موضوع: مقدمات بحث /مراتب امر به معروف /امر به معروف
خلاصه مباحث گذشته:در بحث امر به معروف دوازده مقام (مانند اهمیت آن نزد شارع، ادله، شایط و...) در نظر گرفته شده بود. حال در مقام ششم به مراتب آن خواهیم پرداخت. همچنین در دقایق عمدهای از جلسه امروز به مباحثی پیرامون نحوه تحصیل علوم حوزوی و نکاتی اخلاقی پرداخته شد[1]
.
مقام ششم : مراتب امر به معروفمقدمه بحثشاید مشهور بین فقهاء (بلکه به حسب ادعای صاحب جواهر مخالفی پیدا نمیشود) این باشد که بنا بر نصوص شرعی، امر به معروف و نهی از منکر دارای انواع و هم اصنافی ذیل این عناوین میباشد. مشهور سه نوع برای امر به معروف ذکر کرده اند:
1. امر به معروف و نهی از منکر قلبی
2. امر به معروف و نهی از منکر لسانی
3. امر به معروف و نهی از منکر یدی (عملی)
مفهوم این سه عنوان و نوع نیز، نیازمند بررسی است . به طور مثال سیزده تفسیر برای انکار قلبی ذکر شده که یکی از آنها عبارت است از تنفر و انزجار. این انزجار هم به شیوه های مختلف مانند چهره درهم کشیدن،روی برگرداندن، هجر، بی اهمیتی کردن، و... ابراز میشود. همچنین امر به معروف و نهی از منکر لسانی به وسیله وعظ، نصیحت، امر و نهی کردن و... و همچنین با اصنافی از کلام لیّن گرفته تا خشن نیز محقق میشود. در مورد مرحله یدی هم اصنافی مانند گوش پیچاندن، سیلی زدن، ضرب، حبس، جرح و در نهایت قتل میتوان برشمرد.
مشهور فقها بین انواع ثلاثه ترتّب قائل شده اند یعنی اگر شرایط برای مرتبه قلبی فراهم بود و با همان غرض حاصل میشد، باید بدان اکتفاء نمود. و تنها در صورتی میتوان به مرحله لسانی منتقل شد که مرتبه قلبی بی اثر باشد. همچنین انتقال از مرحله لسانی به یدی با همین ترتیب خواهد بود.
همچنین بین اصناف هم مرتبه نیز ترتب داریم و باید مرحله به مرحله و از خفیف به شدید پیش برویم . یعنی در مرحله قلبی اگر اثر با صرفا با چهره درهم کشیدن عادی حاصل میشود، دیگر هجر که غلیظتر است مجاز نخواهد بود.
همچنین برخی از این انواع و اصناف ممکن است علاوه بر شروط عمومی وجوب امر به معروف، شرایط دیگری هم داشته باشند. مثلا برخی مرحله یدی یا حداقل ضرب منجر به جرح و قتل را منوط به اذن امام میدانند.
حال باید چند مطلب را بررسی کنیم:
آیا امر به معروف انواع دارد یا همه اینها مصداق یک نوع واحدند؟
بر فرض تنویع امر به معروف، آیا منحصر به همین سه نوع است یا بیشتر ؟
آیا بین این انواع و مراتب ترتّب وجود دارد؟
آیا بین اصناف این مراتب نیز ترتّب وجود دارد؟
شرایط گفته شده در سابق (نظیر احتمال تاثیر، علم و...) در همه این انواع جاریاند یا مختص به برخی از این مراتب میباشند؟
بر فرض عمومی بودن شرایط گذشته، آیا برخی مراتب علاوه بر آنها شرایط ویژهی دیگری هم دارند یا نه؟
[1] چرا واجب نیست روزی چند ساعت وقت صرف امربهمعروف کنیم؟ سؤال: علم اجمالی داریم که در اطرافمان منکرات فراوانی هست؛ میدانیم که اگر چند ساعت در خیابان بگردیم، لااقل چند منکری که همهی شرایط نهیازمنکر را داشتهباشد پیدامیکنیم. ولی از طرف دیگر میدانیم که واجب نیست روزی چند ساعت چنین وقتی صرف کنیم، چرا واجب نیست؟ آیا این عدم وجوب به خاطر شرط دیگری نیست که بررسی نکردیم؟ جواب اول: لزوم حرج پاسخ: جواب این
است که اولاً اگر انسان تمام وقتش را صرف امربهمعروف کند و درنتیجه حرجی باشد، وجوبش برداشته میشود. جواب دوم: عدم تحقق تمام شرایط در اکثر موارد به علاوهی این که در صغرایش تأمل هست؛ معلوم نیست اگر حتی چند ساعت بگردیم، بتوانیم موردی را پیداکنیم که تمام شرایط نهیازمنکر را داشتهباشد.جواب سوم: لزوم اشتغال طلاب به تحصیل به علاوهی این که طلبهای که استعداد دارد به مراتب بالای علمی برسد، شبههی وجوب تعیینی بر او دارد؛ چون در جامعهی امروز علیرغم کثرت طلاب محترم، شرایطی پیش آمده که آن انتظار علمیای که وجود دارد، الآن حاصل نیست و کسانی که در «علم» مشارٌإلیه بالبنان باشند، خیلی نادرند، یا در سنین بالا هستند. وقتی ما به حوزه آمدیم، علامه طباطبائی فیلسوف شرق شناخته میشد و معتبر بود، بعد از ایشان تا به امروز جایگزین ایشان نشدهاند، تلامذهی ایشان هم اگر در همان حد باشند، در سنین بالایی هستند. تفسیر را که نگاه میکنیم، باز همینطور است. حتی فقه و اصول که بیشتر فعالیتها در آن است نیز همینطور است. علل سرعت رشد علمی حوزهها در سابق عللش متعدد است؛ در پرانتز عرض کنم: ممحّضبودن در تحصیل علم با این گستردگی، وقت فارغی میخواهد، فکر را به جاهای مختلف مشغولکردن مانع میشود. بنابراین یکی از عواملش این است که ما در خدمت آن علمی که استعدادش را داریم قرارنمیگیریم و گل وقتمان صرف کارهای دیگر میشود. اوائلی که ما به حوزه آمدهبودیم، شبها تا تمام میشد، کتابخانههای مختلف مملوّ از طلاب بود. من یادم است بچهی
هفتهشتده ساله بودم که با مرحوم پدرم به درس امام در مسجد سلماسی و سپس درس حضرت امام میرفتیم. بین این دو کلاس، حرفهایی که طلبهها در راه میزدند، همان سنخ حرفهایی بود که اساتید در کلاس تدریس کردهبودند، یعنی همهی افکار همینطور بود. ولی الآن بحثهای سیاسی و غیره وقت بسیاری میگیرد. جهات دیگری هم وجود دارد که مثلاً میخواهد فلان فیلم را ببیند و ... . آقای سیدان که در مشهد هستند، شوهرخواهر آیتالله سیستانی هستند، شاید بیست سال قبل برای ما نقل کردند که از آیتالله سیستانی سؤال کردند: «چرا درس مرحوم آقای خوئی رفتید و درس مرحوم آقای حکیم نرفتید؟»، ایشان گفتند: حساب کردم دیدم اگر درس مرحوم آقای حکیم بروم، سه دقیقه بیشتر وقتم گرفته میشود! مرحوم آقای قدوسی داماد علامه طباطبائی گفتند که وقتی ایشان تفسیر المیزان را مینوشت، ابتدا بدون نقطه مینوشت سپس برمیگشت نقطهها را میگذاشت؛ علتش را که پرسیدند، فرمودند: اگر نقطه بگذارم، هر صفحه دوسه دقیقه بیشتر طول میکشد! البته قرار نیست ما هم این کار را بکنیم؛ ما اگر نقطه نگذاریم، شاید بیشتر طول بکشد. شیخ ابراهیم محلاتی عالمی بود که میرزای شیرازی ایشان را فرستاده بود به شیراز، شیخنا الاستاد فرمود: وقتی از دنیا رفت، یکی دیگر از بزرگان دیدهبود که برزخ را چراغانی کردهبودند؛ یکی از دلایلش این بود که هر روز زیارت عاشورا میخواند با صد لعن و صد سلام. و اگر یک روزی هم مشکلی داشت و نمیتوانست، نائب میگرفت! استاد نقل کردند که ایشان میفرمودند: «طلبهای که درس بیاید ولی پیشمطالعه نکند، من او را فاسق میدانم؛ چون هم وقت خودش را تلف کرده هم وقت استادش را.»! این فرهنگ باعث میشده غالب ورودیهای حوزه به یک جایی میرسیدند. کنارآمدن با فقر اینها با تضلّع پیداکردن جمع نمیشود، اما صبوری و قناعت، کمتر از سابق شدهاست. سابق جامعه به نحوی بود که جوّ عمومی اینطور بود که همه راضی بودند، ولی الآن ممکن است طلبهای خودش راضی باشد ولی زن و بچهاش راضی نباشند. کنارآمدن با فقر، امروز محذوراتی دارد که در گذشته نداشت. آقای ربانی شیرازی در انقلاب خیلی نقش داشت؛ بیشتر عمرش را در زندان بود، و بارها و بارها دستگیر شد و شکنجهها شد! ما با ایشان در باجک در یک کوچه بودیم. یک روز ایشان پسرش را فرستادهبود درِ خانهی ما که پنج تومان قرض بگیرد، ابوی ما هم آن مقدار نداشت که به او قرض بدهد. یک مسألهی رایج و عمومی بود که فضلا و طلاب و علما جنس نسیه ببرند. آیتالله گلپایگانی را صاحبخانه جواب کرد و گفت که راضی نیست در خانهاش بماند، مردم برایش یک منزلی خریدند. کسانی که در خودشان این استعداد را میبینند که میتوانند صاحبنظر بشوند، باید این ار را بکنند. اگر ما ضعیف بشویم، کیان حوزه در خطر خواهدبود. البته در تزاحم بین این امر مهم با تبلیغ در ایام تبلیغی مثل ماه رمضان، تبلیغ مضرّ نیست اگر بقیهی وقتشان را صرف درس کنند. تدریس
یکی از عوامل ترقّی و تبحّر و تضلّع، تدریس است؛ سابقاً اینطور بود که هر کس کتابی که درس میگرفت را سال بعد درس میگفت. این مکرر درسگفتن، باعث میشود که انسان تضلع پیداکند و مطالب فراموشش نشود. من خدمت ابوی حاشیهی ملاعبدالله خواندم، سال بعدش در فیضیه یک آقایی به من گفت: المنطق به او درس بدهم، من اصلاً نمیدانستم المنطق چه کتابی است، رفتم کتاب «المنطق» را در کتابخانهی فیضیه نگاه کردم و دیدم میتوانم تدریس کنم و لذا قبول کردم. من خدمت آقای آ شیخ علیپناه اشتهاردی در همین مسجد اعظم تکی شرح لمعه میخواندم، کتاب طلاق و لعان را تکی خدمت آقای خرازی خواندم، اصول الفقه دو نفر بودیم خدمت آقای استادی. اینطور نبود که درسها جمعیت زیادی داشتهباشد. مرحوم آقای طاهری میفرمود: آ شیخ هاشم آملی لاریجانی به من گفت: «حتی اگر شاگرد نداری، دو نفر را اجاره کن برایشان درس بگو». این نظام جدید حوزه که سیصدچهارصد نفر را به یک مدرسه ببرند و استاد برایشان بگیرند، این فواید را ندارد. میشود نظامی تدوین کرد که شرایط تدریس برای همه فراهم بشود. یکی از عوامل کمشدن نتاج حوزه همین است. رهبری که به قم آمدند، من به ایشان گفتم، ایشان تعجب کردند، به شورای عالی گفتند: دربارهاش فکرکنند. این زمینی که اول چهارراه شهدا هست، من گفتم: پانصد مدرَس درست کنید هر طلبهای ولو به دوسه نفر بتواند تدریس کند، این آزادیای که قبلاً از امتیازات حوزه بوده احیابشود. آقای قدوسی وقتی میخواست استاد دعوت کند، نمیگفت: «بیا این کتاب را درس بده»، میگفت: «بیا این فصل (مثلاً هفتهشت صفحه) را درس بده. امور معنوی امور معنوی هم یکی از گرفتاریهایی است که وجود دارد. سابقاً هم اینجور نبوده که درس اخلاقهای بسیاری باشد، مهمتر از درس اخلاق، این است که سلوک کسی درس باشد؛ وقتی کسی آن سلوک را ببیند، همین مؤثر است. حوزههای امروز البته حوزههای قدیم هم مثل حالا نبوده و جمعیت این همه نبوده. الآن هم بحمدالله حوزهها جای مبارک و مقدسی است؛ این اخلاصها و قناعتها و این دفاعی که از دین در حوزهها هست، در جاهای دیگر کمتر سراغ داریم. این حرفها برای این است که إنشاءالله اهتمامها بیشتر بشود و نتایج بیشتری گرفته بشود.