< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

98/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: موارد خارج شده با شرطیت قصد در متعاقدین /شروط متعاقدین /معاملات

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بررسی شرطیت قصد در متعاقدین پرداختند. در این جلسه به بیان پنج مورد مهم که با شرطیت قصد در متعاقدین خارج می شوند می پردازند.

1عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام عسگری علیه السلام

در آستانه سالروز شهادت امام حسن عسگری علیه السلام هستیم. این شهادت جانگداز را خدمت بقیه الله الاعظم و عمه ی معظمه ایشان حضرت معصومه علیهاالسلام و همه ی شیعیان تسلیت عرض می کنیم. امیدواریم که همه ی ما جزء شیعیان راستین ایشان بوده باشیم. صلوات خاصه ی آن بزرگوار را خدمت ایشان تقدیم می کنیم:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيَّ النُّورِ الْمُضِي‌ءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلَادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِين‌»[1]

2احتراز از پنج مورد با شرطیت قصد در متعاقدین

برای روشن شدن جوانب مختلف شرط سوم که قصد بود، عرض شد که باید متعرض اموری بشویم. أمر أول آن مطرح شد. أمر ثانی این بود که با این شرط از چه چیز هایی احتراز می شود و نتیجه ی این شرط بطلان چه مواردی است؟ مجموعا پنج مورد که اهم موارد است عرض می شود:

2.1مورد اول: عدم قصد لفظ

مورد اول جایی است که متعاقدین یا أحدهما اصلا قصد لفظ را نداشتند و صدور لفظ از آن ها از روی اشتباه بوده است. مثلا می خواست بگوید طالعت هذا الکتاب، ولی اشتباها گفت که بعت هذا الکتاب، هیچ التفاتی به این کلمه نداشت و بی اراده این لفظ از او صادر شده است. طبعا در این موارد معامله محقق نمی شود؛ زیرا اگر قصد اللفظ را نیز شرطی از شروط در کنار قصد معنا بدانیم، به دلیل فقدان این شرط معامله ی مذکور باطل است. اگر هم مانند محقق اصفهانی و محقق ایروانی که ما هم همان را اختیار کردیم، بگوییم گرچه قصد لفظ شرط مستقل نیست، لکن چون قصد معنای معاملی شرط است و این شرط جز با قصد این لفظ محقق نمی شود، باز هم دراین صورت معامله باطل خواهد بود؛ چرا که اگر کسی قصد لفظ را نداشت، طبعا قصد معنای حاصل از آن لفظ را نیز نخواهد داشت، و با منتفی شدن شرط مشروط نیز که معامله است، منتفی خواهد بود.

سوال: گاهی شخص می خواهد مطالعه کند و سهوا می گوید بعت، گاهی هم شخص می خواهد بیع انجام دهد و سهوا می گوید طالعت، کدام مثال مراد است؟ در صورت دوم که قصد تحقق بیع را دارد، نباید مشکلی در صحت معامله باشد.

جواب: همان الفاظی که تناسب با این معامله ی مورد نظر باشد و انسان هایی که می خواهند این معامله را انجام دهند همین الفاظ را به کار می برند، همین الفاظ سر زده است لکن با اراده از او سر نزده است. او چیز دیگری می خواسته بگوید و بعت از دهانش خارج شده است. بحث سر این فرض است. صورت بعدی که شخص می خواهد بیع کند و طالعت از دهانش خارج می شود فرض دیگری است.

حتی در جایی که قصد معامله هم داشته باشد ولی نخواهد با این لفظ معامله کند باز هم معامله صحیح نیست؛ زیرا شخص نمی خواسته است با این لفظ معامله کند و سهوا از او صادر شده است. لذا ماتن رحمه الله فرموده است:

« القصد، فلا يصح بيع غير القاصد كالهازل و الغالط و الساهي»[2]

همین مطلب در معاطات هم مطرح می شود. شخصی بدون اراده کتاب را به دیگری می دهد و اصلا قصد اینکه با این اعطاء انشاء بیع کند نداشت، دراینجا نیز فاقد شرطیت قصد است و بیع محقق نخواهد شد. عبارت مرحوم امام در این زمینه چنین است:

«لا شبهة في اعتبار ذلك في المعاملات الجارية باللفظ، و لا في اعتبار القصد لمدلول العقد في المعاطاة، فالتلفّظ و التعاطي غلطاً و اشتباهاً- كمن أراد أن يقول: «قمت» فسبق لسانه و قال: «بعت داري» أو أعطىٰ سلعته كذلك ليس بمعاملة»[3] .

2.2مورد دوم: عدم قصد معنای لفظ

مورد دوم جایی است که گرچه قصد لفظ را دارد ولی قصد معنا ندارد. مانند کسی که از روی اراده و التفات تلفظ می کند لکن از باب اینکه بعت داری، لفظ است، این جمله را گفته است. در این صورت فقط اراده ی لفظ را کرده است و به معنا اراده ای نداشته است. مانند کسی که می گوید بعت داری ماضی است و مضارع نیست، یا اینکه یک جمله فعلیه است.

البته این لفظ از باب تداعی معنا، معنا را به ذهن مخاطب می کشد، لکن متکلم این لفظ را استعمال در آن معنا نکرده است، یعنی اراده ی آن معنا را اصلا نداشته است مثل اینکه می گوید واژه ی بعت، متشکل از باء و عین و تاء است. یا مثل جایی که کسی می خواهد درست تلفظ کردن بعت را یاد بگیرد، چندین بار آن را تکرار می کند بدون اینکه معنای آن را اراده کرده باشد. این مورد از مواردی است که حضرت امام رحمه الله فرموده است خارج می شود:

«و من تلفّظ عن إرادة و التفات، لكن أراد إيجاد اللفظ من دون استعماله في المعنىٰ، كمن قال: «بعت داري لفظ موضوع»[4] .

2.3مورد سوم: عدم اراده ی معنا به نحوی که در انشاء اراده می شود

مورد سوم که با شرطیت قصد خارج می شود، جایی است که قصد لفظ و معنا را کرده است، لکن به نحوی که در انشاء اراده می شود، اراده نکرده است؛ مرحوم امام مثال می زنند به کسی که می خواهد حکایت تصوریه ی کلام را اراده کند[5] . مثلا معلم سر کلاس به شاگردان می گوید که مفاد بعت داری غیر از مفاد آجرت داری است. در این دو جمله هم لفظ و هم معنا اراده شده است، ولی معلم می خواهد بگوید این جمله غیر از آن است، بنابراین معلم هم لفظ و هم معنا را اراده کرد، ولی نه به نحوی که در مقام انشاء اراده می شود. لذا کسی نمی تواند به معلم بگوید که شما خانه ات را فروخته ای، زیرا او اراده ی انشایی کلام را نداشت.

مثال دیگر جایی است که شخص قصد اخبار داشته باشد، مثلا می گوید بعت داری، برای اینکه به مخاطب بفهماند که قبلا خانه اش را فروخته است. یا مثل جایی که در مقام استفهام این لفظ و معنا را به کار می برد.

مرحوم شیخ أعظم رحمه الله نیز بدین نکته اشاره فرموده است:

« فلا يقع من دون قصدٍ إلى اللفظ كما في الغالط. أو إلى المعنى لا بمعنى عدم استعمال اللفظ فيه، بل بمعنى عدم تعلّق إرادته و إن أوجد مدلوله بالإنشاء، كما في الأمر الصوري فهو شبيه الكذب في الإخبار كما في الهازل. أو قصد معنى يغاير مدلول العقد، بأن قصد الإخبار أو الاستفهام»[6] .

2.4مورد چهارم: عدم قصد تحقق خارجی عقد

مورد چهارمی که با شرطیت قصد خارج می شود جایی است که لفظ و معنا را اراده کرده است و معنا را به همان شکلی که در انشاء اراده می شود اراده کرده است، لکن با این جمله اراده نکرده است که یک چیزی در عالم خارج فروخته شود. مثل هازل یا کسی که در فیلم نقش فروشنده را بازی می کند. به تعبیر دیگر، در اینگونه موارد شخص گرچه قصد لفظ و معنا و قصد انشاء را دارد، لکن قصد جدی برای معامله ندارد.

فرق این صورت با صورت سوم این است که در صورت سوم اراده ای که در باب انشاء می شود اصلا اراده نشده است، در حالی که در صورت چهارم اصلا اخبار و استفهام نیست، اراده ی انشاء می شود، لکن چون در مقام فیلم بازی کردن است، اراده ی جدی از او متصور نیست، لذا خانه ی خودش به فروش نرفته است. عبارت شیخ أنصاری رحمه الله چنین است:

« فلا يقع من دون قصدٍ إلى اللفظ كما في الغالط. أو إلى المعنى لا بمعنى عدم استعمال اللفظ فيه، بل بمعنى عدم تعلّق إرادته و إن أوجد مدلوله بالإنشاء، كما في الأمر الصوري فهو شبيه الكذب في الإخبار كما في الهازل. أو قصد معنى يغاير مدلول العقد، بأن قصد الإخبار أو الاستفهام»[7] .

شیخ در این عبارت می فرماید: گاهی شخص استعمال لفظ در معنا را کرده است، مدلول آن را هم با انشاء ایجاد کرده است، لکن مراد جدی او وقوع خارجی معامله نیست. استعمال شخص به نحو انشاء است، لکن اراده ی جدی نکرده است. به تعبیر دیگر هازل لفظ را به عنوان اینکه علامت در معناست استعمال می کند، یا به عنوان اینکه در ذهن مخاطب نقش ببندد که او در مقام انتقال مال است استعمال می کند، لکن اراده ی جدی بر این کار ندارد. مرحوم سید اراده را به اصل معنا بازگردانده است، لذا در مقام اشکال به مرحوم شیخ می فرماید که شخص معنا را قصد کرده است؛ عبارت ایشان چنین است:

« أقول التحقيق أنّ الهازل قاصد للمعنى و مريد له إلّا أنّ غرضه من ذلك ليس وجود المدلول في الخارج بل غرضه الهزل كما في الإخبار الهزلي فإنّه إخبار حقيقة إلّا أنّه ليس بجدّ بل غرضه منه شي‌ء آخر كما في الأمر الصّوري بمعنى الإرشادي فإنّه أمر لكن الغرض منه الانتقال إلى أنّ في لفظه مصلحة لا وقوع الفعل في الخارج و أمّا الأمر الامتحاني فإنّه حقيقي لا صوري فالأولى أن يقال يشترط مضافا إلى القصد أن يكون جدا لا هزلا إلّا أن يقال إنّ للإرادة مراتب فمرتبة منها موجودة و مرتبة منها مفقودة»[8]

به نظر می رسد این اشکال ناشی از عدم التفات به کلام شیخ است و در حقیقت شیخ هم همین فرمایش را فرموده است. مقصود شیخ از اینکه می گوید شخص قصد معنا نکرده است، یعنی قصد تحقق معنا در خارج را ندارد، لذا اشکال سید بر ایشان وارد نیست.

2.5مورد پنجم: عدم ایجاد معنای مرتبط

مورد پنجمی که با شرطیت قصد خارج می شود جایی است که شخص ایجاد معنای مرتبط را اراده نکرده است. یعنی لفظ و معنا را اراده کرده است، با این لفظ و معنا یک چیزی را هم که می خواهد ایجاد شود اراده کرده است، لکن معنایی که مرتبط است به این لفظ و معنا را اراده نکرده است: مثلا در اجاره گفته است بعت داری، شخص در اینجا بیع را مجازا استعمال کرده است که مجاز در کلمه است، یا اینکه ادعاء کرده است که اجاره هم بیع است و بیع را منطبق بر اجاره کرده است از باب مجاز سکاکی یا مبنای امام به تبع استادشان مرحوم آقای مسجد شاهی که مدتی در قم بودند و امام هم در محضر ایشان تلمذ کرده بودند. ایشان می فرماید مجاز استعمال لفظ در معنای غیر ما هو له نیست، چرا که در این صورت لطافتی ندارد، مجاز در صورتی لطافت دارد که به شخصی حقیقتا شیر بگوییم. یعنی وقتی می گوییم هذا أسد این کلمه را در معنای شیر حقیقی استعمال می کنیم لکن بر این شخص تطبیق می کنیم، این معناست که به مجاز لطافت می دهد. خلاصه اینکه انسانی که بعت داری را در مقام اجاره به کار می برد، به صورت مجاز به کار برده است، حال آیا می توان به او گفت که خانه ات را فروخته ای؟!! هرگز؛ چرا که گرچه لفظ و معنا را اراده کرده است و معنا را هم به همان نحوی که در باب انشاء اراده می کنند اراده کرده است، لکن او با این جمله تحقق آنچه که تناسب با بعت دارد را قصد نکرده است. بلکه معنایی دیگر را از باب مجاز اراده کرده است. بنابراین در اینجا گفته می شود بیع محقق نشده است، أما آیا اجاره محقق شده است یا خیر؟ مرحوم شیخ فرموده اند در صورتی که الفاظ ویژه ای را در اجاره شرط ندانیم اجاره محقق شده است، برخلاف وقتی که الفاظ ویژه ای را شرط بدانیم که در این صورت اجاره محقق نخواهد بود. عبارت ایشان چنین است:

«أو أنشأ معنىً غير البيع مجازاً أو غلطاً، فلا يقع البيع لعدم القصد إليه، و لا المقصود إذا اشترط فيه عبارة خاصّة»[9] .

بنابراین پنج چیز که به واسطه ی قید قصدیت خارج می شوند عرض کردیم. برخی نکات در این باره می ماند که در جلسه ی آینده انشاالله عرض خواهد شد.

 


[5] کتاب البیع، السید روح الله الموسوی الخمینی، ج2، ص37..« أو استعمل الألفاظ في معانيها، لكن أراد الحكاية التصوّرية، كمن قال: «بعت داري من زيد، غير آجرت داري»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo