخواهد داشت.

نماز وصیّت

نماز دیگر نماز وصیت است، که بین مغرب و عشاء خوانده می شود. سند آن ضعیف است و در مصباح المتهجد با رُوی آمده و رواه ندارد تا بگوییم اسناد جزمی داده است؛

رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ أُوصِيكُمْ بِرَكْعَتَيْنِ بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ يُقْرَأُ فِي الْأُولَى الْحَمْدُ وَ إِذَا زُلْزِلَتْ ثَلَاثَ عَشْرَةَ مَرَّةً وَ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدُ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً فَإِنَّهُ مَنْ يُصَلِّي ذَلِكَ فِي كُلِّ شَهْرٍ كَانَ مِنَ الْمُتَّقِينَ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ فِي كُلِّ سَنَةٍ كَانَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ مَرَّةً كَانَ مِنَ الْمُصَلِّينَ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ زَاحَمَنِي فِي الْجَنَّةِ وَ لَمْ يُحْصِ ثَوَابَهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى[5]

ثواب بالایی برای این نماز ذکر می کند که اگر کسی با أخبار من بلغ آن را رجاءً بخواند خوب است.

مسأله بعد این است که مراد از «الصلوۀ الوسطی» چه نمازی است؟


[1] مصباح المتهجد، ج‌1، ص: 106‌.
[2] وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 82‌.
[3] وسائل الشيعة، ج‌8، ص: 120‌.
[4] مصباح المتهجد، ج‌1، ص: 106‌.
[5] مصباح المتهجد، ج‌1، ص: 107‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo