< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ملکیة الخمس لمنصب الامامة

نصوصی بیان شد که این معنا را می رساند که در اسلام، ملکیت اموال برای شخصیت حقوقی جعل شده است و اختصاص به خمس ندارد، برای تقویت مبنای ملکیة الخمس لمنصب الامامه، باید نظایر آن را در شرع بیاوریم، مثل نصوصی که درباره بیت المال و اوقاف و اراضی مفتوح عنوه وارد شده است و مثلا بعضی ملک لبیت المال المسلین، و انفال که برای خدا و رسول خدا است، که ملکیت اموال را برای شخصیت حقوقی اثبات کرده است، این شخصصیت حقوق به عنوان بیت المال یا مسلمین یا سبیل خیر بیان شده است.

نصوص خاصه درباره خمس داریم که خمس ملک منصب است، فقهایی که به خمس پرداختند به این صحیحه استدلال کرده اند:

صحیحه علی بن راشد، اسمش حسن است ابی علی حسن بن راشد، کنیه اش ابی علی است و سه نفر هستند یکی معاصر امام صادق ع ، جد قاسم بن یحیی است و کوفی است، مشیخه صدوق این را آورده است، که فقط غضائری ایشان را تضعیف کرده، قبلا ایشان را ضعیف می دانستیم بعدا به قرائنی وثاقت ایشان ثابت شد. در این روایت مراد از علی بن راشد، ایشان نیست، زیرا مراد از ابی جعفر، مقصود امام جواد ع است لذا ایشان نمی تواند در این روایت باشد، کنیه ایشان آل محلب است.یکی معاصر امام رضا ع، حسن بن علی بن راشد طوافی است که نجاشی ایشان راتضعیف کرده است.یکی هم بغدادی است.

یکی هم لقبش طوافی است که از اصحاب امام رضا است. ایشان را نجاشی تضعیف کرده است، در معاصر امام صادق اختلاف شده است. اما اینکه از اصحاب امام هادی و امام جواد است، در توثیقش کسی اختلاف نکرده است لذا ابی جعفر به قرینه طبقه در طریق صدوق، مختص به امام جواد می شود.

سند این روایت صحیحه است زیرا تضعیفی ندارد.

و ابن غضائری ایشان را از اعلام می داند و توثیق دارد:

متن روایت:

«وبإسناده عن أبي علي بن راشد قال: قلت لأبي الحسن الثالث عليه السلام إنا نؤتى بالشئ فيقال: هذا كان لأبي جعفر عليه السلام عندنا فكيف نصنع؟ فقال: ما كان لأبي عليه السلام (بسبب؟) الإمامة فهو لي، وما كان غير ذلك فهو ميراث على كتاب الله وسنة نبيه»[1]

مقصود از ابو الحسن الثالث امام هادی است. مراد از ابی جعفر، امام جواد است که پدر امام هادی هستند.

«إنا نؤتى بالشئ فيقال: هذا كان لأبي جعفر عليه السلام عندنا (اموالی برای وکلای امام هادی می آورند و می گویند که از اموال امام جواد ع است، بعد از شهادت امام جواد ع، اموالی از امام جواد در دست وکلا باقی مانده بود در زمان امام هادی، این اموال دستشان مانده است، از امام هادی می پرسند که با این اموال چه کار کنیم؟) فكيف نصنع؟ فقال: ما كان لأبي عليه السلام (بسبب؟) الإمامة فهو لي، وما كان غير ذلك فهو ميراث على كتاب الله وسنة نبيه»

«بِسَبَبِ الْإِمَامَةِ فَهُوَ لِي (یعنی به سبب ملک شخصی نبوده بلکه به عنوان امامت بوده است. پس معلوم است که ملک منصب بوده است، این «لی» معلوم می شود که به عنوان ملک شخصی نیست بلکه به عنوان ملک منصب است چون به سبب امامت بوده است و در دست وکلای امام جواد بوده است لذا به دست امام بعدی رسیده است.) وَ مَا كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَهُوَ مِيرَاثٌ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص» [2] (و اما آنهایی که ملک شخصی حضرت بوده است و مثلا به صورت امانت و ودیعه در دست کسی گذاشته است به ارث می رسد و به حسب قانون ارث، به شخص بنده (امام) می رسد.

از این روایت کبرای کلی استفاده می شود. اولا از این کبری استفاده می شود که «کل ما کان ملکاً للامام بسبب الامامه فهو غیر قابل للمیراث» این روایت صریح در این است که آنچه را که برای امام به سبب امامت ثابت بشود قابل میراث نیست.

ثانیا فقها این را به غیر خمس تطبیق نکرده اند و سرّش این است که ثبوتا آن ما کان لابیه لسبب الامامه یا باید صفو المال باشد یا خمس؛ که رایج بود نزد امام می آوردند. صفو المال نمی تواند مراد باشد زیرا برای غنائم حرب است و چون ائمه ع مبسوط الید نبودند و اگر هم صفو المالی بود و از امام قبلی به اینها ارث رسیده بود، کم بوده است.

این طور نبوده که روایت میگوید «نعطی بشیء»، آن هم امام جواد ع. که فاصله با امیرالمؤمنین ع که به سبب حرب به ایشان می رسید، زیاد بوده است. پس احتمال صفو المال نیست و ملغی است.

این «ما کان لأبی»، متمحض در خمس می شود. برای همین است که همه فقها این را بر خمس تطبیق داده اند. اینکه مراد انفال باشد این طور نبود که انفالی باشد که مردم استخراج کنند و خدمت امام بیاورند. چنین خبری نبوده است و به ما نرسیده است که رایج بوده باشد.

آن چیزی که رایج بود و در روایات فراوان داریم که حضرت فرمود این را بگیر و خمس آن را برای ما بفرست و وکیل داشتند و می فرستادند مخصوصا صحیحه علی بن مهزیار برای امام جواد ع است که فرمود من امسال را که سال فلان باشد بر شما حلال کردم و بقیه سال را می گرفت.

سوال: این مسئله ای که فرمودید ابوالحسن کنیه امام موسی بن جعفر ع هم هست.

جواب: ابوالحسن ماضی که گفته می شود مقصود امام موسی بن جعفر ع است. بله به پنج نفر اطلاق میشود. امیرالمؤمنین ع و امام سجاد و امام رضا ع و امام موسی کاظم ع و امام هادی ع.

روایت دیگری که دلالت بر این معنا دارد این است که دارد سید مرتضی در رساله محکم و متشابه نقل کرده است و سند این روایت ضعیف است و معروف است. به خاطر اینکه مرسل می شود.

وجه ضعف کلیه روایاتی که سید مرتضی در رساله محکم و متشابه آورده است، اینست که همه اینها به ارسال برمی گردد. مع ذلک اینها مؤید می شود و مخصوصا که این را در تفسیر نعمانی نقل کرده است.

«ثمّ قال فأمّا وجه الإمارة، فقوله وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ وَ الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ فجعل للّٰه خمس الغنائم»[3] این خمس را در روایت، وجه اماره گرفته است.

روایت دیگر صحیحه عبدالله بن سنان است: عن الصادق ع: «عَلَى كُلِّ امْرِئٍ غَنِمَ أَوِ اكْتَسَبَ...»[4]

بعضی ها گفته اند که خمس مختص به ارباح مکاسب است نه کل فائده. یکی از ادله بر علیه ایشان این است که گفته غنم او اکتسب، ولو اینکه غنم را به فائده غیرمترقب تعبیر کرده اند نه فائده مترقب.

محل شاهد ما این جاست که دارد: «الْخُمُسُ مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ ع- وَ لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا- مِنْ ذُرِّيَّتِهَا الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ....»[5]

اینها ملک منصب امامت را می رساند و فاطمه س هم بالاخره امّ الائمه ع است و درباره بقیه حضرات ائمه، آنچه را که مربوط به ائمه ع است می رساند.

«مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ ع» یعنی آنچه را که برای حضرت زهرا س اصابت کرده است و همچنین لام مثل لله و للرسول است. این لام، لام ملکیت است منتهی ملکیت منصب است

«لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا» پس معلوم است که این ولایت بر امر امامت و امر فاطمه س امامت و ولایت بوده است فلذا این به عنوان حجج الله و به عنوان اولیاءالله تعالی و اولیاء منصب امامت، ملک اینها هست.

سوال:یعنی حضرت فاطمه س منصب امامت داشتند؟

جواب:چون که ایشان حجة علی الحجج بوده است و به این عنوان خمس قطعا برای ایشان جعل شده است. و نصوص خمس هم دارد که جعل شده است برای ما اهل البیت ع حفظاً أو حذراً عن اوصاف الناس که زکات باشد. آن نصوص را ببینید معلوم می شود که اهل البیت ع یعنی نبی و ائمه ع فاطمه زهرا س را داخل کرده است و هیچ بُعدی ندارد.

قدر متیقن، نبی و ائمه هست و الان در فتاوای همه فقها، قول زهرا س مثل قول ائمه ع حجت است. فلذا این از جهت حجة الله بودن قطعا برای حضرت زهرا س ثابت است. فلذا در اینجا هم آمده است که «مِنْ ذُرِّيَّتِهَا الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ». حضرت زهرا س حجت بر مردم بود.

آیا روایت حضرت زهرا س مجوز فتوا نیست؟ هست.روایت مرسل حماد است که از اصحاب اجماع است که دارد: «فسهم اللّٰه و سهم الرسول (ص) لأولى الأمر من بعد رسول اللّٰه (ص)...»[6]

این هم صریح است. پس این نصوص که الان آوردیم مؤید همان است که از آن صحیحه اول استفاده می شود. این نصوص اثبات می کند که این خمس، ملک منصب امامت است.

نصوص دیگری هم هست که ما در کتاب خمس آوردیم و مراجعه کنید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo