< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: استدلال به سنت/روایت دوم /احتیاط /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

بحث در بیان شیخنا الاستاد آقای حائری«ره» بود که فرمود مراد از شبهه در این روایات عبارت است از شک در حکمی که اگر شک نداشتید می دانستید حکم فعلی است، بنابراین در مواردی که در فقه به نحو شبهه حکمیه شک می کنیم چنین علمی نداریم، بلکه شک در حکم واقعی داریم و حکم واقعی اعم است از اینکه فعلی باشد یا نباشد، پس تمسک به این روایات در شبهات حکمیه تمسک به دلیل در شبهه مصداقیه خود دلیل می شود.

جواب به تقریب سومجواب اول: عدم صحت چنین معنایی از لفظ «شبهه»

اگر ایشان می خواهد بگوید کلمه «شبهه» فی نفسها اینگونه استعمال می شود صحیح نیست و بعید است چنین مقصودی داشته باشد چون نه در لغت و نه در عرف در واژه شبهه چنین قیدی اخذ نشده است و اگر مقصود این است که به تناسب حکم و موضوع که در موارد شبهه امر به توقف می شود در نتیجه شبهه مربوط به مواردی می شود که اگر حکم معلوم بود فعل یا ترک آن واجب بود چون در چنین مواردی است که امر به توقف می شود در اینصورت نیز اشکال این است که حتی اگر احتمال حکم فعلی نیز داد شود امر به توقف صحیح است و لازم نیست حتما علم به فعلیت داشته باشیم تا امر به توقف شود، پس این مطلب که حکم واقعی غیر فعلی وجوب اطاعت ندارد مطلب صحیحی است ولی نتیجه این مطلب این نیست که گفته شود دائره ادله وقوف عند الشبهه محصور می شود به مواردی که می دانیم اگر شک نداشتیم حکم فعلی وجود داشت تا اگر چنین نبود تمسک به دلیل در شبهه مصداقیه دلیل لازم بیاید بلکه این مطلب اعم است یعنی همانطور که در مواردی که می دانیم اگر شک نباشد حکم فعلی وجود دارد امر به توقف صحیح است در مواردی هم که احتمال می دهیم اگر شک نباشد حکم فعلی وجود دارد صحیح است که امر به توقف شود، پس در موارد احتمال وجود حکم فعلی نیز صحیح است گفته شود توقف کنید.

جواب دوم: عدم اعتنا به این معنا به دلیل ضعف آن به حساب احتمالات

در غالب مواردی که شک در حکم فعلی می شود انصاف این است که می دانیم اگر شک نبود وجوب یا حرمت فعلی بود چون احکام مجعوله غیر فعلیه که مودعه نزد حضرت علیه السلام هستند فرضیه ای است که فقها و اصولیون تاکنون یک مثال بیشتر برای آن ذکر نکرده اند و آن مثال نجاست حدید است مخصوصا که در سند آن تاملاتی وجود دارد به همین دلیل به حسب حساب احتمالات این احتمال که شاید حکم واقعی در شبهات حکمیه، غیر فعلی باشد که فعلیت آن متوقف بر ظهور حضرت علیه السلام شده باشد احتمال خیلی ضعیفی است پس اطمینان داریم به اینکه اگر حکم این موارد معلوم بود آن حکم فعلیت داشت، بنابراین اشکال محقق حائری«ره» با اینکه حائز دقت است اما می توانیم از آن تخلص بجوییم.

تقریب چهارم اشکال دوم: معنای اشتباه بین حق و باطل واژه «شبهه» در کلمات معصومین

این تقریب در کلمات شهید صدر«ره» در بحوث ذکر شده است و مشتمل بر دو مقدمه می باشد؛

مقدمه اول این است که کلمه «شبهه» در لغت عرب به معنای شک که اصولیون می گویند نیست بلکه به معنای مثل و تشابه و همگون بودن است و اگر به شک هم اطلاق می شود به این دلیل است که در موارد شک، طرفین شک و احتمال مانند یکدیگر هستند، نه اینکه موضوع له واژه «شبهه» شک است بلکه مورد صدق معنای شبهه شک می باشد.

مقدمه دوم نیز این است که تتبع کلمات معصومین نشان می دهد که استعمال واژه شبهه در موارد مختلف به این لحاظ است که بین حق و باطل و بدعت و غیر بدعت به گونه ای اختلاف شده که حق و باطل تماثل پیدا کرده است به این معنا که در روایات، شبهه به مواردی گفته می شود که واقع آن خراب و خدعه است اما ظاهر آن صالح و درست است، پس در روایات «الوقوف عند الشبهه» می خواهد بفرماید جاهایی که ظاهری فریبنده دارد ولی باطن آن ضلالت است در این موارد توقف کنید در نتیجه این روایات اجنبی از مانحن فیه هستند چون بحث ما در شبهات حکمیه ای است که احتمال وجوب یا حرمت داده می شود اما اینگونه نیست که باطن آن ضلالت و گمراهی و ظاهر آن فریبنده باشد؛

«و ثانيا- كلمة الشبهة لا ينبغي ان تحمل على مصطلحات الأصوليين للشبهة أي‌ الشک، بل معناها اللغوي المثل‌ و المماثلة و باعتبار تماثل الطرفين في مورد الشك سمي بالشبهة، و من يتتبع موارد استعمال كلمة الشبهة في الروايات يستنتج انها كانت تستعمل بالمعنى اللغوي أي التشابه و التماثل في مورد يراد فيه بيان ان هذا المطلب بظاهره يشبه الحق و لكنه في باطنه ضلال و انحراف. و قد ورد في خطبة للإمام عليه السلام (و انما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق، فاما أولياء اللَّه فضياؤهم فيها اليقين، و دليلهم سمت الهدى، و اما أعداء اللَّه فدعاؤهم فيها الضلال، و دليلهم العمى).

و في بعض الروايات ان الشبهة من الشيطان لأن الخديعة و المكر منه، و في رواية عن الباقر عليه السلام انه قال قال جدي رسول اللَّه (أيها الناس حلالي حلال إلى يوم القيامة و حرامي حرام إلى يوم القيامة الا و قد بينهما اللَّه عزّ و جل في الكتاب و بينتهما في سنتي و في سيرتي و بينهما شبهات من الشيطان و بدع بعدي فمن تركها صلح له امر دينه و صلحت له مروءته و عرضه) فساق البدع و الشبهات مساقا واحدا مما يعني إرادة ذلك المعنى من الشبهة لا مجرد الشك و عدم العلم، و مما يؤيد هذا المعنى رواية أخرى عنه عليه السلام انه قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله لأبي ذر (يا أبا ذر ان المتقين الذين يتقون اللَّه من الشي‌ء الّذي لا يتقى منه خوفا من الدخول في الشبهة) أي يكون بابا للدخول في بدعة من الدين و نحو ذلك.

فمجموع هذه القرائن توجب الاطمئنان بان المراد بالشبهة في الطائفة الأولى، بل في أكثر كلمات الأئمة عليهم السلام معنى آخر غير المعنى الأصولي لكلمة الشبهة أي المراد بها الضلالة و الخديعة و البدعة التي تلبس ثوب الحق و من الواضح ان لزوم التريث و الوقوف عند الشبهة بهذا المعنى مما لا إشكال فيه و لكنه أجنبي عن محل الكلام»[1] .

این مطلب را به دو وجه نمی توانیم قبول کنیم که در جلسه بعد خواهد آمد.

 


[1] - بحوث في علم الأصول، ج‌5، ص: 92.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo