< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات الحجّ/المبیت بمنی /التخییر فی البیتوتة بین النصف الأوّل للّیل و النصف الآخر

 

(مسألة 427): من وجب عليه المبيت بمنى لا يجب عليه المكث فيها نهارا‌ بأزيد من مقدار يرمي فيه الجمرات و لا يجب عليه المبيت في مجموع الليل فيجوز له المكث في منى من أول الليل الى ما بعد منتصفه أو المكث فيها قبل منتصف الليل الى الفجر و الأولى لمن بات النصف الأول، ثمّ خرج أن لا يدخل مكة قبل طلوع الفجر.

عدم وجوب حضور در منی در روزهای دهم و یازدهم و دوازدهم مگر به مقدار أعمال و رمی جمرات واضح است و شکّی در آن نیست، بلکه اگر استنابه بر شخص به مثل مرض جایز باشد، حضور حتی به مقدار یک لحظه نیز در منی واجب نمی باشد.

أمّا بیتوته در شب یازدهم:

مشهور قائل به وجوب تعیینی بیتوته در منی در نیمه أوّل این دو شب و عدم وجوب بیتوته نیمه دوم آن می باشند. و لکن مرحوم حلبی قائل به وجوب تخییری میان بیتوته نیمه أوّل شب و نیمه دوم شب می باشد.

مرحوم امام نیز مانند مشهور قائل به قول أوّل بوده و می فرمایند: در فرض ترک بیتوته نیمه أوّل شب، حال به جهت عصیان و یا نسیان و یا جهل، بیتوته در نیمه دوم واجب خواهد بود.

مشهور می فرمایند:

مقتضای اطلاق أدلّه لزوم بیتوته، بیتوته در تمام شب می باشد و لکن با توجّه به اینکه در فرض بیتوته در نیمه أوّل شب، دلیل بر جواز ترک بیتوته در نیمه دوم شب وارد شده است، حکم به لزوم تعیینی بیتوته در نیمه أوّل شب و عدم لزوم بیتوته در نیمه دوم شب می شود.

و لکن مرحوم آقای خوئی می فرماید:

از روایات وجوب تخییری میان بیتوته نیمه أوّل شب و بیتوته نیمه دوم شب تا طلوع فجر استفاده می شود؛

ایشان استدلال به برخی از روایات می فرماید:

صحیحة معاویة بن عمّار:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَبِتْ لَيَالِيَ التَّشْرِيقِ إِلَّا بِمِنًى فَإِنْ بِتَّ فِي غَيْرِهَا فَعَلَيْكَ دَمٌ فَإِنْ‌ خَرَجْتَ‌ أَوَّلَ‌ اللَّيْلِ‌ فَلَا يَنْتَصِفِ‌ اللَّيْلُ‌ إِلَّا وَ أَنْتَ فِي مِنًى إِلَّا أَنْ يَكُونَ شَغَلَكَ نُسُكُكَ أَوْ قَدْ خَرَجْتَ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تُصْبِحَ فِي غَيْرِهَا.

معتبرة جعفر بن ناجیة:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجَ‌ الرَّجُلُ‌ مِنْ‌ مِنًى‌ أَوَّلَ‌ اللَّيْلِ‌ فَلَا يَنْتَصِفُ لَهُ اللَّيْلُ إِلَّا وَ هُوَ بِمِنًى- وَ إِذَا خَرَجَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يُصْبِحَ بِغَيْرِهَا.

ظاهر این دو روایت جواز خروج در نیمه أوّل شب به شرط بیتوته در نیمه دوم شب تا طلوع فجر می باشد، بنابراین ظاهر این دو روایت تخییر می باشد.

و لکن ممکن است که به این استدلال اشکال و گفته شود:

در این دو روایت قضیه شرطیه بیان شده است و قضیه شرطیه دلالت بر جواز ایجاد شرط نمی کند، بنابراین «إذا خرج الرّجل من منی أوّل اللّیل» دلیل بر جواز این شرط نمی باشد، مانند اینکه گفته شود: «من أفطر فی شهر رمضان یجب علیه عتق رقبة» که دلالت بر جواز إفطار عمدی نمی باشد، بنابراین این دو روایت دلالتی بر تخییر ندارند.

و لکن انصاف تمامیت دلالت این دو روایت بر تخییر می باشد:

چرا که استظهار عرفی در چنین قضیه شرطیه ای با توجّه به سکوت امام علیه السلام از نهی از خروج در ابتدای شب، جواز خروج در نیمه أوّل شب و عدم تعیّن آن می باشد؛ مانند کلام پدر به پسر خود که: (اگر ناهار نزد مهمانان حاضر نشدی و لکن شام نزد مهمانان حاضر باش)؛ ظاهر این کلام به جهت سکوت از نهی ترک حضور در هنگام ناهار، تخییر میان حضور در هنگام ناهار و هنگام شام می باشد. و در این دو روایت خروج در نیمه أوّل شب به غرض انجام مناسک فرض نشده باشد، تا این دو روایت مختصّ به این فرض باشند. بنابراین صحیح عدم وجوب تعیینی بیتوته در نیمه أوّل شب می باشد و لکن خوب است که احتیاط ترک نشود.

و آقای زنجانی نیز قائل به تخییر در بیتوته شب یازدهم می باشند و لکن به این صورت که شخص مخیّر میان بیتوته در نیمه أوّل شب و حضور در هنگام طلوع فجر در منی می باشد، نه تخییر میان بیتوته نیمه أوّل شب و نیمه دوم شب؛ چرا که در روایت تعبیر می شود: «لا ینفجر الصبح إلاّ بمنی» و یا «لا ینفجر الفجر إلاّ بمنی»، که به قرینه این روایات، صحیحة معاویة بن عمّار و روایت جعفر بن ناجیة «فلا ینتصف اللّیل إلاّ و أنت فی منی» حمل بر استحباب می شود.

نکته:

آقای خوئی از روایت جعفر بن ناجیة تعبیر به معتبره نموده است:

چرا که جعفر بن ناجیه از رجال کامل الزیارات می باشد، و لکن ایشان خود در اواخر عمر شریفشان از نظریه توثیق عامّ در رجال کامل الزیارات عدول نموده و توثیق عامّ این کتاب را مختصّ به مشایخ بلاواسطه ابن قولویه دانستند.

ایشان در وجه این عدول فرموده اند:

در کتاب کامل الزیارات روایات کثیری از ضعفاء (مانند عائشه) و مجاهیل و مراسیل وجود دارد، به گونه ای که حتی خود مصنّف (ابن قولویه) قادر بر تشخیص راوی از امام علیه السلام که نام او در سند محذوف است، نبوده است، بنابراین چگونه وثاقت چنین شخصی را می تواند إحراز کند؟! این قرینه خارجیه خود دلیل بر این است که مراد مصنّف از دیباجه توثیق تمام مشایخ و روات کامل الزیارات نمی باشد.

و لکن همانگونه که آقای صدر فرموده اند، به نظر ما حتی با قطع نظر از قرائن خارجی ظاهر أوّلی کلام دیباجه در توثیق خصوص مشایخ بلاواسطه می باشد؛ (و قد علمنا أنا لا نحيط بجميع‌ ما روي‌ عنهم‌ في هذا المعنى و لا في غيره لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته‌)؛ زیرا با توجّه به عدم انحصار روایات مشایخ ابن قولویه در روایات صحیح و معتبر و وجود روایات ضعیف و مرسل در نقل این مشایخ برای ابن قولویه، دانسته می شود که مراد ایشان توثیق مشایخ بلا واسطه خود می باشد، نه تأیید و تصحیح جمیع روایاتی که از مشایخ خود أخذ کرده و در این کتاب جمع نموده است، و إلاّ جمله «قد علمنا أنّا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم ... لکن ما وقع لنا من جهة الثقات» کذب خواهد بود: زیرا به طور یقین ابن قولویه روایات ضعیف و مرسل نیز از مشایخ خود أخذ نموده است.

آقای زنجانی در توثیق جعفر بن ناجیه، سه طریق ذکر نموده است:

طریق أوّل: جعفر بن ناجیه شیخ الإجازه برخی از بزرگان أصحاب بوده است، که قرار دادن شخصی که معروف به ضعف نمی باشد، توسّط برخی از بزرگان در مقام شیخ الإجازة، دلیل بر وثاقت او در نزد این بزرگان می باشد.

و لکن این مطلب برای ما واضح نمی باشد.

طریق دوم: مرحوم صدوق در فقیه ملتزم شده است که آنچه حجّت میان خود و خداوند است را نقل نماید، و ایشان چندین مرتبه از جعفر بن ناجیه در فقیه روایت نقل نموده است، بدون اینکه معارضی برای این روایت ذکر کند، و این کشف از إعتماد او بر جعفر بن ناجیه می کند.

و لکن این استدلال نیز ناتمام است:

زیرا إعتبار یک خبر در نزد مرحوم صدوق، دلیل بر إعتبار آن در نزد ما نخواهد بود: چرا که محتمل است مبنای او در حجیّت خبر غیر مبنای ما باشد، مانند اینکه ایشان قائل به کفایت وثوق نوعی در إعتبار خبر باشد، در حالی که این مبنی ناتمام است.

 

طریق سوم: جعفر بن ناجیه از مشایخ جعفر بن بشیر می باشد و تمام مشایخ جعفر بن بشیر ثقه می باشند: چرا که شیخ طوسی در مورد او می فرماید: «روی عن الثقات و رووا عنه».

و لکن این طریق نیز ناتمام است:

چرا که ظاهر تعبیر «روی عن الثقات و رووا عنه» وثاقت جمیع مشایخ و شاگردان جعفر بن بشیر نیست و اینکه نه او از غیر ثقات نقل می کند و نه غیر ثقات از او نقل می کنند، بلکه مراد این است که او کثرت نقل از ضعفاء ندارد و از ثقات نیز نقل می نموده است و روایت او نیز مورد عمل و نقل ثقات نیز بوده است.

فرع:

آیا بیتوته تمام شب در شب دوازدهم و سیزدهم واجب می باشد، و یا مانند شب یازدهم طبق نظر مشهور بیتوته در نیمه أوّل شب واجب است و یا طبق نظر صحیح تخییر میان بیتوته نیمه أوّل و نیمه دوم واجب است؛

ظاهر اطلاق کلام فقهاء و مشهور لزوم تعیینی بیتوته در نیمه أوّل شب در شب دوازدهم و سیزدهم و جواز خروج در نیمه دوم شب می باشد. و لکن به نظر ما علی الأقلّ این اطلاق در مورد شب سیزدهم ناتمام است:

چرا که در روایت لزوم بیتوته در شب سیزدهم تا هنگام صبح بیان شده است:

صحیحة معاویة بن عمّار؛

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا نَفَرْتَ‌ فِي‌ النَّفْرِ الْأَوَّلِ‌ فَإِنْ شِئْتَ أَنْ تُقِيمَ بِمَكَّةَ تَبِيتَ بِهَا فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ قَالَ وَ قَالَ إِذَا جَاءَ اللَّيْلُ بَعْدَ النَّفْرِ الْأَوَّلِ فَبِت بِمِنًى فَلَيْسَ لَكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا حَتَّى تُصْبِحَ.

ظاهر کلام آقای خوئی حمل این روایت بر تخییر و یا بر بیتوته در نیمه دوم شب می باشد، در حالی که این حمل خلاف ظاهر است و وجهی برای آن نیست.

آقای زنجانی در مناسک نسبت به بیتوته تمام شب دوازدهم و سیزدهم از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب و عدم خروج از منی به مکّه در شب حتی به قصد انجام مناسک احتیاط واجب نموده اند.

ایشان در أبحاث خود در وجه این مطلب فرموده اند:

أصل أوّلی لزوم بیتوته کامل شب می باشد و لکن نه به جهت عدم صدق عنوان «بیتوته» بر بقاء در یک مکان در بعض شب و ظهور روایات دالّه بر وجوب بیتوته در بیتوته کامل؛ چرا که در صحیحة معاویة بن عمّار «إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ‌ أَنْ‌ تَبِيتَ‌ فِي غَيْرِ مِنًى» عنوان «بیتوته» بر بقاء بعض کمتر از نصف شب در غیر منی اطلاق شده است، بنابراین دانسته می شود که در صدق این عنوان بیتوته تمام شب و یا معظم شب لازم نیست.

بلکه وجه لزوم بیتوته کامل شب به عنوان أصل أوّلی، اطلاق نهی از بیتوته در غیر منی در روایت می باشد: «لا تبت لیالی التشریق إلاّ بمنی»، بنابراین مجرّد بیتوته در منی کافی نیست، بلکه باید از بیتوته در غیر منی اجتناب نمود و لو در بعض شب.

و لکن بر خلاف این أصل أوّلی روایاتی مانند صحیحه معاویة بن عمّار و روایت جعفر بن ناجیه می باشد که دلالت بر عدم لزوم بیتوته در تمام شب می کند، و لکن این روایات نیز نفی لزوم بیتوته تمام شب در شب شیزدهم نمی کند: چرا که مورد این روایات فرض متعارف از خروج از منی می باشد و آن خروج از منی به قصد انجام مناسک در روز دهم و یازدهم می باشد که در این فرض خروج بعد از نیمه شب جایز است و بیتوته در نیمه أوّل شب دوم واجب نیست، همانگونه که مورد «فلا تضرّک أن تبیت فی غیر منی» نیز همین فرض متعارف می باشد، بنابراین این روایات اطلاقی نسبت به شب سیزدهم ندارند و باید به أصل أوّلی که لزوم بیتوته در تمام شب است، رجوع نمود. و صحیحه معاویة بن عمّار نیز حدیث طویلی است که تقطیع شده است، بنابراین تعبیر «إن خرجت بعد نصف اللّیل فلا یضرّک أن تصبح فی غیرها» در سیاق نهی از تأخیر مناسک حجّ از روز یازدهم وارد شده است، پس این روایت نیز در مورد خروج متعارف که در روز دهم و یازدهم می باشد.

و لکن حکم ایشان به احتیاط در مورد شب دوازدهم تمام نیست:

چرا که أوّلاً: دلیلی بر لزوم بیتوته تا طلوع آفتاب نمی باشد، بلکه آنچه در روایت تعبیر شده است: «حتی تصبح» می باشد و عنوان «صبح» ظاهر در طلوع فجر است، نه طلوع شمس. و نهی از نفر از منی قبل از طلوع شمس و رمی جمرات در روایت دلالتی بر لزوم بیتوته تا طلوع شمس ندارد، بلکه شخص می تواند بعد از طلوع فجر بدون قصد نفر و جمع اسباب و وسایل خود، به مکّه رود و استراحتی کند و سپس به جهت رمی جمرات و جمع اسباب خود به منی بازگردد: چرا که بر خروج از منی بدون جمع اسباب در فرض قصد رجوع به منی، خصوصاً اگر قصد اقامت معتنی به بعد از رجوع باشد، عنوان «نفر از منی» صدق نمی کند.

بله، آقای سیستانی می فرمایند: جایز است که بعد از طلوع فجر بدون انجام رمی جمرات، اسباب و وسایل خود را جمع نموده و به مکّه رود و سپس به جهت انجام رمی جمرات بازگردد: چرا که در این فرض نیز «نفر» صادق نمی باشد؛ و لکن عدم صدق «نفر» در این فرض برای ما واضح نیست.

ثانیاً: همانطور که ایشان خود پذیرفتند که روایت معاویة بن عمّار و جعفر بن ناجیة در مورد خروج متعارف در روز دهم و یازدهم می باشد، این دو روایت انصرافی از شب دوازدهم نخواهند داشت و امام علیه السلام در مورد افرادی که از منی در روز یازدهم به قصد مناسک حجّ به مکّه می روند که گاه انجام آن تا شب دوازدهم ادامه داشته است، می فرماید: بیتوته در نیمه أوّل شب دوازدهم نیز لازم نیست، بلکه بیتوته در نیمه دوم شب نیز کافی است، و برای افرادی نیز که نیمه أوّل شب بیتوته نموده اند، ترک بیتوته در نیمه دوم جایز می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo