< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

95/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/برائت /روایت عبدالاعلی

خلاصه مباحث گذشته

بحث در تقریب استدلال به روایت عبد الاعلی بن اعین بود، عبارت روایت همانطور که نقل شد اینگونه بود:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ‌ لَمْ‌ يَعْرِفْ‌ شَيْئاً- هَلْ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَا»[1] .

در جلسه قبل یک تقریب بدوی بیان شد لکن از باب مقدمه باید گفت در این متن نکاتی وجود دارد که توجه به آنها لازم است، چون این نکات اساس تقاریب مختلفی است که نسبت به این روایت وارد شده است؛

چند نکته در مورد روایت عبد الاعلی

نکته اول: احتمالات عبارت«من لم یعرف شیئا»

در عبارت «من لم یعرف شیئا» چند احتمال وجود دارد؛

احتمال اول

احتمال اول اینکه این عبارت کنایه از فهم قاصر و سفاهت باشد، پس «من لم یعرف شیئا» یعنی کسی که سفیه است چیزی بر عهده او نیست، در اینصورت این روایت ربطی به بحث ما ندارد.

احتمال دوم

احتمال دیگر این است که مقصود از این عبارت غفلت است یعنی کسی که غافل است چیزی بر عهده او نیست، در اینصورت نیز این روایت ربطی به بحث ما ندارد.

احتمال سوم

احتمال سوم این است که مراد کسی است که ملتفت است ولی کسی است که یک چیز مشخصی را نمی داند مثل اینکه ممکن است حکم سجده سهو در تکلم به کلام آدمی را نداند اما احکام دیگر را بداند.

احتمال چهارم

احتمال اخیر نیز این است که مقصود از این عبارت کسی است که هیچ چیزی را نمی داند، مثل تازه مسلمانی که هیچ چیزی از احکام را بلد نیست.

بنابراین در این عبارت چهار احتمال وجود دارد که تقریب استدلال به آن بر برائت متوقف بر این است که دو احتمال اول مراد نباشد، پس برای تقریب استدلال باید قرائنی اقامه کنیم که دو احتمال اول را نفی نماید و سپس باید دید که آیا طبق احتمال سوم و چهارم می توان به این روایت استدلال نمود یا خیر؟

نکته دوم: احتمالات عبارت«هل علیه شئی؟»

در عبارت «هل علیه شئی» نیز سه احتمال وجود دارد؛

احتمال اول

احتمال اول این است که آیا یک وظیفه ای در اینصورت به گردن او هست یا خیر؟ و مراد از وظیفه نیز احتیاط می باشد.

احتمال دوم

ممکن است این عبارت سوال از تبعات این کار باشد یعنی آیا عقابی متوجه این شخص می شود یا خیر؟

احتمال سوم

ممکن است جامع هر دو احتمال مراد باشد یعنی سائل، هم، از وظیفه فعلیه سوال می کند و هم از تبعات و عقوبات چنین کاری.

بنابراین در عبارت اول چهار احتمال و در عبارت دوم سه احتمال وجود دارد.

نکته سوم: دلالت التزامی عبارت«من لم یعرف شیئا» بر عمل نکردن

نکته دیگر این است که آیا عبارت «من لم یعرف شیئا» در مورد کسی است که چیزی را نمی داند و قهرا به آن چیز نیز عمل نکرده است؟ به تقدیر«من لم یعرف شیئا و لم یعمل»، یعنی چون آن مطلب را نمی دانسته به آن عمل نکرده است ویا سوال سائل فقط مربوط به ندانستن است و ربطی به عمل کردن یا نکردن ندارد؟

نکته چهارم: تشریعی یا ارشادی بودن پاسخ امام علیه السلام

نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که آیا پاسخ امام علیه السلام که می فرماید:«لا»، یک امر تشریعی است یا امری ارشادی است که عقل و عقلاء نیز آن را می گویند؟

این نکات جهاتی است که در تقریب استدلال باید به آنها توجه شود و اعلام هر کدام به نکته ای از این جهات توجه نموده اند.

تقاریب استدلال به روایت عبدالاعلی

تقریب اول: تقریب شیخ اعظم«ره»

شیخ اعظم«ره» فقط احتمال اول به ذهنش آمده است که این عبارت کنایه از سفاهت و عدم فهم است، لکن ایشان می گوید: اگر چه احتمال دارد معنای عبارت«من لم یعرف شیئا» سفاهت و قاصر بودن باشد ولی این احتمال خلاف ظاهر «من لم یعرف شیئا» است و اما اینکه مقصود این باشد که ملتفت بوده ولی هیچ چیزی نمی داند این نیز خلاف ظاهر است، پس مقصود این است که یک شیئ معینی را نمی داند ولی بقیه احکام را می داند،

پس ظاهر از بین این احتمالات فقط احتمال سوم می باشد، سپس ایشان می گوید عبارت دوم نیز ظهور در سوال از تبعه دارد، یعنی کسی که چیزی را نمی داند آیا بر آن چیز عقوبت می شود یا خیر؟

«ان قول السائل «من لم یعرف شیئا» و ان کان یحتمل العموم باحتمال کون الشیئ نکره واقعه فی سیاق النفی و یصیر مفاده السوال عن حال القاصر الذی لایدرک شیئا فلایرتبط بالمقام الا ان الظاهر خلافه لظهور الکلام فی ان المراد من الشیئ فرد معین مفروض فی الخارج لا النکره و علیه فیکون مفاد سوال السائل ان من لم یعرف شیئا معینا مفروضا فی الخارج هل علیه شیئ فی خصوص ذلک الشیئ المجهول و قد تکفلت الروایه نفی الشیئ علیه و هی ظاهره فی معذوریته»[2] .

اشکال تقریب اول: عدم دلیل بر تقریب اول

تقریب شیخ اعظم«ره» مجرد ادعاست، چون ایشان فقط چند ادعا را به یکدیگر ضمیمه نموده است و دلیلی بر آن اقامه نکرده است، بلکه مرحوم امام می گوید اگر کسی«من لم یعرف» بخواند قطعا احتمال اول مراد است نه احتمال سوم، یعنی ظاهر از «من لم یعرف شیئا» قطعا این است که هیچ چیزی نمی فهمد و قاصر است، لکن مرحوم امام می گوید در اینجا «من لم یُعرَّف » صحیح است نه «من لم یَعرِف» یعنی کسی که به او چیزی شناسانده نشده است، به این معنا که کسی چیزی برای او بیان نشده است و شارع حکم را به او ایصال نکرده است عقوبتی ندارد، در اینصورت این روایت دلالت بر برائت می کند. علت استظهار مرحوم امام نیز ممکن است این بوده که در صورت قرائت«یَعرِف» سوال سائل از یک امر واضحی است که حکم آن معلوم است چون معلوم است کسی که سفیه است چیزی به گردن ندارد، به همین دلیل بعید است که سائل چنین سوالی کرده باشد به خصوص اگر عبدالاعلی از فقهای بزرگ باشد، بنابراین چیزی که سوال کردنی است این است که در شبهات حکمیه که حکم را نمی داند آیا وظیفه ای دارد یا نه؟ و اگر عمل نکرد آیا عقوبتی دارد یا نه؟ البته مرحوم امام این تقریب را در تقریرات مرحوم اشتهاردی[3] بیان کرده است؛

«و دلالتها على المطلوب تتوقّف على قراءة «لم يُعرَّف» بصيغة المجهول من باب التفعيل، كما يُناسبه عنوان الباب و الروايات المذكورة فيه، كما احتمل ذلك، فإنّ الظاهر أنّه ليس المراد عدم إعلامه و تعريفه شيئاً من الأشياء أصلًا، كما يقتضيه وقوع النكرة في سياق النفي، و ليس المراد السؤال عن الأعجمي الذي لم يقرع سمعَهُ شي‌ء من المعارف و الأحكام، كبعض أهل البادية، بل الظاهر أنّ المراد السؤال عن الذي لم يعرَّف بعض الأحكام»[4] .

تقریب دوم: تقریب محقق عراقی«ره»

تقریب دوم از محقق عراقی«ره» است، ایشان می گوید در اینجا دو احتمال وجود دارد احتمال اول همان استظهار شیخ اعظم«ره» است یعنی «من لم یعرف شیئا» به معنای کسی است که یک چیز معین را نمی داند و یا اینکه معنای آن این است که هیچ حکمی را نمی داند و اما بعید است که معنای سائل غافل باشد چون سوال از شخص غافل امر واضحی است که معنا ندارد از آن سوال شود و معنای سفیه نیز اصلا به ذهن محقق عراقی«ره» نیامده است، ظاهر جواب امام علیه السلام نیز که می فرماید:«لا»، این نیست که همان حرف عقل بر قبح عقاب بلابیان را می زند بلکه مقام شارعیت و مقنن بودن امام و نیز اینکه ظاهر این است که امام امر تاسیسی می کند نه ارشادی، این است که این جمله در مقام تشریع حکم است، در نتیجه با ادله وجوب احتیاط معارضه می کند و الا اگر ارشاد به قاعده قبح عقاب بلابیان بود با ادله احتیاط معارضه نمی کرد بلکه ادله احتیاط بر آن وارد بود بنابراین این روایت برائت را حتی بنابر قول کسانی که ادله احتیاط را قبول دارند نیز ثابت می کند.

بنابراین طبق این روایت کسی که هیچ چیزی نمی داند عقوبتی ندارد و برای او برائت ثابت است در حالیکه بحث ما اعم است از کسانی که بعض امور را نیز ندانند به همین دلیل با ضممیه قول به عدم فصل برائت برای کسانی که برخی امور را می دانند نیز ثابت می شود پس این روایت وقتی اثبات کرد کسی که هیچ جیزی را نمی داند چیزی بر او نیست به قول به عدم فصل کسی که برخی چیزها را نمی داند نیز چیزی بر او نیست؛

«و منها: قوله عليه السّلام «لا» في جواب من قال: «من لم يعرف شيئا، هل عليه شي‌ء؟ ...» بتقريب: أنّ مورد السؤال فرض كل شي‌ء لا يعرفه. و أنّ المراد من قوله «لا»: عدم عقوبة عليه، و لا كلفة، بجعل الشي‌ء الثاني في كلام السائل عبارة عن العقوبة أو الكلفة، و أنّ الغرض من نفي العقوبة [نفيها] تشريعا، و لو بنفي [منشئها] من إيجاب احتياط عليه، فيصح مثله- أيضا- ردّا على الأخباري.

نعم لو أريد من قوله: «لم يعرف شيئا» غفلته عن جميع أحكامه- كما قد يتّفق في أهل البوادي- أو أريد من قوله: «لا» نفيه إرشادا إلى قبحه بلا بيان فلا يصلح- حينئذ- ردّا على الأخباري، إذ الأوّل واضح، و هكذا الأخير، لأنّه- حينئذ- عبارة عن الكبرى المسلّمة عند الطرفين.

و لكن الإنصاف [أنّ‌] حمل عدم المعرفة على فرض‌ الغفلة بعيد جدا غاية الأمر اختصاص مورده بصورة عدم معرفة الأحكام بأجمعها، مع التفاته إليها.

و حينئذ، يكفي هذا المقدار- أيضا- لردّ الأخباري بضم عدم الفصل، لو أريد من قوله: «لا» نفي الشي‌ء تشريعا، إذ- حينئذ- لا محيص من حمله على نفي منشئه، و حينئذ تمام الكلام و [الإشكال‌] في هذا النفي، لإمكان كونه في مقام الإرشاد إلى حكم العقل، فيخرج عن مورد البحث، كما لا يخفى»[5] .

اشکال تقریب دوم: عدم دلیل بر تقریب دوم و عدم احراز قول به عدم الفصل

اشکال این تقریب نیز این است که دلیلی بر اثبات این مطالب وجود ندارد، البته بعید نیست قول به عدم فصل صحیح باشد لکن قول به عدم فصل در اینجا به سبب اطلاقاتی است که در جاهای دیگر داریم اما اگر تنها دلیل ما همین روایت باشد در اینصورت معلوم نیست قول به عدم فصل وجود داشته باشد، پس معمولا قول به عدم فصل ها در این موارد به درد نمی خورد چون خود عدم فصل مورد دلیل نیست بلکه عدم فصلی فایده دارد که خودش مورد دلیل باشد مثل اینکه فرموده باشد: «کلما قصّرت افطرت» که خود دلیل می گوید بین قصر و افطار فصلی وجود ندارد.

تقریب سوم: تقریب شهید صدر«ره»

تقریب دیگر از شهید صدر«ره» است که از همه تقاریب دقیق تر است، ایشان می گوید اینکه مقصود از عبارت «من لم یعرف شیئا» احتمال قاصر یا غافل باشد بعید است، پس احتمال سوم یا چهارم باقی می ماند یعنی کسی که هیچ حکمی را نمی داند و یا کسی که برخی از احکام را نمی داند، این دو احتمال در استدلال بر برائت تفاوت ندارند و اینگونه نیست که اگر روایت ظهور در معنای سوم پیدا کرد برای اثبات احتمال چهارم نیاز به ضم عدم فصل باشد، پس امر دائر است بین اینکه «من لم یعرف شیئا» به معنای این باشد که هیچ چیز نداند مثل کسی که من لایحضره الفقیه است یا اینکه فقط در یک مورد حکمی را نداند.

مقدمه دیگر این است که ظاهر عبارت «من لم یعرف شیئا» این است که به دلیل ندانستن عمل نیز نکرده است پس این عبارت به دلالت التزام دلالت دارد بر اینکه کاری نیز انجام نشده است. پس سوال سائل این است که کسی که هیچ چیزی نمی داند و به تبع آن هیچ کاری نیز انجام نداده است آیا چیزی بر عهده اوست یا خیر؟ مراد از این سوال نیز اگر این باشد که آیا وظیفه احتیاط دارد یا خیر؟ در اینصورت امام علیه السلام که پاسخ به نفی می دهد می خواهد بفرماید احتیاط نسبت به چنین شخصی واجب نیست در اینصورت چه مراد از «من لم یعرف شیئا» ندانستن هیچ چیز باشد و چه ندانستن برخی امور، در هر دو صورت احتیاط نفی می شود و برائت ثابت می شود، با این تفسیر این روایت دلیل علیه کسانی که ادله احتیاط را تمام می دانند نیز می باشد و با آن ادله تعارض می کند، و اگر مراد از سوال سوال از تبعه و عقوبت باشد در اینصورت پاسخ امام علیه السلام برائت را به نحو دلیل قبح عقاب بلابیان ثابت می کند، در نتیجه نمی تواند با ادله احتیاط تعارض کند بلکه ادله احتیاط بر آن وارد می شود.

 


[1] - .الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص: 164
[2] - اقول: استاد«دام ظله» در مجلس درس عبارات مذکور را در نقل از شیخ اعظم«ره» بیان کردند لکن با مراجعه به برخی کتب مرحوم شیخ نقل فوق با این الفاظ موجود نبود بلکه آنچه در رسائل ذکر شده عبارت زیر است:«و منها: رواية عبد الأعلى عن الصادق عليه السّلام: «قال: سألته عمّن لم يعرف شيئا، هل عليه شي‌ء؟ قال: لا».بناء على أنّ المراد بالشي‌ء الأوّل فرد معيّن‌ مفروض‌ في‌ الخارج‌ حتّى لا يفيد العموم في النفي‌، فيكون المراد: هل عليه شي‌ء في خصوص ذلك الشي‌ء المجهول؟ و أمّا بناء على إرادة العموم فظاهره السؤال عن القاصر الذي لا يدرك شيئا». فرائد الأصول، ج‌2، ص: 42.
[3] - شیخ حسین تقوی اشتهاردی که تنقیح الاصول را در تقریرات درس مرحوم امام نگاشت و ما بخشی از رسائل را خدمت او خواندیم.
[4] - .تنقيح الأصول، ج‌3، ص: 257
[5] - .مقالات الأصول، ج‌2، ص: 172 و 173

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo