< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کیفیت مراتب امر به معروف و نهی از منکر /ترتیب بین مراتب /مراتب امر به معروف و نهی از منکر

خلاصه مباحث گذشته:

درباره کیفیت امر به معروف و نهی از منکر پنج مسلک مطرح شد. که در جلسه ی گذشته دلیل قول اول و دوم بررسی گردید که برای اثبات مدّعا کافی نبودند. چند اشکال در مورد مباحث جلسه ی گذشته مطرح شده است که ابتدا به پاسخ آن ها پرداخته می شود و سپس اقوال باقی مانده بررسی می گردد.

 

1پاسخ به اشکال های مطرح شده

نسبت به مباحث جلسه گذشته، دو اشکال مطرح شده است که به پاسخ آن ها پرداخته می شود.

1.1اشکال اول: مع الفارق بودن قیاس آمر به معروف با طبیب

قیاس آمر به معروف با طبیب به جهت استفاده ترتیب، قیاس مع الفارق است چرا که طبیب با مریض مواجه است و آمر با شخص گناه کار که شارع ممکن است در مورد گناه کار شدّت عمل بیشتری نشان دهد.

1.2جواب: اخذ به اطلاق روایت نه قیاس

در مورد روایت طبیب به اطلاق روایت اخذ شد؛ حضرت علیه السلام امر به منزله ی طبیب بودن فرمودند«وَ لْيَكُنْ أَحَدُكُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِيبِ الْمُدَاوِي.» این امر اطلاق دارد و شامل تمام رفتارهای طبیب از جمله رعایت ترتیب می شود. نه آنکه قیاسی صورت گرفته باشد چرا که قیاس، جریان حکم موضوع دیگری به موضوع دیگر و قیاس حالتی به حالت دیگر است.

1.3اشکال دوم: اثبات ترتیب مخصوص از روایت حارث

در رابطه با روایت حارث بن مغیرة از امام صادق علیه السلام که فرمودند «مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ وَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا بِهِ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً» گفته شد، این روایت ناظر به غیر امر به معروف است چرا که شرط امر به معروف و نهی از منکر، احتمال تأثیر است و در این روایت احتمال تأثیر نیست.

در حالی که روایت می گوید قول بلیغ اثر ندارد، نوبت به مرتبه ی بعدی می رسد یعنی «اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُمْ.» در نتیجه مدّعا که اثبات ترتیب و شروع با لسان، اثبات می شود.

1.4جواب: مورد روایت، گناهی مخصوص

روایت در مورد افرادی است که اسباب اذیّت امامان علیهم السلام را فراهم کرده اند و باعث تعییب ایشان شده اند؛ امام صادق علیه السلام در رابطه با چنین افرادی که قول در مورد ایشان بی تأثیر است، می فرمایند: آن را رها کنید و با آن ها هم مجلس نشوید.

پس روایت بر کناره گیری از هر گناه کاری – هر چند گناهی مثل حلق لحیه- دلالت ندارد و مورد روایت، جایی است که آمر به معروف و ناهی از منکر، خدمت امام عرض می کند، امر به معروف اصلاً اثری ندارد نه آنکه مرتبه ی لسان اثر ندارد و مرتبه ی قلبی اثر دارد.

2بررسی ادله قول سوم(تخییر بین قلب و لسان و بعد ید)

قول سوم، مسلک محقق خویی ره بود؛ ایشان فرمودند: قلب و لسان در عرض یکدیگرند و ترتیبی بین این دو مرتبه وجود ندارد و اگر این دو مرتبه اثر نکرد نوبت به مرتبه ی ید می رسد. بنابراین دو مرتبه بیشتر وجود ندارد.

دلیلی که برای این می توان ارائه نمود همان دلیل دو قول قبل است با این تفاوت که در بین مرتبه ی قلب و لسان تفاوتی دیده نمی شود و هر دوی آن دو را خفیف می شمارد. از این رو بین این دو تخییر قائل شده اند اما ید شدید تر از این دو بوده و در مرتبه ی بعد قرار می گیرد.

2.1اشکال: در یک رتبه نبودن ید و لسان

همانطور که در جلسه ی گذشته گفته شد، مساوی بودن لسان و قلب خلاف وجدان است و این گونه نیست که در تمامی موارد یکسان باشند بلکه مورد به مورد از نظر مأمور و آمر و شرایط با یکدیگر متفاوت اند.

دلیل خاصّی هم بر یکسان بودن قلب و لسان، وجود ندارد و با توجه به تقیید مطلقات، دیگر نمی توان این دو مرتبه ی قلب و لسان را یکسان دانست.

2.2استدلال به روایات

ممکن است کسی به روایاتی که مراتب امر به معروف را با «واو» عاطف، ذکر کرده، مانند روایت جابر«فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ»[1] ، تمسّک کند و چنین بگوید: عطف به «واو» دلالت بر عدم ترتیب می کند و انکار به قلب و لسان و ید در یک رتبه هستند. مرتبه ی ید با دلیل خاصّ از این روایات خارج می شود ولی قلب و لسان در یک رتبه باقی می مانند.

2.3رد استدلال به این روایات

در پاسخ به این استدلال باید گفت:

     اولاً: همانطور که در سابق گفته شد، این روایات یا ضعف سند دارند و یا از بحث امر به معروف و نهی از منکر اجنبیّ هستند.

     ثانیاً: چه دلیلی برای خروج ید از این روایات وجود دارد؟ مگر آنکه اجماع مسلّمی بر خروج ید اقامه شود. در این صورت، اشکال اول به حال خود باقی است که روایات اجنبیّ از بحث امر به معروف و نهی از منکر است.

البته از راه دیگری می توان ید را خارج دانست که شروع از مرتبه ی ید باعث تنفّر از دین و وهن آن می شود اما در مورد قلب و لسان چنین نیست و این دلیل در مورد آن ها نمی آید.

در جواب گفته می شود: در مورد مرتبه ی لسان و قلب نیز تنفّر ایجاد می شود و این دلیل در مورد آن دو نیز جاری می گردد.

3بررسی قول چهارم(خفیف ترین بین قلب و لسان، سپس ید)

قول چهارم، مرتبه ی ید را متأخر از قلب و لسان می دانست اما بین قلب و لسان خفیف ترین انتخاب باید شود که گاهی لسان خفیف تر است و گاهی قلب.

3.1اشکال: خفیف تر بودن ید در برخی موارد

اشکال این قول نیز، خلاف وجدان بودن است چرا که گاهی مرتبه ی ید، از ید و لسان خفیف تر است.

4کم بودن فاصله ی ایذاء بین مراتب

اگر بین مراتب فاصله ی ایذاء زیاد باشد، باید مراتب رعایت شود. اما اگر فاصله بسیار کمی بین مراتب وجود داشته باشد به عنوان مثال، ایذایی که از ضرب حاصل می شود با ایذایی که با لسان ایجاد می شود، تفاوت چندانی ندارد. آیا در این فرض نیز باید ترتیب بین این دو رعایت شود یا خیر؟ در جلسه ی بعد بررسی می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo