< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

94/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/مقام سوم(ادله وجوب) /آیات

خلاصه مباحث گذشته:

در استدلال به آیه شریفه 110 آل عمران 3 تقریب بیان شده است؛ نسبت به این تقاریب مناقشاتی وجود دارد که برخی عامّ بوده و متوجّه هر 3 تقریب می شود و برخی مختصّ به هر یک از تقاریب می شود.

در جلسه گذشته به یکی از مناقشات عامّ پرداخته شد.

تبیین مناقشه عام اوّل:

در مجموع به 3 تقریب می توان این مناقشه را بیان نمود:

تقریب اول: اختصاص داشتن آیه به ائمّه هدی علیهم السلام به دلیل تعبّد به برخی روایات

به حکم روایات کثیره از عامّه و خاصّه (بالتعبّد)، مقصود از امّت و ضمایر، در این آیه شریفه «محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین» هستند. بنابراین تکلیف امر به معروف و نهی از منکر مختصّ به ایشان بوده و تکلیفی بر عهده ی غیر ایشان گذاشته نشده است.

وجوه جواب به تقریب اول:

از این تقریب به وجوهی جواب داده شده است، که 3 وجه از این وجوه در جلسه گذشته بیان گردید.

وجه چهارم: عدم اختصاص ناشی از قرائن موجود در خود آیه شریفه(ظهور اوصاف در علیّت)

قرینه ای در این آیه مبارکه وجود دارد که با توجه به آن مراد از آیه نمی تواند خصوص ائمّه علیهم السلام باشد.

توضیح:

ظاهر وصف های «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» علّیّت برای «خیر امّت» است و از آن جا که علّت مخصّص و معمّ است و این اوصاف در غیر ائمّه علیهم السلام نیز فرض تحقق دارد، در نتیجه اختصاص این آیه شریفه به ائمه علیهم السلام دچار مشکل می گردد.

به همین دلیل(تعمیم ناشی از علّت) این آیه مبارکه اختصاص به مسلمانان صدر اسلام یا مسلمانان زمان نزول آیه نمی تواند داشته باشد.

احتمال این که همه مسلمان مراد باشند نیز مندفع است به دو قرینه:

    1. قرینه خارجی: وجداناً چنین امری تحقق پیدا نکرده است؛ چرا که در امّت مسلمان بسیاری از طواغیت وجود داشته و ظلم ها و جنایات فراوانی را مرتکب شده اند من جمله به شهادت رساندن امامان علیهم السلام.

    2. قرینه داخلی: همچنان که در خود روایت آمده است همه مسلمانان این گونه نبوده اند که امر به معروف و نهی از منکر کنند.

بنابراین تنها این احتمال باقی می ماند که مراد همان ممتثلینی هستند که در آیه 104 (چند آیه قبل از آیه محل بحث) از آن ها صحبت به میان آمده بود، بر این قرینه جلیّه صاحب تفسیر تسنیم دام ظلّه تکیه نموده اند.

به خاطر همین قرینه است که روایات دالّه بر اختصاص به ائمّه هدی علیهم السلام را حمل بر جری و تطبیق بر مصداق اتمّ بر شمرده اند. ولکن همچنان که در اشکال به وجه سوم- از وجوه جواب به تقریب اول- در جلسه گذشته طرح گردید این روایات دالّه بر اختصاص، آبی از این نوع حمل و جری هستند؛ چرا که حضرت علیه السلام بر این اختصاص قسم خورده اند و اگر نگوییم این گونه حمل خلاف نص است، حتماً خلاف ظاهر است.

مناقشات وجه چهارم:

مناقشه اوّل: «وصف» مشعِر بر علیّت است نه دالّ بر علیّت

همانطور که در اصول بیان شده است وصف مشعِر بر علیّت است نه دالّ بر علیّت به همین جهت اشعار حجیّتی ندارد، در نتیجه نمی توان از روایاتی که اختصاص را بیان می کنند رفع ید نمود. از همین رو است که علما مفهوم داشتن وصف را انکار کرده اند.

مناقشه دوّم: تمجیدی بودن اوصاف مذکوره و عدم اشعار بر علیّت

اصلاً تعلیلی بودن اوصاف مذکوره برای ما سبق(خیر امّت بودن) ثابت نیست، بلکه ظاهر این است که اوصافی هستند که در مقام مدح و تمجید در کنار هم ذکر شده اند، مانند این که گفته می شود: «شما اهل خیر هستید، اهل نماز شب هستید، اهل درس و بحث هستید و ...».

سرّ این مطلب(استظهار) هم این است که از مسلّمات کتاب و سنّت این است که مساله «امر به معروف و نهی از منکر» از مختصّات امّت اسلام نبوده بلکه در سایر ادیان هم وجود داشته است به عنوان نمونه در آیه 114 همین سوره آمده است:

لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ ﴿113﴾

يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿114﴾

آیات و روایات فراوان دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به برخی از آن ها در جلسات آینده اشاره می شود.

حتی در برخی آیات و روایات منشأ برخی عقاب ها در أمَم سابق، ترک امر به معروف و نهی از منکر ذکر شده است.

در نتیجه ذکر وصفی که مشترک بین ادیان گذشته و دین اسلام است نمی تواند تعلیل برای خیر بودن این امّت محسوب شود.

اگر گفته شود جهت افتراق در این است که آن ها عمل نمی کرده اند؛ پاسخ این است که در مورد این امّت نیز همین گونه است بلکه شاید به لحاظ جمعیّتی که این امّت دارد کمتر از آن ها هم عمل می کنند.

راهکار تفسیر تسنیم برای تصحیح علیّت:

در تفسیر شریف تسنیم برای دفع این اشکال راهی را ذکر کرده اند به این بیان که:

این علّت در امّت اسلام دارای3 ویژگی است که موجب امتیاز و خیر بودن این امّت نسبت به أمَم سابقه می شود؛

امتیاز اوّل:

آورنده باب امر به معروف و نهی از منکر در این امّت افضل انبیاء (علی نبیّنا و آله و علیهم السلام) است.

امتیاز دوّم:

ما جاء به فی هذا الباب(مسائل، مصادیق و شیوه های که در این باب آمده است) افضل و اکمل از امّت های پیشین است.

امتیاز سوّم:

پیروان این پیامبر عظیم الشأن، بهترین پیروان هستند، زیرا ارزش گذاری پیروان یک شخص به ارزش گذاری خود آن شخص بستگی دارد و الآن هم مرسوم است که می گویند فلانی شاگرد میرزای نائینی است و ... .

عبارت تسنیم این چنین است:

« سرّ «بهترين امّت بودن»

معناي (كُنتُم خَيرَ أُمَّة اُخرِجَت لِلنّاس) اين نيست كه پيش از شما هيچ امّتي اهل امر به معروف و نهي از منكر نبوده است، چون امر به معروف و نهي از منكر در امّت‌هاي پيشين في الجمله بوده است: (لَيسوا سَواءً مِن أهلِ الكِتاب أُمَّة قائِمَةٌ يَتلونَ آياتِ اللهِ آناءَ اللَّيلِ و هُم يَسجُدون يُؤمِنونَ بِاللهِ و اليَومِ الآخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَر)، بلكه به اين محتواست كه شما از رسولي پيروي مي‌كنيد كه آورنده بهترين دين و آيين است و امر به معروف و نهي از منكري كه او آورده جامع‌تر از امر به معروف و نهي از منكري است كه انبياي پيشين آورده‌اند[1] ؛ شاهدش اين است كه رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم در كتاب‌هاي پيشين به فضايل برجسته و ويژه‌اي ستوده شده كه در صدر آن‌ها امر به معروف و نهي از منكر است: (ألَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِي الاُمِّي الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوباً عِندَهُم فِي التَّوراة والإنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ ويَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ ويُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ... ) و چون هر امّت، كمال خود را از پيروي پيامبر خويش دريافت مي‌كند، اگر امر به معروف و نهي از منكر حضرت ختمي نبوت‌صلي الله عليه و آله و سلم مقام برتر را دارد امتثال چنين دستوري مايه ارتقا به مقام برتر است»[2] .

بررسی راهکار تفسیر تسنیم:

هر سه مطلبی که ایشان متذکر شده اند ولو حق است ولکن در این که چنین مطالبی از آیه استفاده می شود،منع وجود دارد؛ زیرا ظاهر این است که آیه تنها به اصل امر به معروف و نهی از منکر نظر داشته و التفاتی به هیچ یک از این مطالب در آن نشده است.

بنابراین با بیان این راه نمی توان اشکال مذکور را دفع نمود و بالتبع نمی توان عدم اختصاص آیه شریفه به ائمّه هدی علیهم السلام را نتیجه گرفت.

تقریب دوم: وجود ال استغراق در آیه شریفه

ال در کلمات «المعروف» و «المنکر» الف و لامِ استغراق بوده و مراد از آن همه معروف ها و منکرهای واقعی و نفس الامری است و از آن جا که امتثال همه افراد واقعی معروف و منکر تنها از ناحیه ائمّه علیهم السلام امکان دارد در نتیجه مخاطبین این آیه خصوص ائمّه علیهم السلام خواهند بود.

جواب تقریب دوم:

پاسخ از این تقریب به طور مفصّل در ذیل آیه قبل(104 سوره مبارکه آل عمران) بیان شد.

تقریب سوم: مقتضای تعلیل مستفاد از روایت «ابن سنان»

اصل این تقریب از روایتی که در تفسیر قمی آمده است، اقتباس شده است؛

«و في تفسير عليّ بن إبراهيم‌[3] : حدّثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن ابن سنان، عن أبي عبد اللّه- عليه السّلام‌[4] - قال‌: قرأت على‌ أبي عبد اللّه- عليه السّلام-: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ [أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‌] فقال: أبو عبد اللّه- عليه السّلام-: خير أمّة يقتلون أمير المؤمنين و الحسن و الحسين ابني عليّ‌[5] - عليهم السّلام

فقال القارئ: جعلت فداك، كيف‌ نزلت‌؟

فقال: نزلت خير أئمّة أخرجت للنّاس [ألا ترى مدح اللّه لهم‌] تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ‌؟»[6] .

در این روایت تعلیلی که آمده است ثابت می کند که همه مسلمانان مراد این آیه نیستند. و با ضمّ مقدماتی در نهایت مخاطب بودن ائمّه علیهم السلام ثابت می شود.

توضیح:

ظاهراً در این روایت شریفه همه مقدمات استدلال بیان نشده است بلکه دارای مقدماتی مطویّه است؛ و این متعارف است که گاهی تمام مقدّمات قیاس در کلام آورده نمی شود.

با ضمّ دو مقدمّه به یکدیگر می توان این بیان را تقریر نمود:

مقدمه اول:

اگر چه ظاهر بدوی خودِ آیه مبارکه(نفس ِعبارت) این است که همه مسلمانان(از اول تا آخر) مخاطب هستند و قرآن بودن این عبارت نیز مؤیِّد این ظاهر است(چرا که مخاطبین قرآن در همه جا عموم مسلمانان هستند جز موارد اندکی که در خصوص پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ...نازل شده است) ولکن این ظهور نمی تواند مراد باشد، به جهت تعلیلی که در این روایت شریفه ذکر شده است(این که همه مسلمانان متصف به صفت آمر به معروف و ناهی از منکر نبوده و همچنین قتل امامان علیهم السلام و بسیاری از جنایات دیگر از ناحیه آن ها رخ داده است).

بنابراین وقتی همه مسلمانان مراد نباشند لابدّ جماعتی از مسلمانان اراده شده اند.

مقدمه دوم:

قدر متیقّن از این جماعت چهارده معصوم علیهم السلام هستند، و نسبت به غیر ایشان یا قطع به عدم شمول وجود دارد و یا این که حداقل شمول محرز نیست.)البته امام علیه السلام طبق این روایت می فرمایند که شمول نسبت به غیر مقطوع البطلان است).

توضیح مطلب این که احتمالات نسبت به جماعت مذکور از چند حالت خارج نیست:

    1. مهاجرین و انصار در زمان صدر اسلام مراد باشند.

که در این صورت مراد از «کنتم» نیز همان معنای ماضی خواهد بود؛ یعنی در صدر اسلام این چنین بودید.

این احتمال قدیماً و حدیثاً قائل دارد. از علمای معاصر علامه طباطبایی قدس سره شدیداً مصرّ به این احتمال هستند.

در برخی از روایات و همچنین تفاسیر قدمای اصحاب و عامّه چنین احتمالی بیان شده است؛ که به چند نمونه اشاره می شود:

«و رواه أحمد في مسنده، و النسائي في سننه، و الحاكم في مستدركه، من حديث سماك، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس في قوله تعالى: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‌ قال: هم‌ الذين‌ هاجروا مع‌ رسول‌ اللّه‌ صلّى اللّه عليه و سلّم من مكة إلى المدينة»[7] .

«و أخرج ابن جرير و ابن أبى حاتم عن السدى في الآية قال قال ...:‌ لو شاء الله لقال‌ أنتم‌ فكنا كلنا و لكن قال‌ كُنْتُمْ‌ في خاصة أصحاب محمد و من صنع مثل صنيعهم كانوا خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‌.

و أخرج ابن جرير و ابن أبى حاتم عن السدى عمن حدثه عن ... في قوله‌ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ قال تكون لأولنا و لا تكون لآخرنا»[8] .

«و فيه ايضا روي عن الحسن انه كان يقول هكذا و اللّه كانوا مرة و بعض المسلمين كان يقول أعوذ باللّه‌ ان‌ أكون‌ كنتياً»[9] .

یعنی به خداوند پناه می برم از این که «کنتیّا» باشم؛ یعنی از افرادی باشم که قبلاً این گونه بوده و الآن این گونه نیست.

همانطور که ملاحظه می شود در زمان سابق نیز وقتی به خودشان نگاه می کرده اند و این ویژگی ها را در خود نمی دیده اند این گونه قضاوت نموده و آن را مربوط به زمان قبل از خود تفسیر می کرده اند.

این احتمال به خاطر چند وجه باطل است:

    1. به خاطر وجهی که دیروز بیان شد(معمِّم بودن تعلیل در آیه شریفه).

    2. فرمایش آلاء الرحمن و سایرین است؛ حاصل این فرمایش این است که سوق این آیه شریفه در مقام مدح و تمجید است نه در مقام توبیخ، در حالی که اگر به معنای گذشته تفسیر شود با معنی توبیخ متناسب خواهد بود.

(البته توجه دارید که استفاده وجوب امر به معروف و نهی از منکر، طبق هر دو احتمال از این آیه شریفه صحیح خواهد بود و از این حیث تأثیری در محلّ بحث ندارد).

قرائنی بر این مدعی(در مقام مدح بودن) اقامه کرده اند؛عبارت آلاء الرحمن این چنین است:

«باعتبار كون الخطاب فيها للمسلمين تكون من أشد التوبيخ و التقريع بسوء العاقبة لمن كان موجودا من المسلمين حين نزول الآية و خطابها و قد كان‌ البارز منهم‌ حينئذ جل الكبار من السابقين الأولين من المهاجرين و الأنصار. فكيف يخاطب القرآن هؤلاء الأكابر و غيرهم من الأمة في وقت النزول بما يؤدي الى انهم منسلخون حينئذ من صفات الآية قد انقطعت عنهم بعد ما كانوا حائزين لكرامتها»[10] .

می فرمایند: در زمان نزول این آیه شریفه بسیاری از بزرگان مهاجرین و انصار می زیسته اند، همچنین امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره سلام الله علیهما و سایرین در قید حیات بوده و مشمول خطاب این آیه شریفه شده اند، درحالی که خطابی که این چنین توبیخی باشد و شامل ایشان نیز بشود صحیح نیست.

چرا که وجود ایشان در میان جمعیت، اقتضاء می کند تا به برکت وجود ایشان از سایرین نیز گذشت شود.

خاطرم هست که در دوران تحصیل یک روز که بنده جزء 10 – 15 نفری بودم که به دلایل مختلف بایستی تنبیه می شدند؛ وقتی مدیر چشمش به بنده افتاد، همه را بخشید.

بنابراین به دو قرینه این آیه توبیخی نبوده بلکه در مقام مدح و تمجید است، یکی این که لحن(سوق) آیه برای تمجید است و دیگر این که وجود افرادی این چنین در میان مخاطبین مانع از توبیخی بودن آیه شریفه می شود.

 

    3. به قرینه ذیل آیه شریفه:

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (110- آل عمران)

از آن جا که تعبیر مذکور در ذیل آیه شریفه- که در مورد اهل کتاب است-«مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ» در مورد مهاجرین و انصار صدر اسلام نیز صادق است (و این گونه نبوده که همه مسلمانان صدر اسلام اهل امر به معروف و نهی از منکر بوده باشند) در نتیجه به قرینه مقابله خصوص این گروه از مسلمانان نمی توانند باشند، چرا که ذیل آیه شریفه به وجه افتراق این دو گروه پرداخته است در حالی که طبق این احتمال بین دو این دو گروه افتراق حاصل نمی شود؛ این قرینه را تفسیر تسنیم بیان کرده است.

    2. فقط معاصرین نزول آیه مراد باشند

این احتمال نیز به همان قرائن گفته شده تمام نیست؛یعنی:

    1. معمِّم بودن صفات مذکور در آیه شریفه(البته در نزد کسانی که علیّت این صفات را پذیرفته اند قابل استناد است، که طبق مبنای مختار در علّت بودن این صفات مناقشه شد).

    2. به قرینه مقابله مستفاد از ذیل آیه شریفه و این که در میان معاصرین فسّاق وجود داشته اند و آیاتی هم بر فاسق بودن معاصرین آن زمان وجود دارد نظیر آیه 67 سوره توبه:

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (67- توبه).

بنابراین تا کنون 3 احتمال از میان احتمالات کنار رفتند:

     احتمال بدوی و این که مراد همه مسلمانان(از اول اسلام تا آخر) باشند.

     این که مراد تنها مسلمانان صدر اسلام باشند.

     این که تنها معاصرین نزول آیه مراد باشند.

    3. ممتثلین امر به معروف و نهی از منکر مراد باشند

این احتمال را صاحب تفسیر تسنیم دام ظلّه اختیار نموده و آن را تقویت کرده اند.

اشکال این احتمال این است که:

اولاً: به صرف این که کسی اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد موجب عادل محسوب شدن او نمی شود بنابراین می تواند فاسق باشد و در عین حال به دلایلی مانند این که شغلش این کار است امر به معروف و نهی از منکر هم انجام بدهد؛ در نتیجه با ذیل آیه شریفه سازگاری ندارد.

ثانیاً: این احتمال معیِّن و مثبِتی ندارد.

بنابراین احتمال پنجم باقی می ماند که تنها ائمه علیهم السلام باشند؛ و همه این ویژگی ها و قرائن در مورد ایشان صادق است ؛چرا که همه ایشان مؤمنون، عادلون، آمرون به معروف و ناهون از منکر بوده و کاملاً آیه مبارکه بر ایشان تطبیق می شود.

با توجه به آن چه گذشت روشن شد که قدر متیقن مخاطبین آیه شریفه ائمه علیهم السلام بوده و نسبت به سایرین یا قطع به عدم شمول وجود دارد و یا اگر همانند احتمال سوم(ممتثلین)قطع به عدم شمول وجود ندارد ولکن مثبتی و محرزی هم وجود ندارد.

جواب تقریب سوم:

همان اشکال معمِّم بودن تعلیل و پاسخ هایی که بیان شد در این تقریب نیز مطرح است.

تتمة: بیان دو اشکال دیگر

دو مناقشه دیگر ممکن است در این جا مطرح بشود

اشکال اوّل:

بر فرضی که قرائت در این روایت شریفه «امّت» باشد نه «ائمّه»، اگر منظورتان این است که از امّت خصوص ائمه علیهم السلام اراده شده است در این صورت مستلزم مجاز می شود.

پاسخ اشکال اوّل:

دو پاسخ از این اشکال داده می شود؛

اوّلا: مجاز بودن در جایی که قرینه بر آن باشد اشکالی ندارد و در مقام نیز قرائن را ذکر نمودیم.

ثانیاً: همان فرمایش علامه طباطبایی رضوان الله علیه در ذیل روایتی مربوط به سوره مبارکه بقره است؛

«فإن قلت: لو كان المراد بالأمة في هذه الآيات و نظائرها كقوله تعالى‌ «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»:، آل عمران- 110، عدة معدودة من الأمة دون الباقين كان لازمه المجاز في الكلام من غير موجب يصحح ذلك و لا مجوز لنسبة ذلك إلى كلامه تعالى، على أن كون خطابات القرآن متوجهة إلى جميع الأمة ممن آمن بالنبي ضروري لا يحتاج إلى إقامة حجة.

قلت: إطلاق‌ أمة محمد و إرادة جميع من آمن بدعوته من الاستعمالات المستحدثة بعد نزول القرآن و انتشار الدعوة الإسلامية و إلا فالأمة بمعنى القوم كما قال تعالى‌ «عَلى‌ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ»: هود- 48، و ربما أطلق على الواحدة كقوله تعالى‌ «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ»: النحل- 120، و على هذا فمعناها من حيث السعة و الضيق يتبع موردها الذي استعمل فيه لفظها، أو أريد فيه معناها»[11] .

حاصل کلام ایشان این است که استعمال لفظ امت و اراده «جمیع مؤمنین» از استعمالات مستحدثه بعد از نزول قرآن و گسترش اسلام است و الّا «امّت» به معنای «قوم» بوده و سعه و ضیق آن دایر مدار مورد استعمال آن است، بنابراین طبق اصلِ استعمالِ زمان نزول قرآن، اراده شدن خصوص ائمّه علیهم السلام مجاز نخواهد بود.

اشکال دوم:

ممکن است گفته شود که گرچه مطالب گفته شده صحیح است ولکن مبرّر این مطلب نمی تواند باشد که مراد از امّت نمی تواند همه مسلمانان باشند؛ زیرا هم در ادبیات عرب و بلکه در ادبیات همه ملل و نحلل این نکته وجود دارد که گاهی به خاطر مشتمل بودن گروهی بر یک امری، آن امر به تمامی گروه نسبت داده می شود، و مقام نیز ممکن است از این قبیل باشد.

در استعمالات قرآنی هم چنین شیوه ای به کار رفته است نظیر آیه ذیل:

وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30- الفرقان)

در حالی که در میان این امّت اولیاء قرآن و کسانی وجود دارند که از یاد خداوند غافل نمی شوند، اما بدین جهت که بسیاری از امّت کاری به قرآن نداشتند، به کلّ امّت نسبت هجرِ قرآن داده شده است.

علامه طباطبایی قدس سره این نکته را این گونه بیان می فرمایند:

«و كذا قوله: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‌ و هو في مقام الامتنان و تعظيم القدر و ترفيع الشأن لا يشمل جميع الأمة، و كيف يشمل فراعنة هذه الأمة و دجاجلتها الذين لم يجدوا للدين أثرا إلا عفوه و محوه، و لا لأوليائه عظما إلا كسروه و سيجي‌ء تمام البيان في الآية إن شاء الله فهو من قبيل قوله تعالى لبني إسرائيل: «وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ»: البقرة- 47، فإن منهم قارون و لا يشمله الآية قطعا، كما أن قوله تعالى: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»: الفرقان- 30، لا يعم‌ جميع‌ هذه‌ الأمة و فيهم أولياء القرآن و رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله تعالى»[12] .

با توجه به این مطلب دیگر اشکالی ندارد که در مقام گفته شود که اگر چه در میان امّت قاتلین و جائرین وجود دارند ولکن به خاطر این مبرّر،« خیر امة» به همه امّت نسبت داده شده است، حال که این گونه شد قهراً تکالیفی که در ادامه آیه ذکر می شود من جمله «امر به معروف و نهی از منکر» از برای همه خواهد بود. به عبارت دیگر تنها بخش اول آیه نیاز به این توجیه و مبرّر دارد و بقیه تکالیفی که ذکر می شود متعلّق به تمامی امّت خواهد بود.

پاسخ اشکال دوم:

اگر سند روایت مذکور درست باشد، در پاسخ می گوییم گرچه وجود این مبرّر در کلام مستشکل، این استعمال را صحیح می کند ولکن به خاطر قرائنی که ذکر شد قطعاً مراد جدّی نمی تواند همه امّت باشد، چرا که مستلزم کذب خواهد بود. بنابراین وقتی نسبت به بخش اول مراد جدی همه امّت نباشد، از باب این که کلام محفوف بما یحتمل للقرینیّه می شود نسبت به فقرات بعدی هم نمی توان گفت که همه امّت مراد جدی باشند.

بنابراین این مطلب که گفته شود قدر متیقن این آیه شریفه، خصوص ائمّه علیهم السلام هستند در حالی که مؤیَّد به روایات نیز هستند، احتمالی قوی بوده و نمی توان از آن رفع ید نمود.

نکته رجالی: محمد بن سنان ناقل 30 روایت از امام صادق علیه السلام

طبق نظر استادمان مرحوم آیت الله شیخ کاظم تبریزی قدس سره، «محمد بن سنان» از امام صادق علیه السلام حدود 30 روایت نقل کرده اند، که در همان زمان وقتی چنین مطلبی از ایشان نقل شد عدّه ای از اعاظم این مطلب را استنکار می کردند و وقتی از ایشان درخواست کردم که این روایات را عرضه کنند در عین حال که مصرّ بر صحت این مطلب بودند فرمودند: نمی خواستم در کلام این بزرگوار مناقشه کرده باشم.

ایشان خیلی اهل تتبع بودند و با این که معجم رجال الحدیث و امثالهم را نداشتند به خاطر حافظه عجیبی که خداوند متعال به ایشان عنایت کرده بودند مطالب در ذهنشان می ماند و گاهی که حرفی از کتاب های معجم نقل می کردیم و خدمتشان می بردیم ایشان با اقامه کردن قرائنی ثابت می کردند که مطلب معجم غلط است.

عده ای در زمان ایشان می گفتند: نسبت دادن «غلط و اشتباه» به ایشان همانند نسبت کفر به جناب سلمان رضوان الله تعالی علیه است.

البته نظر ما نسبت به «محمد بن سنان»، توقّف است و به عبارتی مجهول است؛ چرا که توثیق و جرح او با یکدیگر معارضه می کنند.

جمع بندی مناقشه عامّ اول: پذیرش مناقشه

با توجه به مطالب مذکور- و صرف نظر از اشکالاتِ تقریب های سه گانه برای استفاده «وجوب» - نمی توان وجوب امر به معروف و نهی از منکر را برای همگان از این آیه شریفه استفاده نمود.

مناقشات عام دیگر:

از بیاناتی که در مناقشه عامّ اول مطرح شد می توان سایر مناقشات عامّ را هم مطرح نموده و از آن ها پاسخ داد؛ نظیر این که گفته شود: این آیه مربوط به مخاطبین صدر اسلام است.

یا گفته شود: مقصود این آیه شریفه خصوص معاصرین هستند.

یا گفته شود: مقصود این آیه شریفه خصوص ممتثلین هستند.

بررسی تقاریب 3 گانه برای استفاده وجوب را ان شاء الله در جلسه بعدی بررسی خواهیم نمود.

 

 


[1] استاد دام ظله: در توضیحی که از جانب ما داده شد تعبیر به «برنامه» امر به معروف و نهی از منکر و «شیوه های» امر به معروف و نهی از منکر شد؛ در حالی که عبارت ایشان به این وضوح این مطلب را بیان نمی کند.
[2] تسنيم، جلد 15صفحه 341.
[3] ( 3) تفسير القمي 1/ 110.
[4] ( 4)« عن أبي عبد الله- عليه السلام-» ليس في المصدر.
[5] ( 7)« ابني علي» ليس في المصدر.
[6] تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‌3، ص: 199.
[7] تفسير القرآن العظيم، ج‌2، ص: 80.
[8] الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج‌2، ص: 63.
[9] آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج‌1، ص: 328.
[10] آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج‌1، ص: 328.
[11] الميزان فى تفسير القرآن، ج‌1، ص: 297.
[12] الميزان فى تفسير القرآن، ج‌1، ص: 297.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo