< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اخبار من بلغ /تنبیهات /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

بحث در این بود که آیا ثواب به انقیاد تعلق می گیرد یا به ذات العمل یا عمل انقیادی تعلق می گیرد؟

روشن شد که ثواب به انقیاد تعلق نگرفته است اما مختار محقق خراسانی«ره» در کفایه این است که ثواب به ذات العمل تعلق گرفته است، مستند ایشان این بود که ظاهر صحیحه هشام که مروی در محاسن است این است که ثواب به ذات العمل تعلق گرفته است ایشان دو مناقشه را به عنوان دفع دخل بیان می کند و جواب می دهد.

مناقشه اول این بود که درست است که ظاهر بدوی این روایت این است که ثواب به ذات العمل تعلق گرفته است ولی دو قرینه وجود دارد-همانگونه که مرحوم شیخ نیز به آن دو قرینه اشاره می کند- که موجب می شود دست از این ظهور برداشته شود و گفته شود ثواب به عمل انقیادی تعلق گرفته است. اولین قرینه که قرینه داخلیه است فاء تفریع در این روایت می باشد که در همه روایات آمده است به این معنا که بلوغ ثواب سبب انجام آن عمل شده است در اینصورت عملی که به داعی اینکه شاید مطلوب شارع باشد انجام شود عمل انقیادی می باشد و ثواب نیز به این عمل داده می شود.

محقق خراسانی«ره» به این جواب اشکال کردند به اینکه فاء نمی تواند قرینه باشد بر اینکه متعلق ثواب عمل انقیادی است عبارت ایشان بدین قرار بود:

«و كون‌ العمل‌ متفرعا على‌ البلوغ‌ و كونه الداعي إلى‌ العمل غير موجب‌ لأن يكون الثواب إنما يكون مترتبا عليه فيما إذا أتى برجاء أنه مأمور به و بعنوان الاحتياط بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها و عنوانا يؤتى به بذاك الوجه و العنوان»[1] .

در عبارت ایشان که فرموده «بداهة» دو تقریر وجود دارد؛ تقریر اول این است که به وجدان معلوم است که وقتی عملی به داعی خاصی آورده می شود مقید به آن داعی نمی شود و فاعل آن کار را به عنوان آن داعی انجام نمی دهد.

تقریر دوم یک بیان برهانی است که در کلمات برخی از بزرگان مثل محقق اصفهانی«ره» -وقتی که می خواهند کلام محقق خراسانی«ره» را توضیح دهند- آمده است و آن اینکه در اینجا بلوغ ثواب بر عمل، داعی شده تا شخص آن عمل را انجام دهد، پس انجام این عمل به عنوان اینکه شاید مطلوب خدا باشد معلول آن داعی است، حال آنچه که از این داعی ایجاد شده نمی تواند مقوم متعلق آن داعی باشد چون عنوان انقیاد، متوقف بر بلوغ ثواب بر عمل است پس توقف ثواب بر عمل انقیادی دور است و ممکن نیست، چون لازم می آید آنچه که متقدم(ثواب) است معلول چیزی باشد که متاخر(عمل انقیادی) است.

0.0.0.1پاسخ به اشکال اول

0.0.0.1.1پاسخ اول: نقض برهان مذکور به برخی از روایات دیگر

چه بسا اینگونه پاسخ داده شود که اگر امکان ندارد ثواب متعلق به عمل انقیادی شود پس چرا در برخی از روایات تقیید به «التماس ذلک الثواب» یا «طلب قول النبی» شده است؟ پس این تقیید نشان می دهد که هم وجدان بر آن مطلب صحیح نیست و هم اشکال دور پیش نمی آید.

0.0.0.1.2مناقشه در پاسخ اول: عدم اشکال دور در صورت تقیید شارع

همانطور که در ضمن بیان فوق ذکر شد محقق خراسانی«ره» نمی گوید این عمل بعد از اینکه از شخص صادر شد متعنون به عنوان انقیاد نمی شود و همچنین نمی گوید شارع نمی تواند وقتی که امر می کند بگوید به طلب آن ثواب آن عمل را به جا بیاور، بلکه ایشان می گوید پس از اینکه بلوغ ثواب، داعی انجام عمل شد عنوان انقیاد و احتیاط محقق می شود، چون در ضمن بلغه الثواب این داعی ایجاد شد پس امکان ندارد چیزی که معلول آن است قید برای آن باشد اما اگر مولا خودش از اول این قید را جزء متعلق قرار داد در اینصورت اشکالی پیش نمی آید پس مناقضه ای بین این روایات و آن برهان وجود ندارد.

0.0.0.1.3پاسخ دوم: پاسخ اشکال دور

پاسخ دوم این است که گفته شود این بحث همان بحثی است که در مساله توصلی و تعبدی مطرح است که «ما یتاتی من قبل الامر یمکن ان یوخذ فی متعلق الامر ام لا؟» یعنی آیا اموری مثل قصد قربت که از خود امر ناشی می شوند آیا ممکن است در متعلق امر اخذ شوند یا خیر؟ برخی گفته اند چون دور پیش می آید امکان ندارد این قیود در متعلق امر اخذ شوند اما عده ای دیگر از بزرگان به این اشکال جواب داده اند یکی از این جواب ها جواب محقق اصفهانی«ره» است که در آنجا می گوید دور لازم نمی آید به این بیان که ما یتاتی به حمل شایع توقف بر امر دارد اما آنچه که در متعلق امر اخذ می شود توقف بر مایتاتی به حمل شایع ندارد بلکه به حمل اولی اخذ می شود مثلا مولا می گوید نماز را انجام بده به قصد همین امر در اینصورت این فعل توقف بر امر دارد اما آنچه که در امر اخذ شده توقف بر این فعل ندارد.

بله بیان وجدانی ایشان -مبنی بر اینکه وجدان حکم می کند به اینکه ذات العمل آورده شده و ثواب مترتب بر ذات العمل است- بیان مقبولی است اما بیان برهانی ایشان مقبول نیست.

0.0.0.2جواب دوم به وجه دوم:ظهور روایات در تعلق ثواب به عمل انقیادی به قرینه تقیید

جواب دیگری که به وجه دوم داده شده بیانی است که مرحوم شیخ و بعضی از بزرگان دیگر دارند و محقق خراسانی«ره» به آن اشکال می کند. آن بیان این است که درست است روایت هشام و برخی روایات دیگر قید ندارند اما دو روایت از بین این روایات مشتمل بر قید بودند چون می فرمودند:«فعمله التماس ذلک الثواب» یا «فعمله طلب قول النبی صلی الله علیه و آله» در اینصورت به سبب این دو قید روایات دیگر نیز تقیید می شوند و نتیجه این می شود که ثواب به ذات العمل تعلق نمی گیرد بلکه به عمل انقیادی تعلق می گیرد.

0.0.0.2.1اشکال به جواب دوم: عدم منافات بین قید«التماس ذلک الثواب» و تعلق ثواب به ذات العمل

محقق خراسانی«ره» به این جواب اشکال می کند لکن فهم عبارت محقق خراسانی«ره» مختلف است آنچه که به فهم قاصر بنده می آید این است که بین عمل بر اساس التماس ذلک الثواب و تعلق ثواب به عمل انقیادی ملازمه وجود ندارد تا با این دو روایت روایات دیگر تقیید شوند چون اشکالی ندارد ثواب کسی که به داعی ثواب، عملی را انجام می دهد به ذات آن عمل تعلق بگیرد چون ظاهر کلام شارع این است که به ذات العمل ثواب می دهد پس اشکالی ندارد ملتزم به آن شویم، بله اگر برهانی داشتیم مبنی بر اینکه محال است ثواب به ذات العمل تعلق بگیرد در اینصورت ممکن نبود ثواب را متعلق به ذات العمل بدانیم اما وقتی چنین برهانی وجود ندارد اشکالی ندارد که ثواب عملی که به داعی انقیاد انجام گرفته است به ذات العمل تعلق بگیرد، پس محقق خراسانی«ره» می خواهد بگوید موجبی برای رفع ید از صحیحه هشام وجود ندارد؛

«و إتيان العمل بداعي طلب‌ قول‌ النبي‌ صلى الله عليه و آله و سلم كما قيد به في بعض الأخبار و إن كان انقيادا إلا أن الثواب في الصحيحة إنما رتب على نفس العمل و لا موجب لتقييدها به(تقیید الصحیحة بالانقیاد) لعدم المنافاة بينهما بل لو أتى به كذلك أو التماسا للثواب الموعود كما قيد به في بعضها الآخر لأوتي الأجر و الثواب على نفس العمل لا بما هو احتياط و انقياد ف يكشف عن كونه بنفسه مطلوبا و إطاعة فيكون وزانه وزان (: من سرح لحيته) أو من صلى أو صام فله كذا و لعله لذلك أفتى المشهور بالاستحباب فافهم و تأمل»[2] .

بزرگان این عبارت را به گونه دیگری معنا کرده اند و گفته اند ایشان می گوید ضابطه اطلاق و تقیید در اینجا وجود ندارد چون ضابطه اطلاق و تقیید این است که مطلق و مقید متنافیان باشند یعنی اگر مطلق موجبه است مقید سالبه باشد و اگر مطلق سالبه است مقید موجبه باشد در حالیکه در این روایات این ضابطه وجود ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo