< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: امر به معروف /مراتب امر به معروف / روایات معارض با روایات دال بر تنویع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در دلیل پنجم بود بر این که امربه‌معروف دارای انواع متعددی است، این بحث پایان یافت.

 

تقریب استدلال به این روایات

از مجموع این روایات می‌توان این ظهور را استفاده کرد که: بعید نیست که امربه‌معروف اگرچه ابتدائاً فقط شامل مرتبه‌ی لسانی می‌شود، ولی یا به نحو «حکومت به توسعه» شامل مرتبه‌ی قلبی و یدی هم می‌شود، یا مترادف با مرتبه‌ی قلبی و یدی است. منظور از «ترادف»، معنای مصطلح نیست که موضوع‌له‌شان یکی باشد، بلکه مقصود از «ترادف» این است که مستعملٌ‌فیه‌شان یکی باشد؛ یا یا به نحو استعمال مجازی، یا به این نحو که کثرت استعمال شارع یا متشرعه، باعث حقیقت شرعیه یا متشرعیه شده. پس امربه‌معروف، دارای انواعی است که شامل مرتبه‌ی قلبی و یدی هم می‌شود.[1]

و شاید بهتر باشد به جای «قلبی» تعبیرکنیم به کارهایی که از انسان سرمی‌زند بدون سخن؛ مثل چهره درهم‌کشیدن، کما این که مرحوم شهیداول در «دروس» اصلاً قلب را ذکرنفرموده، بعد فرموده که مرتبه‌ی قلبی هم واجبی است غیر از امربه‌معروف.

نتیجه: پذیرش هر پنج دلیل[2]

از آنجائی که با استفاده از روایت چهارم باب هفتم، به شکل تام و کامل به غرض شارع از تشریع امر به معروف دست پیدا کردیم، لذا اشکال مشترکی که بر دلیل دوم و سوم و چهارم گرفتیم، به کمک این روایت پاسخ داده می‌شود.[3] بنابراین بر اثبات مراتب متعدده بودن امربه‌معروف، هر پنج دلیل را قبول کردیم.

تعارض روایات ذیل آیه وقایه با روایات تنویع امر به معروف

بر فرضِ اثبات مدعای مراتب متعدده داشتن امربه‌معروف، این مدعا با روایاتی که امربه‌معروف را دارای مرتبه‌ی واحد لسانی می‌دانند معارض است. صاحب جواهر قدّس‌سرّه در ابتدا دلیل بر مراتب متعدد بودن امربه‌معروف را بدین شکل مطرح فرموده: «إذ لايخفى على من أحاط بما ذكرناه من النصوص و غيرها أن المراد بالأمر بالمعروف و النهي عن المنكر الحمل على ذلك بإيجاد المعروف و التجنّب من المنكر لا مجرد القول»، سپس این اشکالِ تعارض را مطرح فرموده‌اند: «و إن كان يقتضيه ظاهر لفظ الأمر و النهي، بل و بعض النصوص الواردة في تفسير قوله تعالى «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ» المشتملة على الاكتفاء بالقول للأهل افعلوا كذا و اتركوا كذا»[4] .

در ابتدای بحث امربه‌معروف و در مفهوم شناسی واژه «امر» این آیه[5] و روایات ذیل آن را مفصلاً بررسی کردیم، اینجا خلاصه‌ای از آن مباحث را بررسی می‌کنیم؛ ذیل این آیه که «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً» سه روایت در کافی شریف واردشده است:

روایت اول: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَبْكِي وَ قَالَ أَنَا عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِي كُلِّفْتُ أَهْلِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسْبُكَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَكَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَكَ.» [6]

روایت دوم: «عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً قُلْتُ كَيْفَ أَقِيهِمْ قَالَ تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوكَ كُنْتَ قَدْ وَقَيْتَهُمْ وَ إِنْ عَصَوْكَ كُنْتَ قَدْ قَضَيْتَ مَا عَلَيْكَ.»[7]

روایت سوم: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً كَيْفَ نَقِي أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ وَ تَنْهَوْنَهُمْ»[8]

وقتی آیه‌ی «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» نازل شد، یکی از اصحاب گریه افتاد و گفت: «من از این که خودم را از آتش حفظ کنم، عاجزم، چطور خانواده‌ام را حفظ کنم؟!»، حضرت گفتند: «آن‌گونه که خیال می‌کنی، نیست، فقط امر و نهی کن.»، پس امر و نهی، به همین معنای قولی و لفظی و متعارف است، نه این که یک جامعی است که مراتب ثلاثه دارد. تقریب استدلال، این است که آن شخص گمان کرد هر سه مرتبه‌ی قلبی و لسانی و یدی بر او واجب است، لذا این تکلیف را بسیار مشکل دید و گریه افتاد، و حضرت به او گفتند: «اینطور که هر سه مرتبه‌ای واجب باشد و نگران باشی، نیست. بلکه فقط مرتبه‌ی لسانی واجب است.». اگر مراتب ثلاثه داشت، نگرانی سائل بجا بود. ولی پیامبر به وی فرمود که نترسد، پس میتوان نتیجه گرفت که مراتب ثلاثه ندارد.

بنابراین بعد از این که این باب (وقایه‌ی اهل از نار) با آن باب (امربه‌معروف) متحد است و این هم همان است درباره‌ی اهل، پس این روایات، با مستفاد از آن روایات تعارض می‌کند؛ مستفاد از آن روایات، این است که امربه‌معروف معنای جامعی دارد که دارای انواعی است، این روایات می‌گوید: یک معنای واحدی دارد که انواع ندارد؛ چون طبق این آیه امربه‌معروفِ خانواده واجب است، و طبق فرمایش پیامبر فقط وظیفه‌ی لسانی داریم، پس امربه‌معروف فقط مرتبه‌ی لسانی است.

مناقشه‌ی اول: حمل ظاهر بر نصّ (صاحب جواهر)

صاحب جواهر پس از طرح تعارض، در مقام جمع برمی‌آید: «لكن ما سمعته من النصوص و الفتاوى الدالة على أنهما يكونان بالقلب و اللسان و اليد صريح في إرادة حمل الناس عليهما بذلك كله، بل هو معنى‌ قوله عليه السلام: «ما جعل الله بسط اللسان و كف اليد و لكن جعلهما يُبسَطان معا و يَكُفّان معا». فيمكن إرادة ما يشمل الضرب و نحوه من أمر الأهل و نهيهم، كما أنه صرح في النصوص أيضا بالهجر و تغير الوجه و غيرهما مما يراد منه الطلب بواسطة هذه الأمور لا مجرد القول كما هو واضح بأدنى تأمل و نظر، بل منه يعلم أن المراد حينئذ من إطلاق الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر في الكتاب و السنة حمل تارك المعروف و فاعل المنكر على الفعل و الترك بالقلب على الوجه الذي ذكرناه، و باللسان و باليد كذلك.»[9] .

صاحب جواهر فرموده: درست است که تعارض وجود دارد، ولی روایات ذیل این آیه‌ی شریفه ظاهر است، تراکم آن ظواهرِ دالّ بر مراتب متعدده داشتن امربه‌معروف باعث نصوصیت می‌شود. آن نصوص را که بر این ظاهر مقدم کنیم، نتیجه این می‌شود که هر جا شارع گفته: «مروا بالمعروف و انهوا عن المنکر»، مقصودش معنای جامع و عامّ است.

جواب: این ظواهر، آبی از این جمع هستند

در همان بحثهای سابق نیز این جمع صاحب جواهر را ناتمام دانستیم؛ چون وقتی حمل ظاهر بر نص درست است که ظاهر، ابای از پذیرش آن معنای مخالف ظاهر نداشته باشد. ولی ظاهر در مانحن‌فیه اصلاً چنین جمعی را قبول نمی‌کند؛ شخص مورد نظر در روایت از ناراحتیِ سنگینیِ وظیفه و خارج نشدن از عهده تکالیف شرعی به گریه افتاده بود[10] ! اما حضرت می‌فرماید: «تذکر لسانی بدهی، کافی است». پس اگر بنا باشد مطابق با جمع صاحب جواهر: «ابتدا به مرتبه‌ی اولی وادارشان کنیم، سپس ثانیه، سپس ثالثه.»، این، همان محذوری را لازم دارد که موجب ناراحتی سائل شده و البته حضرت تخطئه‌اش کرده‌بود. لذا حمل ظاهر این روایت بر این که مقصود از «تامرونهم و تنهونهم» اعم از امر و نهی لسانی است، نادرست و دور از ذهن خواهد بود.

اشکال: اگر سه مرحله ای بودن امر به معروف نسبت به خانواده ثقیل باشد، به طریق اولی در قبال جامعه اثقل و اشد خواهد بود!

پاسخ: این بیان تقویت تعارض است؛ چراکه این روایات می‌گوید: «درباره‌ی اهل خودت به این مقدار لسانی اکتفاکنی، کافی است.»، ولی روایات دیگر می‌گوید: «وظیفه‌ی مرتبه‌ی قلبی و یدی را درباره‌ی همه‌ی انسان‌ها داری.»! این جمع می‌گوید: «حمل بر هر سه مرتبه نکن»

اشکال: ممکن است روایت را بتوانیم به شکل دیگر معنی کنیم یعنی کانه پیامبر فرمودند: شما مأمور به نتیجه اید نه وظیفه. آیه هم وظیفه را «وقایه» معرفی کرده، پس طبیعیست که سائل فکرکند مکلف به وقایه‌ی تکوینیِ خانواده‌اش از نار است، پیامبر نیز فرمودند: به وقایه‌ی تکوینی موظف نیستی.

پاسخ: وقایه‌ی تکوینی اصلا میسور نیست؛ زیرا اگر شخصی را مجبور به نمازخواندن کنیم، ممکن است بدون قصد قربت نمازبخواند و درنتیجه نمازش باطل باشد در نتیجه وقایه تکوینی نمیتواند اراده شده باشد. پس مقصود آیه این است که تربیتش کن، حضرت خواستند از ناراحتی دربیاورندش فرمودند: مراد تربیت او نیست.

سؤال: ممکن است این فرمایش پیامبر به خاطر «تدریج در ابلاغ احکام الهی» باشد؛ این آیه فقط وظیفه‌ی لسانی را به عهده‌ی مردم آن زمان گذاشته، ائمه مراتب دیگر را هم بیان فرمودند.

پاسخ: این ماجرا را امام صادق نقل می‌کنند و حضرت وظیفه‌ی اصحابش را بیان می‌کند.

سؤال: ممکن است این فرمایش پیغمبر، شخصی باشد و سایر افراد چنین وظیفه‌ای نداشته‌باشند.

پاسخ: آن بنده خدا سؤالش شخصی نبود؛ گفت: «ما خودمان از خودمان ناتوانیم». به خصوص روایت بعدی اصلاً چنین احتمالی ندارد.

مناقشه‌ی دوم: ضعف سند

طبق بعضی مبانی، سند روایات تمام نیست.

جواب: وجود روایت در کافی

چون سند این روایات از کافی شریف است، پس ما ضعف سند را نمی‌پذیریم.

مناقشه‌ی سوم: تکلیف خاص نسبت به اهل

ممکن است گفته بشود تکلیف انسان نسبت به اهل و غیر آن متفاوت است؛ در مورد اهل مثل فرزندان و خانواده، جهات دیگری هم هست که باعث می‌شود از مراتب امربه‌معروف فقط مرتبه‌ی لسانی واجب باشد؛ مثلا اگر پدر سختگیری‌هایی داشته باشد، لوازم و مفاسد باطله‌ای دارد مثل این که اگر به مرتبه‌ی زدن برسد، ممکن است بچه قطع رابطه کند یا از خانه فرارکند و کلاً تربیتش مختلّ بشود، لذا شارع در مورد خانواده خواسته سختگیری نکنیم که به قطع رابطه منجرنشود. پس به خاطر این احتمال عقلایی، اولویت نسبت به غیراهل را نمی‌پذیریم و درنتیجه این تکلیفِ نفی وجوب مرتبه‌ی قلبی و یدی در روایات ذیل این آیه مختص «خانواده» است. روایاتِ ذیل این آیه مبنی بر عدم وجوب مرتبه‌ی قلبی و یدی، اخص مطلق است از روایاتی که هر سه مرتبه را واجب می‌کند؛ ادله‌ی مطلق می‌گویند: همه را وادارکن به هر سه مرتبه ولو بالید، این روایات می‌گوید: درباره‌ی فرزندان نباید خشونت به خرج بدهی و تندی بکنی، حمل مطلق بر مقید نتیجه‌اش این می‌شود که مرتبه‌ی یدی درباره‌ی غیراهل واجب است، درباره‌ی خانواده مفسده دارد و نباید سختگیری بشود.

بعداً خواهیم گفت که بعضی فقها معاصر از جمله آیت‌الله سیستانی فرموده‌اند که امربه‌معروف درباره‌ی پدر و مادر، به خاطر دستور خاص، فقط با کلام لیّن باید باشد[11] ؛ همانطور که شارع مقدس درباره‌ی والدین، به خاطر احترامی که دارند، فقط دستور به کلام لیّن داده و مراتب دیگر امربه‌معروف را واجب ندانسته‌است، به حسب روایات ذیل این آیه، درباره‌ی خانواده هم فقط مرتبه‌ی لسانی را واجب دانسته‌است.

 


[1] - ترادف به این معنا را استاد در خارج از کلاس توضیح دادند.
[2] - این قسمت، از مقرر است.
[3] - این مطلب که: «آن روایت، قرینه‌ای است برای پاسخ به مناقشه‌ی مشترک آن سه دلیل.»، در خارج از کلاس به استاد عرض شد و ایشان تأییدکردند مشروط بر این که سندش تمام باشد. و با توجه به اِسناد جزمیِ دو تن از بزرگان، پس سند این روایت هم تمام بوده و آن سه دلیل هم تمام است. مقرر.
[5] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً/ سوره تحريم‌ آية: 6.
[10] یکی از علمای بزرگ جهرم چند بار در اجابت تقاضای مردم نماز باران خواند و باران آمد، بعد از چند سال بار دیگر به ایشان گفتند که نماز باران بخواند، ایشان فرمودند: «دیگر فایده ندارد؛ آن موقع آسیاب عمومی نیامده‌بود.»؛ یعنی گندم‌های زکات‌داده‌نشده با گندم‌های دیگر قاطی شده و خیلی از مردم نان حرام خورده‌اند و دعایشان مستجاب نمی‌شود. واقعاً اگر کسی بخواهد آن طوری مراعات این امور را بکند، گریه می‌افتد که: «چطور ممکن است خانواده‌ی خودم را از آتش باز دارم؟!».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo