< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مراتب امربه‌معروف (مرتبه‌ی لسانی/ وجوب تذکر لسانی غیرآمرانه / مرور روایات)

خلاصه مباحث گذشته:

در مرتبه‌ی لسانی امربه‌معروف گفتیم: آیا امربه‌معروف لسانی که آمرانه نباشد، آیا واجب است؟ به نظر ما عرفاً امر به معنای وادارکردن است و لذا مشمول اطلاقات ادله‌ی امربه‌معروف بوده و به همین ادله ثابت می‌شود که واجب است. اما اگر کسی مثل حضرت امام به این نتیجه نرسید که عرفاً هم شامل این مورد است، و به این نتیجه هم نرسید که شارع حقیقت شرعیه‌ای در معنای اعم جعل کرده یا لااقل مرادش از امربه‌معروف، معنای اعم «حمل الغیر» است، آیا می‌تواند وجوب این صنف را از روایات اثبات کند؟ گفتیم برای اثبات وجوب این صنف (تذکر لسانی غیرآمرانه) چهارده یا پانزده عنوان روایت هست، شش طایفه را خواندیم، به طایفه هفتم رسیدیم:

 

0.0.0.0.17- قول بلیغ

الطائفة السابعة: ما تدل علی وجوب القول البلیغ

قول بلیغ، یعنی سخن مؤکد و شدید؛ شدتش ممکن است به خاطر الفاظ به کار رفته باشد، و نیز ممکن است به خاطر نحوه‌ی بیانش باشد.

أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً[1]

البته استفاده‌ی وجوب از این روایت، متوقف است بر این که این واوها، واو جمع نباشد و نخواهد این مجموعه را بر ما واجب کند. ظاهر عرفی، این است که تک‌تک اینها هر کدام یک وظیفه است.

0.0.0.0.28- تأنیب

الطائفة الثامنة: ما تدل علی وجوب التأنیب

مثل همان روایتی که در طایفه هفتم خواندیم. تأنیب، یعنی سرزنش کردن.

0.0.0.0.39- تعذیل

تعذیل هم به همان معنای لوم و سرزنش است، الا این که شدیدتر است.[2]

البته به شرطی این عنوان، عنوان دیگری باشد که این عطف، تفسیری و از باب تفنّن در عبارت نباشد.

0.0.0.0.410- ایذاء

الطائفة العاشرة: ما تدل علی وجوب الایذاء حتی یترکه

قَالَ الصَّادِقُ ع لِقَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِي أَنْ آخُذَ الْبَرِي‌ءَ مِنْكُمْ بِالسَّقِيمِ؛ وَ كَيْفَ لَايَحِقُّ لِي ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ فَلَاتُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَاتَهْجُرُونَهُ وَ لَاتُؤْذُونَهُ حَتَّى يَتْرُكَ.[3]

صحت سند این روایت، مبتنی است بر این که مرسلات جزمی شیخ طوسی را که خودش به امام اسنادمی‌دهد، حجت بدانیم؛ چون هم بناء عقلا بر حجیت اخبار محتمل الحس و الحدس است، و هم آن روایتِ «لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِينَا فِي التَّشْكِيكِ فِيمَا يَرْوِيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا»[4] . البته این که «کی نوبت به ایذاء می‌رسد؟» را بعداً بحث می‌کنیم.

0.0.0.0.511- مطلق انکار

الطائفة الحادی عشر: ما دل علی وجوب مطلق الإنکار

تفاوت این طایفه با طایفه دوم، این است که طایفه دوم فقط شامل انکار لسانی بود.

همان روایت طایفه دهم: «فلاتنکرون علیه».

0.0.0.0.612- مداهنت

الطائفة الثانیة عشر: ما دل علی حرمة مداهنة اهل المعاصی

أَوْحَى اللَّهُ إِلَى شُعَيْبٍ النَّبِيِّ ع أَنِّي مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ، فَقَالَ ع : يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ، فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ؟! فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ: دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي.[5]

علت عذاب خیار این قوم، این بود که با اهل معاصی، مداهنه و تساهل کردند و درصدد تغییر و انکار برنیامدند؛ گفتند: «عیسی به دین خودش موسی به دین خودش». پس به حسب این روایت شریفه، مداهنه حرام است. اگرچه امروزه این مبنای اصولی مردود است، ولی اگر قائل بشویم به این که «نهی از شیء، مقتضی امر به ضدش[6] است.» در این صورت، از این روایت ثابت می‌شود که امربه‌معروف لسانی غیرآمرانه هم واجب است. اما اگر قائل به این مبنا نشویم، اگرچه «وجوب مداهنه» را حرفیاً نمی‌توانیم اثبات کنیم، ولی الزام شرعی‌اش را می‌توانیم ثابت کنیم؛ چون بالاخره ترک مداهنه حرام است، پس برای این که مستحق عقاب نشویم، باید یکی از این کارها را انجام دهیم.

البته استدلال به این روایت، مبنی است بر این که یا بگوییم: «استصحاب، هم در احکام جاری می‌شود و هم در شرائع سابقه.»، ولی این استصحاب، برای ما ثابت نیست. یا بگوییم: داعی بر نقل، این است که می‌خواهد بفرماید: «همین حکم، در شریعت ما هم هست.»، ولی قبلاً گفتیم که داعی، منحصر در این نیست؛ ممکن است بخواهد بفرماید در امربه‌معروف شُل نباشید.

اشکال: اصل یک عمل مثل «صوم» نمی‌شود نسخ بشود، حداکثر کیفیاتش عوض می‌شود (چون آن سلوکی که بشر باید در پیش بگیرد تا به خدا برسد را خداوند از طریق شرایع مختلف آرام‌آرام نازل کرده‌است.)

پاسخ: ما نیاز به دلیل داریم، اینها حرف‌های ذوقی و شعری است. اینجور نیست که هر چی در دین آنها بوده در دین ما هم باشد؛ گاهی سختگیری‌هایی در امم سابقه بوده که نسخ شده؛ مثلاً زهد و رهبانیت در دین حضرت مسیح مطلوب بوده و خداوند حضرت یحیی را در قرآن ستایش می‌کند که ازدواج نکرد[7] ، ولی در دین ما نیست.

0.0.0.0.713- غضب عملی

الطائفة الثالثة عشر: ما دل علی حرمة عدم الغضب العملی و وجوب الغضب العملی

غضب عملی، یعنی کاری کند که همه بفهمند غضب کرده‌است.

همان روایت طایفه دوازدهم: «دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي».[8]

به حسب این روایت شریفه، غضب‌کردن به اهل معاصی واجب است، یا غضب‌نکردن حرام است.

0.0.0.0.814- تأدیب

الطائفة الرابعة عشر: ما دل علی وجوب التأدیب

أَيُّمَا نَاشِئٍ نَشَأَ فِي قَوْمِهِ ثُمَّ لَمْ يُؤَدَّبْ عَلَى مَعْصِيَةٍ، كَانَ اللَّهُ أَوَّلَ مَا يُعَاقِبُهُمْ بِهِ أَنْ يَنْقُصَ فِي أَرْزَاقِهِمْ.[9]

اگر کسی در جمعی بزرگ شد که او را بر معصیتش ادب نکردند[10] ، خدای متعال این قوم را عقاب می‌فرماید، و اولین عقاب دنیوی‌شان هم این است که از ارزاق‌شان کم می‌کند؛ مثلاً باران نمی‌بارد یا دام‌هایشان می‌میرند. پس ما موظف به تأدیب عاصین هستیم، از مصادیق تأدیب، تذکر لسانی است ولو عرفاً امر بر آن صدق نکند.

اگر «و الفظوا بألسنتکم» را عنوان دیگری بگیریم، طایفه‌ی پانزدهم می‌شود. و الا، داخل در همان انکار لسانی است و لذا ضرورتی ندارد این عنوان را مستقلاً بیاوریم.

0.0.0.1استدلال به این روایات

ما سندهای این روایات را بررسی نکردیم؛ چون بالاخره جزم داریم که تمام این چهارده طایفه مجعول نیست، و تمام این چهارده طایفه دلالت بر مانحن‌فیه دارد، پس این معنای مشترک صادر شده‌است.

0.0.0.2نتیجه: وجوب تذکر لسانی غیرآمرانه

بنابراین مرتبه‌ی لسانی امربه‌معروف، مطلقاً واجب است ولو به غیر صیغه‌ی امر، ولو این صنف عرفاً امر نباشد.


[1] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 145.
[2] - المبالغة في التوبيخ و التعنيف. مجمع البحرين؛ ج‌2، ص: 8.
[3] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 145؛ 7 باب وجوب هجر فاعل المنكر و التوصل إلى إزالته بكل وجه ممكن ؛ ج16، ص : 144.
[4] - وسائل الشيعة؛ ج‌27، ص: 150.
[5] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 146.
[6] - مداهنه، ضد عامش ترک‌المداهنه است، و ضد خاصش هر عملی است که با مداهنه منافات داشته باشد از جمله تذکر لسانی آمرانه و غیرآمرانه.
[7] - سیداً و حَصوراً و نبیاً من الصالحین. آل‌عمران:39.
[8] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 146.
[9] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 133.
[10] - اگر «لم‌یؤدِّب» بخوانیم، یعنی اگر کسی را بر انجام معصیت تأدیب نکند. ولی این معنا، مشکلش این است که خداوند یک قومی را به خاطر اشتباه یک نفر عذاب می‌کند! همین محذور عقلی قرینه می‌شود بر این که «لم‌یؤدب» را باید مجهول بخوانیم؛ چون اگر مجهول بخوانیم، محذوری ندارد که خداوند قومی را به خاطر این که یک واجب کفایی را همه‌شان ترک کرده‌اند عذاب کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo