< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تکالیف قلب (بغض / مقتضای ادله / جمع روایات معارض / طریق اول: بغض معصیت بجای عاصی)

خلاصه مباحث گذشته:

گفتیم در تفسیر نهم یعنی «وجوب بغض عاصی» در سه مقام بحث می‌کنیم، مراد از «بغض»، و اقوال فقها در متعلَّق بغض را بحث کردیم، در مقام سوم یعنی «بررسی مقتضای ادله»، گفتیم سه طایفه روایت داریم که ممکن است وجوب بغض نسبت به شخص فاسق ولو مؤمن باشد را اثبات کند. نتیجه این شد که هیچ روایتی نداریم که چنین وجوبی را ثابت کند، الا این که چون کافی حجت است، فی‌الجمله[1] به حسب روایت جابر کسی که هچ‌کدام از مراتب امربه‌معروف در او اثر ندارد، بغض نسبت به او واجب است. اگر این روایت را جواب بدهیم، دلیلی بر وجوب بغض نخواهیم داشت.

در مقابلِ دسته‌ی اول، طوایف متعددی داریم که مدلولش، یا «عدم وجوب بغض به مؤمن» است، یا حتی «حرمت بغض به مؤمن» است، و در هر صورت با آن سه طایفه معارضه می‌کند. از این دسته روایات دال بر عدم وجوب، دوازده طایفه را توانستیم استقصاکنیم و جلسه‌ی گذشته مروری بر این روایات داشتیم.

طایفه‌ی اول، لزوم حبّ نسبت به «حبیب آل محمد» بود: «أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً زَانِياً وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً.»[2] . حبیب، به معنای محبوب است، لذا «مبغض» در ادامه‌ی روایت باید به صورت اسم مفعول خوانده شود؛ یعنی ما هم باید حبّ و بغض‌مان را مثل حبّ و بغض آل محمد قراردهیم؛ هر کس که آنها دوستش دارند را دوست بداریم و هر کس که آنها نسبت به او بغض دارند ما هم نسبت به او بغض داشته‌باشیم.

گفتیم: این طایفه، به دو تقریب با روایات دالّ بر «لزوم بغض به عاصی» معارضه می‌کند؛ هم به لحاظ «موضوع» (چون نمی‌شود بغض نسبت به محبوب آل محمد واجب باشد)، و هم به لحاظ «حکم» (چون نمی‌شود طبق این روایات بغض به عاصی حرام باشد و طبق آن روایات واجب باشد).

امروز می‌خواهیم طرق جمع بین این طوائف با روایات دال بر «وجوب بغض عاصی» را بررسی کنیم.

 

0.0.0.0.1جمع بین این دو دسته

دسته‌ی اول روایاتی بود که ذیل سه طایفه دلالت می‌کرد بر این که: «گناهکاران را مبغوض بدار»[3] ، دسته‌ی دوم روایاتی بود که ذیل دوازده طایفه دلالت می‌کرد بر این که: «بعضی گناهکاران را دوست بدار» یا «اشکالی ندارد بعضی گناهکاران را دوست بداری». بین این دو دسته چطور باید جمع کنیم؟ طرقی برای جمع هست:

0.0.0.0.1.1طریق اول: بغض معصیت به جای بغض عاصی

بعضی از این روایات، شاهد جمع است؛ از جمله طایفه‌ی پنجم روایاتی بود که دلالت می‌کرد بر این که شیعه چون ذاتش پاک است، پس در مورد شیعه‌ی عاصی نسبت به «فعل» بغض داشته باشید نه نسبت به «فاعل»: «تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ وَ لَاتَبَرَّءُوا مِنْهُ أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ ... خَبِيثُ الْفِعْلِ طَيِّبُ الرُّوحِ وَ الْبَدَنِ.».[4]

این روایات که صریح است در این که نسبت به «فعل» بغض داشته باشید نه نسبت به «فاعل»، از باب ترجیح نصّ بر ظاهر[5] ، قرینه می‌شود بر این که «مبغوض» در روایات دسته‌ی اول هم «فعل» است. پس روایات طوایف دسته‌ی دوم که می‌گوید: «دوست بدارید»، ناظر به ذات‌شان است صرف نظر از گناه‌شان، و روایات طوایف دسته‌ی اول که می‌گوید: «مبغوض بدارید»، ناظر به «گناه»شان است؛ یعنی گناهشان را مبغوض بدارید.[6]

این طریق، به شرطی تمام است که اولاً سند این روایت تمام باشد و ثانیاً روایات دسته‌ی اول، تاب چنین جمعی را داشته باشد.

0.0.0.0.1.1.1سند یک روایت طایفه‌ی پنجم

حجیت این روایت، متفرع بر این سه بحث است: در «زید نَرسی» چند بحث داریم[7] :

اولاً آیا خودش ثقه است یا نه؟ شیخ و نجاشی اسمش را برده‌اند اما جرح و تعدیلش نکرده‌اند.

بحث دوم: لو بنینا علی وثاقته، آیا اصلی داشته و این روایت از آن اصل نقل شده؟ یا اصلی نداشته و این که منسوب به اوست موضوع است؟

بحث سوم: اگر ثابت بشود که اصل دارد، آیا این اصل موجود بأیدینا همان اصل است؟

0.0.0.0.1.1.1.1بحث اول: زید نرسی ثقه است

دو راه برای اثبات وثاقت زید نَرسی داریم:

0.0.0.0.1.1.1.1.1راه اول: مرویٌّ‌عنه ابن‌ابی‌عمیر

زید نرسی، مسلّماً مروی‌عنه ابن‌ابی‌عمیر است به سه دلیل:

دلیل اول: شهادت شیخ

شیخ طوسی در «فهرست» در احوالات «زید نرسی» فرموده: اصل زید را ابن‌ابی‌عمیر روایت کرده‌است.[8]

ممکن است همانطور که محقق اردبیلی در «جامع الروات» فرموده، اشکال بشود که: این کلام شیخ طوسی مرسل است؛ سند شیخ طوسی تا ابن‌ابی‌عمیر ذکرنشده‌است.

اما همانطور که سید خوئی در «معجم رجال» فرموده، این ارسال، مرتفع است به این که در احوالات ابن‌ابی‌عمیر شیخ طوسی گفته برای جمیع کتبش طریق دارد.[9]

دلیل دوم: شهادت نجاشی

نجاشی هم طریق دارد به این که ابن‌ابی‌عمیر از او نقل کرده.[10]

دلیل سوم: کامل‌الزیارات

در یکی از اسناد کامل‌الزیارات، راوی از زید نرسی، ابن‌ابی‌عمیر است.[11]

پس به این سه دلیل، صغری ثابت است.

کبری هم این است که: نقل ابن‌ابی‌عمیر دلیل بر وثاقت است؛ چون شیخ شهادت داده: این ثلاثه لایَروون و لایُرسلون الا عن ثقه.[12]

0.0.0.0.1.1.1.1.2راه دوم: اسناد کامل‌الزیارات

راه دوم این است که زید نرسی در یکی از اسناد کامل‌الزیارات آمده‌است[13] . طبق این مبنا که: «هر که در سند کامل‌الزیارات است، ثقه است، حتی مشایخ باواسطه.»، این هم راه دیگری برای اثبات وثاقت زید نرسی است.

نتیجه: اثبات وثاقت از راه اول

مرحوم آقای خوئی کبرای راه اول (نقل ثلاثه) و کبرای راه دوم (توثیق تمام روات اسناد کامل‌الزیارات حتی روات باواسطه) را قبول ندارد[14] . پس ایشان هم باید بگوید: وثاقتش ثابت نیست کما علیه الامام؛ چون امام هم هیچ‌کدام از این دو کبری را قبول ندارد. بنابراین طبق مبانی این دو بزرگوار، وثاقت زید نرسی ثابت نیست. پس تمسک به ادله‌ی حجیت خبر واحد برای اثبات حجیت اخبار این راوی، تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه است؛ نمی‌دانیم: «اخبار زید نرسی آیا مصداق خبر ثقه است یا نیست؟».

لکن به خاطر شهادت شیخ، مختار ما اعتماد به نقل ابن‌ابی‌عمیر است کما علیه الشهیدصدر. پس به نظر ما، بحث اول مشکلی نداشته وثاقت زید نرسی ثابت است.

0.0.0.0.1.1.1.2بحث دوم: زید نرسی کتاب داشته

بحث دوم این است که: زید نرسی کتاب داشته و کتابش هم به سند معتبر نقل شده؛ شیخ طوسی ثقةٍ عن ثقة برای او کتاب نقل می‌کند[15] ، نجاشی هم سند دارد تا ابن‌ابی‌عمیر که راویِ کتابش است.[16] پس این سندها اثبات می‌کند که زید اصل دارد.

ولی از طرف دیگر، مرحوم شیخ طوسی در «فهرست» به نقل از ابن‌بابویه می‌فرماید: ابن‌ولید شهادت داده که کتاب منسوب به زید نرسی و زید زَرّاد را محمد بن موسی الهمدانی جعل کرده‌است.[17]

بنابراین از طرفی شیخ طوسی و نجاشی گفته‌اند زید نرسی کتاب دارد، و از طرف دیگر ابن‌ولید گفته کتابِ منسوب به او مجعول است. چطور باید بین این دو کلام جمع کنیم؟

مرحوم آقای خوئی در جمع بین این دو کلام فرموده: ما قبول داریم که محمد بن موسی الهمدانی (که این کتاب از طریق او به ابن‌ولید رسیده) ضعیف است، ولی اولاً نجاشی ظاهراً طریق صحیح به کتاب او داشته و ثانیاً ابن‌الغضائری هم شهادت داده که کتاب زید نرسی را که از ابن‌ابی‌عمیر نقل شده دیده‌است[18] . با وجود این دو شهادت، نقل این کتاب توسط یک راوی ضعیف، خدشه‌ای در اصل این مسأله که «زید نرسی کتاب داشته» واردنمی‌کند؛ یک راوی ضعیف، مگر همه جا دروغ گفته‌است؟! شاید اینجا راست گفته‌باشد. بنابراین کتاب زید نرسی به دو طریق نقل شده: از طریق صحیح برای نجاشی نقل شده، و از طریق یک راوی ضعیف برای ابن‌ولید نقل شده‌است. پس به آنچه ابن‌ولید گفته توجهی نمی‌کنیم.[19]

پس کتاب هم ثابت است.

0.0.0.0.1.1.1.3بحث سوم: کتاب زید نرسی به دست ما نرسیده‌است

این کتابی که از زید نرسی به دست ما رسیده، روایاتی دارد که مغز آدم سوت می‌کشد!

مثلاً در این کتاب نقل شده که روز قیامت خداوند با مؤمن بغلگیر می‌شود! بعضی گفته‌اند: «استعاره است»، ولی ادامه‌ی روایت مانع از چنین حملی است؛ چون راوی از معنی «یُخاصر» سؤال می‌کند و به حسب این نقل حضرت می‌فرمایند: «یعنی خداوند دستش را روی خاصره‌ی[20] مؤمن می‌گذارد»![21]

یا مثلاً زید نرسی از عبد الله سنان نقل کرده که خدای متعال روز عرفه با شتر کذایی وارد صحرای عرفات می‌شود و ران‌های آن شتر یا راکبش به مردم می‌خورد، و خدا هم تا غروب با همین شتر در عرفات می‌ماند. موقعی که نزدیک غروب است، خدا به ملائکه می‌گوید: دعاکنند و خودش به آسمان بالا می‌رود، ملائکه دعامی‌کنند که حجاج به سلامت حج را تمام کنند و خدا هم می‌گوید: «آمین آمین یا ربّ العالمین»! و به خاطرِ همین دعای ملائکه و آمین‌گفتنِ خداست که کسی در عرفات مصدوم نمی‌شود و عضوی از کسی نمی‌شکند.[22]

شاید محمد بن ولید همین‌ها را دیده و گفته که وضّاع است و معلوم است این را امام نفرموده‌است.

لذا شهیدصدر در جمع بین این دو حرف از شیخ طوسی و ابن‌ولید فرموده‌است: زید نرسی، واقعاً یک اصل داشته که مشتمل بر این مزخرفات نبوده و همان را ابن‌ابی‌عمیر روایت کرده، یک اصل دیگر ساخته و پرداخته‌ی این آقاست که یا تماماً جعلش کرده یا چیزهایی در آن کرده، و همین به دست ابن‌ولید رسیده.[23]

بنابراین این کتاب چون مشتمل بر این امور است، تحریف شده‌است. اگر مشتمل بر این امور هم نبود نمی‌توانستیم بگوییم: «همان کتاب زید نرسی است»؛ چون این کتاب سند ندارد و ما احتمال زیاده و نقیصه می‌دهیم، پس صغری هم ثابت نیست.

0.0.0.0.1.1.1.4نتیجه: عدم صحت کتاب زید نرسی

بنابراین زید نرسی اگرچه خودش راوی ثقه‌ای است و کتاب هم داشته‌است، ولی آن کتابی که واقعاً کتاب زید نرسی بوده و سند صحیح داشته، به دست ما نرسیده، مثل خیلی از کتب اصول اربعمئه. و این کتابی هم که به نام او به دست ما رسیده، همان است که به دست حسن بن ولید رسیده و گفته: موضوع است و درنتیجه لایمکن الاعتماد علیه.[24]

البته ممکن است کسی بگوید: «خیلی بعید است که تمام این کتاب موضوع باشد؛ بنابراین اگر مطلبی در روایات مختلف این کتاب تکرارشده‌بود، اطمینان پیدامی‌کنیم که این مضمون را خود زید نرسی از معصوم نقل کرده.»، ولی ما چنین اطمینانی نداریم.[25]

و للکلام تتمة.


[1] - این قید را حقیر اضافه کردم تا اشاره باشد به این که روایت جابر فقط وجوب بغض نسبت به گناهکارانی که جهاد با آنها واجب است را اثبات می‌کند، و برای تعمیم این وجوب به مطلق گناهکارانی که نهی‌ازمنکرِ آنها اثر نداشته‌است، نیاز به تنقیح مناطی داریم که این روایت چنین ظهوری ندارد. مقرر.
[2] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 169.
[3] - ر.ک. جلسات 79 تا 82.
[4] - متن کامل این روایت از کتاب نَرسی: «زيد قال‌ قلت لابى الحسن موسى ع الرجل من مواليكم يكون عارفا يشرب الخمر و يرتكب الموبق من الذنب نتبرأ منه فقال تبرؤا من فعله و لا تبرؤا منه احبوه‌ و ابغضوا عمله قلت فيسعنا ان نقول فاسق‌ فاجر فقال لا الفاسق الفاجر الكافر الجاحد لنا الناصب لاوليائنا ابى اللّه ان يكون ولينا فاسقا فاجرا و ان عمل ما عمل و لكنكم تقولون فاسق العمل فاجر العمل مؤمن النفس خبيث الفعل طيب الروح و البدن و اللّه لايخرج ولينا من الدنيا الا و اللّه و رسوله و نحن عنه راضون يحشره اللّه على ما فيه من الذنوب مبيض وجهه مستورة عورته امنة روعته لا خوف عليه و لا حزن و ذلك انه لايخرج من الدنيا حتى يصفى من الذنوب اما بمصيبة فى مال او نفس او ولد او مرض و ادنى ما يصفى به ولينا ان يريه اللّه رؤيا مهولة فيصبح حزينا لما راى فيكون ذلك كفارة له او خوفا يرد عليه من اهل دولة الباطل او يشدد عليه عند الموت فيلقى اللّه طاهرا من الذنوب امنا روعته بمحمد ص و امير المؤمنين ع ثم يكون امامه احد الامرين رحمة اللّه الواسعة التى هى اوسع من ذنوب اهل الارض جميعا و شفاعة محمد ص و امير المؤمنين ع ان اخطائة رحمة ربه ادركته شفاعة نبيه و امير المؤمنين صلى اللّه عليهما (صلوات خ د) فعندها تصيبه رحمة ربه الواسعة.». الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، النص، ص: 51و52.
[5] - تعبیر «ترجیح نصّ بر ظاهر» از مقرر است.
[6] - استاد شب‌زنده‌دار به جای «یعنی گناه‌شان را مبغوض بدارید»، فرمودند: «یا مقصود این است که «گناه»شان را مبغوض بدارید، یا مقصود این است که خودشان را از این حیث که «مرتکب حرام هستند» مبغوض بدارید.»، ولی چون «از جهت معصیت» را در جلسه.‌ی بعدی به عنوان طریق دوم فرمودند، لذا حقیر هم جمع حیثی را از فرمایشات ایشان در این جلسه حذف کردم. مقرر
[7] - این سه بحث را در «عصیر عنبی» مطرح کرده‌اند؛ چون روایتی داریم که تنها منشأش روایت زید نرسی است و لذا لازم شده این سه جهت را بحث کنند. مرحوم امام در «طهارت» در بحث «عصیر عنبی» در این قسمت، بحث‌های نافعلی فرموده، و همچنین محقق خوئی. ما باید مختصراً این سه بحث را بررسی کنیم؛ چون این روایت به لحاظ این که شاهد جمع است، بحث مهمی است. به علاوه‌ی این که مثل یک قاعده‌ی اصولی سیال است و خیلی جاها به کار می‌آید.
[8] - و كتاب زيد النرسي رواه ابن أبي عمير عنه. فهرست‌الطوسي ص:202.
[9] - إن طريق الشيخ إليه صحيح فإنه ذكر أن راوي كتابه ابن أبي عمير و قد ذكر طريقه إلى جميع كتبه و رواياته في ترجمته، و الطريقُ إليه صحيح. و لقد غفل الأردبيلي عن ذلك فذكر أن طريق الشيخ إلى زيد النرسي مرسل. معجم‌رجال‌الحديث ج:7، ص: 370.
[10] - أخبرنا أحمد بن علي بن نوح قال: حدثنا محمد بن أحمد الصفواني قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن زيد النرسي بكتابه. رجال‌النجاشي ص:174.
[11] - كامل الزيارات، النص، ص: 306.
[12] - سوّت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير، و صفوان بن يحيى، و أحمد بن محمد بن أبي نصر، و غيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لايروون‌ و لايرسلون إلا عمن يوثق به و بين ما أسنده غيرهم، و لذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم. العدة في أصول الفقه، ج‌1، ص: 154.
[13] - كامل الزيارات، النص، ص: 306.
[14] - ابتدا کامل‌الزیارات را قبول داشت، اما بعد عدول کرد.
[15] - و كتاب زيد النرسي رواه ابن أبي عمير عنه. فهرست‌الطوسي ص:202 محمد بن ابی عمیر... أخبرنا بجميع كتبه و رواياته جماعة عن محمد بن علي بن الحسين عن‌ ... فهرست‌الطوسي ص: 405.
[16] - زيد النرسي ... له كتاب يرويه جماعة. أخبرنا أحمد بن علي بن نوح قال: حدثنا محمد بن أحمد الصفواني قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن زيد النرسي بكتابه. رجال‌النجاشي ص: 175.
[17] - زيد النرسي. و زيد الزراد، لهما أصلان، لم يروهما محمد بن علي بن الحسين بن بابويه و قال في فهرسته: لم يروهما محمد بن الحسن بن الوليد و كان يقول: هما موضوعان ... و كان يقول: وضَع هذه الأصول محمد بن موسى الهمداني. فهرست‌الطوسي ص: 202.
[18] - استاد، شهادت ابن‌الغضائری را نفرمودند. مقرر.
[19] - فالظاهر هو صحة الكتاب فإن طريق النجاشي إليه صحيح على الأظهر. و يؤكد ذلك ما ذكره ابن الغضائري من أنه رأى كتب زيد مسموعة من محمد بن أبي عمير إذن لايصغى إلى ما ذكره ابن الوليد من أنه موضوع وضعه محمد بن موسى الهمداني. و من المطمأن به أن الكتاب لم يصل إلى ابن الوليد بطريق صحيح و إنما وصل إليه من طريق محمد بن موسى الهمداني فبنى على أنه موضوع و مع ذلك يؤخذ على ابن الوليد بأن محمد بن موسى و إن كان ضعيفا إلا أنه من أين جزم ابن الوليد بأنه وضع هذا الكتاب أ فلايمكن أن يصدق الضعيف؟! أ فهل علم ابن الوليد بأنه لايصدق أبدا؟! معجم‌رجال‌الحديث ج:7 ص:365و366.
[20] - خاصره: استخوان لگن.
[21] - زيد عن عبد الله بن سنان قال سمعت ابا عبد اللّه ع يقول‌ ان اللّه لَيُخاصِرُ العبدَ المؤمن يوم القيمة و المؤمن يخاصر ربه يذكره ذنوبه قلت و ما يخاصر قال فوضع يده على خاصرتى فقال هكذا كما يناجى الرجل منا اخاه فى الامر يسره اليه. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، النص، ص: 54.
[22] - زيد عن عبد الله بن سنان قال سمعت ابا عبد اللّه ع يقول‌ ان اللّه ينزل فى يوم عرفة فى اول الزوال الى الارض على جملٍ اَفرَق (صورتش پهن است) يَصال بفخذيه (دو ران جمل یا راکبش) اهل عرفات يمينا و شِمالا و لايزال كذلك حتى اذا كان عند المغرب و نفْرِ الناس، وكَّل اللّه ملكين بجبال المازمين يناديان عند المضيق الذى رأيت: «يا رب سلِّم سلم»، و الرب يصعد الى السماء و يقول جل جلاله: «امين امين يا رب العالمين»، فلذلك لاتكاد ترى صريعا و لا كسيرا. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، النص، ص: 54.
[23] - ... لايوجب الاطمئنان بعدم وقوع التحريف على الأقل بزيادة أو نقيصة خصوصا مع اشتمال النسخة على روايات غريبة و معان مستنكرة من قبيل رؤية اللّه تعالى و مخاصرة المؤمن له يوم القيامة و قال هكذا: يخاصره (تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا) و هذا يوجب احتمال أن هذه النسخة هي التي زورها محمد بن موسى و لعلها غير النسخة التي كان للنجاشي طريق صحيح لها الى محمد بن أبي عمير. و نستخلص من كل ذلك عدم تمامية الرواية. بحوث في شرح العروة الوثقى؛ ج‌3، ص: 421.
[24] - برای بحث سوم، به کلام مرحوم خوئی در «فقه الشیعه» و شهیدصدر در «بحوث فی عروه» مراجعه کنید.
[25] - این پاراگراف را استاد در اوایل جلسه‌ی بعد فرمودند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo