< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

89/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با آیات اعتقادی توحیدی فهرستی ابتدای بحث گفته شد قسمت به قسمت مورد صحبت قرار گرفت به این‌جا رسیدیم که در ارتباط با صفات پروردگار تقسیماتی شده است یکی از آن تقسیمات این است که صفات حضرت حق آنچه به حضرت حق جل و علا نسبت داده می‌شود و گفته می‌شود از صفات حضرت حق است نسبت به حضرت حق داده شده است بخشی از آن‌ها صفات ثبوتی ذاتی ناميده شده است و بخشی هم صفات ثبوتی فعلی یک چنین تقسیمی را معمولا در کتب اعتقادی مطرح کردند ما به المیز در این دو سه خط دو نوع از صفات گفته شد دو شاخصه برای صفات فعلی گفته شد تا از صفات ثبوتی ذاتی جدا شود و مشخص است و مناسب است که با توجه به این دو شاخصه‌ای که گفته شد توجه داشته باشیم که صفت علم صفت قدرت صفت حیات و صفت حکمت صفت عدالت این صفاتی که هرگز از خداوند سلب نمی‌شود این‌ها صفات ثبوتی ذاتی و آن‌ها هم که گاهی سلب می‌شود و گاهی اثبات می‌شود خلق و رزق و امثال ذلک از صفات فعل منتهی صفات فعل هم به اعتبار منشا آن صفات، خلق مثلا منشا خلق قدرت است آن‌جا که به صفات ثبوتی ذاتی منتهی می‌شود از حیث منشا این صفت فعلی خب باز منتهی می‌شود به صفت ثبوتی ذاتی این یک تذکری است که مناسب است که در نظر باشد در ضمن بعضی از بحث‌ها مفید است.

ولی آنچه که بیشتر مورد نظر است که حالا در این فرصت به عرض می‌رسد این است که در ارتباط با این صفات ثبوتی ذاتی و فعلی نسبت به یک صفت اختلاف شدیدی شده و آن صفت اراده است که اراده چگونه است از صفات فعل است از صفات ثبوتی ذاتی است و یعنی چه؟ در این‌که این صفت را به خداوند متعال نسبت می‌دهیم هیچ گونه حرفی نیست مورد اتفاق همه است که می‌گوییم «ان الله مرید» «اراد».

و در بعضی از کتب کلامی هم به این صورت برای توجه به صفت اراده استدلال شده است گفتند که آنچه که در ارتباط با خداوند متعال خلق می‌شود مخلوقات بخشی از این مخلوقات در زمانی تحقق پیدا می‌کنند دون زمان قبلشان و زمان بعدشان و به طور کلی در ارتباط با اشیاء چیزهایی که ممکن الوجود است بعضی از آن‌ها تخصیص به خلقت پیدا می‌کنند خلق می‌شوند و بعضی خیر. تخصیص بعضی از اشیاء به موجود شدن دلیل بر آن است که اراده‌ای در کار است چه این‌که اگر مستند باشد به علم علم که همیشه بوده است این شیء حادث شده است و بین ممکنات مختلف علم در ارتباط با ممکنات مختلف یکسان است چه آن‌ها که خلق شده باشند و چه آن‌ها که خلق نشده باشند این‌که بعضی از ممکنات تخصیص به ایجاد و خلقت پیدا می‌کنند مشخص است که در ارتباط با علم نیست علم نسبت به همه ممکنات یکسان است در ارتباط با قدرت نیست قدرت نسبت به همه ممکنات یکسان است پس باید شیء دیگری باشد که در ارتباط با آن بعضی از ممکنات تخصیص پیدا کردند به ایجاد «و هو الاراده» آن جهتی که جهت این تحقق شده است آن اراده است و همچنین آن‌ها که تحقق پیدا کردند بعضی تحقق آن‌ها هر کدام آن این جوری است قبل از آن زمان که تحقق پیدا نکرده است بعد از آن زمان تحقق پیدا نکرد در آن زمان خاص تحقق پیدا کرد تخصیص آن به زمان خاص باز در ارتباط با علم و در ارتباط با قدرت نمی‌شود گفت چون همه این‌ها یکسان است در ارتباط با علم و قدرت پس شیء دیگری است و آن هم نمی‌شود مگر مسأله اراده.

به اضافه این‌که اراده در لسان وحی که مورد قبول این‌هایی که در این بحث وارد هستند هست به طور اکثر این‌چنین است که کاملا مطرح است در ارتباط با پروردگار نسبت اراده به خداوند متعال شاید در حدود هفده هجده مورد در قرآن کریم این ماده اراده به صورت‌های مختلف و هیئت های مختلف به خداوند متعال نسبت داده شده است اراد و یرید و امثال ذلک.

پس در ارتباط با اصل این صفت و استناد این صفت به خداوند متعال جملات اولی که گفتم در ارتباط با بیان خواجه نصیر سلطان المحققین است که در تجرید دارند آن‌وقت در شرح آن به این دو جهتی که توضیح دادم توضیح دادند به اضافه این‌که گفتیم که در نقل هم کاملا این صفت در ارتباط با حضرت حق مطرح است پس این اراده و انتساب آن به حضرت حق که حرفی نیست.

حالا در این‌که این اراده چی هست خود این بحث بحث مفصلی است خاطرم می‌آید من یک وقتی بحث کردم و یک جزوه کوچکی هم در این جهت جمع آوری شده حدودا هفت قول هشت قول در ارتباط با این‌که اراده چیست آن‌جا صحبت آن شده است که نمی‌خواهم حالا مبسوط وارد آن بحث بشوم صرفا یک مطلب را در این مورد به عرض شما می‌رسد و اشاره می‌کنم که دوست داریم این روش هر چه بیشتر تثبیت بشود و مورد توجه قرار بگیرد و آن این است که در این مباحث این‌چنینی بسیار شایسته است که قبل از همه چیز با همان تعقل خدادادی و عقل فطری فهمی که حضرت حق به انسان عنایت کرده و وارد این مسائل است ببیند که در منبع وحی مطلب به چه‌گونه مطرح است خوب بررسي کند دقت کند تامل کند تعقل کند تدبر کند که در وحی که قبول کرده آن را و پذیرفته ببیند که مطلب در وحی به چه گونه آمده است چه این‌که در بسیاری از اوقات قبل از تدبر و بررسی آنچه که در وحی است مورد توجه افراد قرار می‌گیرد چیزهای دیگری شکل می‌گیرد نفس به مطالب آخری بعد از آن مطالبی که نفس شکل گرفته است دست برداشتن کار مشکلی است ولی اگر چنانچه طبق آنچه عقل هم حکم می‌کند عقلی که منشا همه حرکات صحیح است بگوید اگر به یک منبعی برخورد کردی که حدی ندارد به علم الهی منتهی است و خطایی ندارد به علم الهی منتهی است از این منبع غفلت نکند اول ببیند این‌جا چه گفته شده است این جهت را فراموش نکنیم در بحث‌ها آن‌وقت بعد وقتی بین خود‌مان و تعقل‌مان بررسی کردیم آنچه فهمیدیم از وحی مشخص شد آن‌وقت بعد هر کجا رفتیم هر مکتبی را بررسی کردیم حرف هر کسی را برخورد کردیم مسأله‌ای نیست و مکرر گفته شده که در وحی هم چیزی که ضد عقل باشد وجود ندارد اگر یک چیزی این‌چنین به ذهن برسد در خود وحی بهتر از همه و قبل از همه معنی کرده است.

بنابراین شایسته این است با توجه به این جهت صرفا من در ارتباط با این مسأله اراده بخشی از روایاتی که رسیده است را عرض می‌کنم و از این بحث رد می‌شوم و الا خود این بحث بحثی است مفصل که عرض کردم حدود هفت هشت معنی برای اراده گفته شده است و در این مورد جا دارد که مبسوط هم بحث بشود ولی ما فعلا چون در مقام بسط چنین مطالبی نیستیم در سطح رساندن مطالب در سطح ضرورت مورد بحث است این است که اکتفاء می‌کنیم به این‌که از وحی در ارتباط با اراده آنچه مناسب است در یک حد لازم آن هم نه همه آنچه در وحی رسیده است به عرض شما برسد یعنی منشا آن منظور است آن که هیچی همیشه این‌چنین است که این ارتباط است.

حالا در ارتباط با آیات از آیاتی که از آن استفاده می‌شود مسأله اراده و این‌که اراده صفت فعل هم هست نه صفت ثبوتی ذاتی ^إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ%[2] سوره مبارکه یس آیه هشتاد و دو ^إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ% پس ^إِذا أَرادَ% اراده به حضرت حق نسبت داده شد این یک ^إِذا أَرادَ% هر گاه که اراده بکند پس معلوم می‌شود که اراده گاهی هست و گاهی نیست هر گاه که اراده بکند و از این قبیل آیات فراوان ^إِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ%[3] ^إِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً% باز نسبت اراده مشخص است صفت فعل بودن آن هم مشخص است هنگاهی که اراده بکند یعنی پس سلب می‌شود و اثبات می‌شود «ما يُريدُ اللهُ کذا» که نفی شده است بنابراین آیات که نمونه‌اش این بود نشان دهنده این است که این صفات از صفات فعلی حضرت حق است.

و در ارتباط با روایات هم این دو سه حدیث را دقت می‌فرمایید که بسیار لازم است مورد توجه ما باشد از آیات کفایت می‌کند دو آیه‌ای که عرض کردم که نظائر بسیاری دارد شاء را هم که نگاه کنیم در لغت شاء هم باز این معنی مشخص می‌شود از قبیل ^وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى‌ مَكانَتِهِمْ%[4] ^وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ% اگر بخواهیم اما نخواستیم پس معلوم می‌شود باز نسبت داده می‌شود مشیت همان اراده می‌شود که باز مشیت و اراده تفاوت آن چیست عرض کردم این‌ها در بحث‌های تفصیلی شاید در خصوص این هم لازم باشدکه مطلبی بعد گفته شود.

روایات اصول کافی کتاب التوحید باب الارده که خود عنوان باب این است که باب الارادة من صفات الفعل حدیث یک و جلد یک صفحه صد و نه این‌جا هم این‌چنین دارد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ، قَالَ: قُلْتُ: لَمْ‌ يَزَلِ‌ اللهُ‌ مُرِيداً؟ قَالَ: إِنَّ الْمُرِيدَ لَايَكُونُ إِلَّا لِمُرَادٍ مَعَهُ، لَمْ يَزَلِ اللهُ عَالِماً قَادِراً، ثُمَّ أَرَادَ»[5] «قُلْتُ: لَمْ‌ يَزَلِ‌ اللهُ‌ مُرِيداً؟» همیشه خداوند متعال مرید است و این اراده ازلی است برای حضرت حق مثل علم و مثل قدرت «قَالَ: «إِنَّ الْمُرِيدَ» اگر این اراده ازلی باشد همیشه این مراد هم با او است در نتیجه بایستی که تمام هستی و آنچه مراد هست این‌ها هم ازلی باشند که بعد در حدیث دیگری دارد که اگر ازلی باشند و «لَوْ كَانَ‌ قَدِيماً لَكَانَ إِلَهاً ثَانِيا»[6] بلکه مطلب چیست؟ «لَمْ يَزَلِ اللهُ عَالِماً قَادِراً» یعنی این دو از صفات ذاتی ثبوتی ذاتی است «ثُمَّ أَرَادَ» سپس اراده کرده است به خوبی مشخص است که از صفات فعل است حالا تصریح بیشتر هم هست.

روایت دیگر باز هم اصول کافی در همان بابی که عرض شد آن‌جا «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللهِ عِلْمُ‌ اللهِ‌ وَ مَشِيَّتُهُ‌ هُمَا مُخْتَلِفَانِ أَمْ مُتَّفِقَانِ فَقَالَ الْعِلْمُ لَيْسَ هُوَ الْمَشِيَّةُ أَ لَا تَرَى أَنَّكَ تَقُولُ سَأَفْعَلُ كَذَا ان‌شاءالله وَ لَا تَقُولُ سَأَفْعَلُ كَذَا إِنْ عَلِمَ الله‌» علم و مشیت که مشیت همان اراده است دو تا است تصریح کردند «عِلْمُ‌ اللهِ‌ وَ مَشِيَّتُهُ‌ هُمَا مُخْتَلِفَانِ» می‌گوییم این کار را خواهم کرد ان‌شاءالله اما نمی‌گویم علم الله معلوم می‌شود که دو تا است حضرت به یک استدلالی هم توجه دادند «أَ لَا تَرَى أَنَّكَ تَقُولُ سَأَفْعَلُ كَذَا ان‌شاءالله وَ لَا تَقُولُ سَأَفْعَلُ كَذَا إِنْ عَلِمَ اللهُ فَقَوْلُكَ ان‌شاءالله دَلِيلٌ عَلَى أَنَّهُ لَمْ يَشَأْ فَإِذَا شَاءَ كَانَ الَّذِي شَاءَ كَمَا شَاءَ وَ عِلْمُ اللهِ سَابِقٌ لِلْمَشِيَّة»[7] علم سابق بر مشیت است.

حدیث سوم این هم حدیث خاصی است از حضرت رضا و این حدیث هم در توحید صدوق باب المشیة و الارادة صفحه سیصد و سی و هشت «قَالَ الرِّضَا الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَال‌» رسما این جور تعبیر کردند «الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَال‌» یعنی پس از صفات ذات نیست «فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُرِيداً شَائِياً فَلَيْسَ‌ بِمُوَحِّد»[8] اگر کسی اراده را ازلی برای خدا قائل باشد و بگوید اراده ازلی است «فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُرِيداً شَائِياً» یعنی از صفات ذات بداند «فَلَيْسَ‌ بِمُوَحِّد» این موحد نخواهد بود.

و حدیث آخری که عرض کنم و کفایت می‌کند این است که در کتاب شریف توحید صدوق باز است صفحه صد و چهل و هفت «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللهِ وَ مِنَ الْمَخْلُوقِ قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْمَخْلُوقِ الضَّمِيرُ وَ مَا يَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ‌ مِنَ‌ الْفِعْل‌» اول در باطن توجه به مطلب پیدا می‌کند کم به کم شوق پیدا می‌کند آهسته آهسته اراده می‌کند «وَ أَمَّا مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُه‌» که این قدر آن را ان‌شاءالله وارد می‌شویم که حالا چه می‌شود اراده طبق خود احادیث این است «اراده فعله ارادته فعله» «إِحْدَاثُهُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَا يُرَوِّي وَ لَا يَهُمُّ وَ لَا يَتَفَكَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ وَ هِيَ مِنْ صِفَاتِ الْخَلْق‌» که فکر می‌کند بعد از فکر شوق پیدا کند و بعد از شوق اراده کند این حرف‌ها نیست دیگر «فَإِرَادَةُ اللهِ هِيَ الْفِعْلُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌ بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَكُّرٍ وَ لَا كَيْفَ لِذَلِكَ كَمَا أَنَّهُ بِلَا كَيْف‌»[9] چی جوری هم است کیف ندارد و نمی‌فهمیم هم که در ارتباط با حقیقت این کار خدا چه می‌کند اطلاعی نداریم از ذات مقدس حضرت حق و آنچه در ارتباط با حضرت حق است خیلی باید مراقب این بود که آنچه که در قلمرو تعقل ما نیست وارد آن نشویم که موجب هلاکت می‌شود تا آن جایی که می‌شود فهمید.

 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - سوره یس: 82.
[3] - سوره رعد: 11.
[4] - سوره یس: 67.
[5] - الكافي (ط - دارالحديث) ج‌1/267 باب الإرادة آن‌ها .....
[6] - نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص274 و من خطبة له ع في التوحيد و تجمع هذه الخطبة.
[7] - التوحيد (للصدوق) ص146 باب صفات الذات و صفات الأفعال.
[8] - التوحيد (للصدوق) ص338 باب المشيئة و الإرادة.
[9] - التوحيد (للصدوق) ص147 باب صفات الذات و صفات الأفعال.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo