< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/مقام سوم(ادله وجوب) /آیات

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در بررسی تقاریب مختلفی است که به آیه شریفه زیر صورت گرفته است؛

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿71- توبة﴾

 

بررسی تقریب چهارم(تقریب دوم از مقطع دوم):

خلاصه این تقریب این بود که از مدح خداوند متعال مطلوبیت این اوصاف استفاده می شود و از طرف دیگر تا مادامی که مرخِّصی از ناحیه شارع نیامده باشد، به حکم عقل(یا عقلاء) بایستی آن ها را إتیان نمود.(به عبارت دیگر موضوع دلیل عقل جامع بین بعث و محبوبیّت است مگر این که ترخیصی از ناحیه شارع آمده باشد).

قبلاً هم این تقریب مورد نقاش قرار گرفت و بیان شد که:

اولاً: عقل چنین درک لزومی ندارد(چرا که محبوب های مولا دارای مراتب بوده و صرف درک محبوبیّت برای حکم به الزامی بودن آن ها کافی نیست).

ثانیاً: اگر چنین حکمی داشته باشد به نحو تعلیقی است؛یعنی معلّق است بر عدم ترخیص و اذن. و این در حالی است که از ناحیه شارع ادله ترخیص وارد شده است؛ نظیر «کلّ شیئ مطلق حتی یرد فیه نهی» و ...

بررسی تقریب پنجم(تقریب سوم از مقطع دوم)

تقریب سوم این بود که دو صفتِ امر به معروف و نهی از منکر از علائم مؤمن ذکر شده است، لازمه این کلام این است که عدم این دو وصف و ترک امر به معروف و نهی از منکر موجب عدم ایمان می شود و واضح است که امری که لزوم و وجوب نداشته باشد نمی تواند موجب عدم ایمان بشود؛

بنابراین وجوب امر به معروف و نهی از منکر از این آیه شریفه استفاده می شود.

در پاسخ بیان می کنیم که:

اوّلا: «علامت» وجودش دلالت بر وجود می کند اما «عدم علامت» دلالت بر عدم نمی کند؛ مانند این که گفته می شود که هر کس که عبا و عمّامه داشته باشد روحانی است اما نداشتن عباو عمّامه دلیل بر روحانی نبودن شخص نمی شود. در مقام نیز وجود این علائم دلایت بر «ایمان» می کند اما نبود آنها دلالت بر «عدم ایمان» نمی کند.

ثانیاً: در جایی از این آیه شریفه نیامده است که این اوصاف علائم مؤمن هستند؛ بلکه در مقام توصیف و تمجید مؤمنین و مؤمنات است و این گونه نیست که اگر صفت نباشد حتما موصوف هم نباشد(مگر آن که دلیلی بر انحصار وجود داشته باشد).

و به عبارتی مفهوم وصف خواهد بود که حجّت نیست.

ثالثاً: اگر گفته شود در مقام به خاطر وجود خصوصیّتی-(این که «المؤمنین و المؤمنات» جمع محلّی به الف و لام بوده و افاده عموم می کنند، در نتیجه مفاد آن نظیر این جمله می شود که «تمام روحانیون دارای عبا و عمّامه هستند»، همچنان که اگر یک نفر روحانی پیدا شود که عبا و عمّامه نداشته باشد نقضی بر شمول این کبری محسوب می شود، در مقام نیز اگر مؤمنی پیدا شود که این اوصاف را نداشته باشد نقض بر این عموم شمرده می شود، در نتیجه این نکته(وارد آمدن نقض) کشف می کند که نبود این اوصاف دلالت بر نبود موصوف(ایمان) می کند)- وصف دارای مفهوم است.

در پاسخ گفته می شود که دقیقاً به همین نکته، مراد از ایمان نمی تواند ایمان در مقابل کفر باشد بلکه مرتبه ی خاصّی از ایمان و به تعبیری مؤمن حقّه اراده شده است.

توضیح:

مراد از مؤمن و مؤمنه از 3 حال خارج نیست:

مراد مسلم و مسلمه باشد.

مراد شیعه اثنی عشری باشد(گرچه قصد شدن این معنا در زمان نزول این آیه شریفه مستبعد است).

مرتبه والایی از ایمان مراد باشد.

دو احتمال اول قطعا نمی تواند مراد باشد؛ چرا که به ضرورت فقه ثابت است که ترک این امور موجب خروج از اسلام و تشیع نمی شود،بلکه تنها موجب گناهکار بودن و فسق آن ها می شود. بنابراین تنها احتمال اخیر باقی می ماند که دلالتی بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر ندارد.

به بیان دیگر در کتاب و سنّت «ایمان» اصطلاحات مختلفی دارد ولکن هیچ یک از آن معانی(به غیر از دو معنی اول) دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند، بله اگر ثابت شود که ایمان در این آیه شریفه به معنای «عدالت» است می توان وجوب را استفاده کرد ولکن قرینه ای بر اراده شدن این معنا در آیه شریفه وجود ندارد.

بررسی تقریب ششم(تقریب چهارم از مقطع دوم)

در این تقریب بیان شد که إرداف صفتِ «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» با سایر صفاتی که واجب هستند دلالت بر هم سنخ بودن همگی این صفات می کند، بنابراین خود این صفت نیز همانند نماز خواندن، زکات دادن و ... بایستی واجب باشد.

این تقریب در سابق، نقضاً و حلاً پاسخ داده شد؛

پاسخ نقضی:

آیاتی از قبیل آیات سوره مبارکه مؤمنون و ... وجود دارد که در آن ها صفات مستحب در کنار صفات واجب ذکر شده اند؛

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1﴾ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2﴾ وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3﴾ وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ﴿4﴾...

همانطور که ملاحظه می شود خشوع که از مستحبات نماز است در ردیف برخی واجبات ذکر شده است.

در سنّت هم فراوان دیده می شود که صفات واجب و مستحبّ در کنار یکدیگر ذکر شده اند.

پاسخ حلّی:

از نظر ذوق عرفی این نوع استعمالات -در مقام تمجید و توصیف- صحیح بوده و لزومی بر هم سنخ بودن همه اوصاف وجود ندارد.

بررسی تقریب هفتم(تقریب پنجم از مقطع دوم)

خلاصه این تقریب این بود که در این آیه شریفه شمول رحمت الهی متوقف شده است بر این که مؤمن و مؤمنه دارای این صفات مذکوره باشد و اموری که رحمت الهی موقوف بر آن ها باشد ناگذیر واجب خواهند بود. در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر بایستی واجب باشند.

این استدلال نیز تمام نیست؛ چرا که می دانیم رحمت الهی همه چیز را در برگرفته است(وسعت رحمته کل شیئ) و کفّار و فسّاق را هم در برمی گیرد.

بنابراین مراد از این رحمت در این آیه شریفه رحمت خاصّه است، و رحمت خاصّه با مستحبّ بودن امر به معروف و نهی از منکر نیز سازگاری دارد.

در این که مراد از سین در واژه «سیرحمهم الله» چیست و چه نقشی ایفاء می کند مربوط به وادی تفسیر می شود و مباحث تفسیری خود را می طلبد.

بررسی تقریب هشتم(تقریب ششم از مقطع دوم)

خلاصه این تقریب این بود که خداوند متعال «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ ...» را مترتّب بر «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ»ذکر کرده است.

از جمله «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» استفاده می شود که خداوند متعال اراده(بلکه حکم) فرموده است که در اجتماع افراد فریادرس یکدیگر باشند و به فکر یکدیگر باشند؛ و جملات بعد در بیان طریقِ تحقق این مطلوب بیان شده اند بنابراین این محقِّقات و لوازم این خواسته خود اموری لازم خواهند بود.

این تقریب نیز محلّ اشکال است زیرا:

ادات ترتیبی نظیر فاء و ... بین این جملات وجود ندارد، بنابراین صرفاً احتمال ترتّب وجود دارد و ظهوری بر این ادعا محقّق نیست.

نکته:

یکی از مشکلاتی که موجب شده علم تفسیر مشکل بشود نقل نظراتِ مختلف است، منشأ این امر اکتفاء نکردن به نقل ظهورات(که حجّت هستند)و بیان کردن سایر احتمالات می باشد.

جمع بندی: تمام نبودن دلالت آیات بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر

تا کنون به 3 آیه مهم از آیاتی که در این مقام به آن ها استدلال شده است پرداخته شد و آن چه به دست آمد، عدم دلالت این آیات بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر بود، بله این آیات بیانگر اهتمام شارع به این مهمّ هستند ولکن دلالت آن ها برای افاده وجوب امر به معروف و نهی از منکر تمام نیست.

آیات دیگری هم در این زمینه وجود دارد، ولکن به جهت روشن شدن زوایای بحث(نحوه تقریب و اشکالات آن ها) از آن چه ذکر شد، از پرداختن به آن ها خودداری می شود.

تنها بخشی از آیات مربوط به امّت های سابق باقی می ماند که با ضمیمه کردن قاعده اشتراک و یا استصحاب شرائع سابقه می توانند دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر در امّت اسلام داشته باشند که در جای خود به آن ها می پردازیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo