< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:سیره عقلائیه

فرق سیره عقلائیه با سیره متشرعه، این است که سیره متشرعه فی نفسه اماره بر سنت است، بخلاف سیره عقلائیه.

سیره متشرعه موافق یکی از دو خبر متعارض

در جایی که دو تا روایت متعارض باشد و سیره متشرعه با یکی از این دو روایت موافق باشد، چون در سیره متشرعه احراز اتصال به عصر معصوم شرط است در اینجا می توان گفت باز هم سیره متشرعه کاشف از رأی معصوم است.

علم داریم یکی از دو روایت متعارض حجت است و مفاد یکی از دو روایت، حکم واقعی است، و به قول سید یزدی یکی از این دو حجت لابعینه است، احتمال دارد که حجت واقعی همانی باشد که مخالف این سیره است، در صورت وجود احتمال، اتصال سیره قابل احراز نیست و احتمال عدم اتصال هم وجود دارد زیرا اگر روایت صحیح برخلاف سیره باشد این قرینه بر عدم اتصال سیره متشرعه است، پس در کلیه مواردی که دو روایت متعارض وجود داشته باشد و سیره متشرعه با یکی از این دو موافق باشد، احتمال عدم اتصال سیره متشرعه داده می شود. (اصل اشکال)

جواب اشکال: در صورتی این احتمال می رود که قائل به ترجیح یکی از این دو روایت متعارض بوسیله سیره متشرعه نباشیم. همانطور که شهرت فتوائیه می تواند برای یکی از دو روایت متعارض، مرجح باشد هرچند که شهرت فتوائیه بنفسه حجت نباشد اما صالح برای قرینیت یکی از دو روایت متعارض هست و از مرجحات غیرمنصوصه بر مبنای ما (که شهرت فتوائی مراد نباشد)، و از مرجحات منصوصه بر مبنای امام (تهذیب الاصول)و شاگردان ایشان باشد که «خذ ما اشتهر بین اصحابک» را شامل شهرت فتوائی هم می دانند. زیرا قدما با دأبی که داشتند و نزدیک به عصر شارع بودند بعید است که شهرت آنها برخلاف رأی معصوم منعقد شده باشد، در سیره متشرعه هم همینگونه بگوییم، با فرض اینکه سیره متشرعه وجود دارد و با قطع نظر از این دو روایت متعارض، دلیل بر عدم اتصال به معصوم وجود ندارد، این دو روایت هم نمی تواند دلیل باشد، بلکه این سیره می تواند ترجیح و قرینه ای باشد که روایت موافق سیره، صادر شده است و شاهد آن این است که سیره متشرعه ولیده نص است، بنابراین این سیره متشرعه ولیده همان نص موافق باشد، لذا سیره متشرعه صلاحیت ترجیح یکی از این دو روایت متعارض را دارد.

اگر گفته شود که منشأ شک در اتصال سیره یا عدم حجیت این سیره، همین روایت مخالف سیره است و دال بر این است که سیره وجود نداشته باشد، در جواب می گوییم : خود خبر مبتلا به معارض است و از حجیت ساقط است و این خبر ساقط شده از حجیت، نمی تواند قرینه برای عدم اتصال سیره باشد.

دو تا تقریب:

1-درست است که یکی از دو خبر، حجت واقعی است و اگر خبر مخالف سیره حجت واقعی باشد این مانع سیره است ولی چون نمی دانیم کدامیک است، لذا احتمال اتصال سیره داده می شود،و با ترجیح یکی از دو خبر به نفس سیره، احتمال اینکه روایت مخالف سیره حجت باشد، دفع می شود زیرا چون اینجا قبول دارد که سیره بنفسه نمی تواند حجت باشد و فوقش شهرت فتوائیه می شود(که حجت نمی دانیم)، اما سیره متشرعه بماهم متشرعه صلاحیت دارد روایت موافق خودش را ترجیح بدهد و ظن نوعی را تقویت کند و چون دلیل دیگری برای عدم اتصال ندارید لذا این سیره قرینه است که روایت موافق صادر شده است.

در اینجا علم اجمالی هم وجود ندارد که سیره متصل نیست، بلکه علم اجمالی وجود دارد که یکی از این دو خبر، مخالف سیره است و ممکن است آن خبری که موافق است حجت باشد لذا این علم اجمالی ثمره ندارد و مفید قرینیت نمی باشد.

2- اگر بگویید یکی از دو روایت مخالف سیره است و مانع اتصال سیره است، جواب این است که این روایت خودش معارض دارد و صلاحیت قرینیت برای عدم اتصال ندارد زیرا حجت نیست.

سیره عقلائیه موافق یکی از دو خبر متعارض

عرض می شود در اینجا هم سیره عقلائیه ظن نوعی ایجاد می کند که آن خبری که موافق سیره است صادر شده است زیرا سیره عقلائی احتمال عدم اتصال ندارد، سیره عقلائی دائما بوده و در عصر شارع هم بوده است، شارع رئیس عقلاست و مومنین از اعقل عقلا هستند طبعا مشی و منش آنها طبق عقل است اگر کسی بخواهد خلافش را اثبات کند نیاز به دلیل دارد، وقتی سیره عقلائی هست و موافق یکی از دو خبر است و خبر مخالف هم معارض دارد و هم سیره عقلائی صلاحیت برای مرجحیت یکی از این دو خبر را دارد، خبر موافق سیره، وجداناً مطابق با مشی عقلاست، و به حسب طبع، شارع رئیس عقلاست و مطابق با مشی اوست لذا خبری که موافق سیره عقلاست مطابق مسلک بالذات شارع است.

سئوال:آیا این مرجح مفید علم است؟ زیرا مرجحات غیرمنصوصه باید مفید ظن باشد.

استاد:بله، ریب را برطرف می کند، زیرا ظن نوعی موجب وثوق است زیرا مسلک شارع بالذات و بالطبع مسلک عقلاست و این خبر ، موافق سیره عقلاست لذا می تواند مرجح باشد و وثوق در صدور را ایجاد کند. در ضمن اگر خبر مخالف بخواهد این سیره را ردع کند فاقد حجیت است و معارض دارد لذا این سیره عقلا حجت می شود.

سئوال: اگر سیره عقلا حکم ثالثی غیر ازمفاد دو خبر متعارض داشته باشد، آیا این سیره رد می شود؟

استاد: البته این از فرض ما خارج است. اما در فرض مذکور، دو خبر از کار می افتند و سیره عقلا حجت می شود، اما اگر از خارج علم داشته باشیم که این دو خبر در یک حکم مشترک هستند و این حکم مشترک مخالف سیره عقلائیه است و چون این دو خبر در آن حکم مشترک حجت هستند لذا می توانند ردع این سیره باشند.

سئوال: ترجیح به سیره متشرعه یا سیره عقلائیه احتمالی است؟

استاد: سیره متشرعه مثل شهرت فتوائیه است زیرا سیره متشرعه ولیده نص است لذا وجهی برای ترجیح روایت موافق است، سیره متشرعه وجدانا ثابت است و احتمال عدم اتصال به سبب دو خبر متعارض وجود دارد، خبر مخالف که صلاحیت قرینیت ندارد زیرا حجت نیست، و در ضمن سیره می تواند مرجح خبر موافق باشد و وثوق حاصل می شود که سیره متشرعه منشأیی جز خبر موافق ندارد.

سئوال: نهایتاً شک در رادعیت موجود، وجود دارد!

استاد : بعد از اینکه خبر مخالف بخاطر معارض، حجیت و صلاحیت رد ندارد، شکی در حجیت سیره نداریم. علم اجمالی و حجیت لابعینه، هرگز نمی تواند یکی از دو خبر را بعینه حجت کند و این حجیت لابعینه صلاحیت رادعیت ندارد تا شک در رادعیت وجود داشته باشد.

سوال: چرا قرینیت سیره بخاطر حجت بودنش نیست؟

جواب: بله چون لا یزال احتمال عدم اتصال را بالکل زائل نمی کند لذا نمی توانیم بگوییم که در اینجا سیره متشرعه حجت است. عرض می کنیم که بالاخره چون واقعا می دانید که یکی از این دو خبر حجت است و احتمال هم می دهید که آن را که حجت واقعی است همانی است که مخالف این سیره باشد و این احتمال وجدانا وجود دارد. منتهی این احتمال را ما این طور دفع می کنیم که این سیره متشرعه صلاحیت مرجحیت برای آن خبر موافق دارد. وقتی که مرجح شد، هو المتعین للحجیة. و وقتی که هو المتعین للحجیة شد، دیگر آن خبر مخالف طرح می شود.

تقریب دوم هم این است که این سیره متشرعه را ما وجدانا علم داریم و برای عدم اتصالش نیاز به دلیل و قرینه داریم و خبر مخالف هم که قرینه نیست چون از حجیت ساقط است.

بعضی ها هم گفته اند که به استصحاب عدم حدوث سیره متشرعه استدلال می کنیم که گفتیم استصحاب قهقرایی است و رکن این استصحاب مختل است.

پس به سیره متشرعه ای که الان و زمان معاصر ما یقینی و وجدانی و موجود است و می خواهیم بگوییم که حکم زمان شارع هم بوده است. این را چطوری باید فقیه حکم بکند؟ باید فحص و تأمل بکند و ببیند که آیا هیچ دلیلی صالح للقرینیه وجود دارد؟

یک موقع فقیهی که فحص کرده است، یک قرینه ای را می بیند و می داند که این قرینه صالح است برای اینکه این سیره از عصر شارع متأخر است که اینجا که اصلا جای بحثی نیست.

یک موقع قرینه ای را پیدا می کند و شک دارد که این قرینیت دارد یا نه؟ این شک، ایجاد احتمال عدم اتصال این سیره می کند.

پس اگر فقیه فحص کرد و هیچ کدام از این دو را نیافت، نه آن را که صالح للقرینیه بر عدم اتصال است و نه اینکه حتی صالح لإیجاد احتمال هم باشد احراز اتصال می شود.

اگر یک قرینه ای را دست یافت که بعضی ها گفته اند که این قرینه است برای اینکه این سیره، متأخر و حادث است. خود این فقیه این را قبول ندارد و می گوید این از نظر من نمی تواند صالح باشد. اگر چنانچه در وجدان خودش احتمال این را بدهد، این احتمال جلوی آن احراز را می گیرد.

اما اگر فحص کرد و دلیلی که حتی صالح برای اینکه احتمال عدم اتصال را ایجاد کند نیافت، ـ دلیلی که موجب شک او شود که این متصل است یا نه، را پیدا نکردـ در اینجا دیگر هیچ وجهی ندارد. لذا فقها وقتی که می خواهند بگویند این سیره، واقعا سیره هست، می گویند که ما هر چه فحص کردیم لم نجد کسی دلیلی بیاورد به اینکه بگوید که این متصل نیست. آقای خویی در همین جا گفته است و اگر بروید در موارد سیره رجوع کنید همین طور است که بخواهند بگویند که این سیره شرعیه است و صالح للدلیلیه است، می گوید ما نیافتیم کسی را که بخواهد بگوید این سیره بعد عصر شارع حادث شده است یا این سیره متصل نیست. کسی در اتصال این سیره تشکیک نکرده است و وقتی که فحص کند و ببیند کسی تشکیک نکرده و وجهی برای تشکیکش نیست، طبعا این سیره حجت می شود.

عرض شد که بعضی از سیره عقلائی ریشه در حکم عقل و فطرت دارد و بعضی ها هم ریشه در تجربه دارد و غلبه وجودی خارجی دارد و حفظ معاش و نظام معاملات و طبع دارد و مناشئ مختلف دارد.

بعضی ها هم گفته اند که سیره هایی که ریشه در حکم عقل و فطرت ندارد بعدا حادث شده است. مثلا سیره‌های مستحدثه ای را میان عقلا پیدا می کنیم که اینها ریشه در حکم عقل یا فطرت ندارد، چه دلیلی داریم بر این که این متصل به زمان شارع بوده است؟

بعضی ها در سیره عقلایی هم تفصیل می گذارند بین آن را که ریشه در حکم عقل و فطرت داشته باشد می گوید اینها به هیچ وجه احتمال در تاخر و حدوثشان بعد از عصر شارع نیست چون عقل همیشه بوده و بشر عقل و فطرت هم داشته است پس سیره ای که ناشی از عقل و فطرت باشد لا یزال در زمان شارع هم بوده است.

اما آن را که ریشه در عقل و فطرت نداشته باشد و در سایر اسباب و عوامل طبیعی، نشأت داشته باشد ممکن است که آنها بعدا حادث شده باشد و ملزمی ندارد که در زمان شارع حادث شده باشد. فلذا سیره ها اگر به این قسم دوم برگردند باعدم ردع آن نمی توان چیزی را اثبات کرد چون عدم ردع آنجایی است که امکان ردع باشد و سیره ای که بعدا حادث شده و اصلا در زمان شارع وجود نداشته است و اصلا امکان ردع برای شارع وجود نداشته است را نمی شود گفت که حجت است.

اگر دلیل لفظی نباشد و ما فقط بگوییم که گشتیم و ردعی نیافتیم یعنی شارع سکوت کرده است، و با سکوت و عدم ردع شارع نمی توان گفت این سیره مستحدثه حجت است، چون عدم ردع زمانی دلیل بر تقریر آن سیره است که سیره در مرئی و مسمع شارع باشد،

اگر احراز می کردیم که سیره در زمان شارع هم بوده است،و در مرئی و مسمع شارع بوده سکوت و عدم ردعش در حجیتش کافی بود، لکن ما نمی توانیم احراز کنیم چون فرض این است که اینها در زمان بعد از شارع، حادث شده اند مثل عقد و معامله ای که در بیمه می کنند یا به حق بیع معنوی یا بسیاری از این سیره هایی که بعدا حادث شده است و احتمال می دهیم که در زمان شارع نبوده است چون ریشه در عقل و فطرت ندارد تا ما بگوییم که قطعا در زمان شارع هم بوده است و وقتی منشأ سیره، مناشئ دیگر بوده احتمال می دهیم که آن مناشئ بعدا ایجاد شده باشد. (اصل اشکال)

جواب اشکال:

وقتی فحص و استقراء تام کردیم و در تمام مناشئ تکوّن سیره فحص کردیم و نیافتیم که این مناشئ غیر عقلی و غیر فطرت، مناشئ باشد که اختصاص به عصری دون عصر داشته باشد، و نمی توان یکی از این سیره ها را پیدا کرد که منشأ تکوّن سیره عقلا باشد ولکن اختصاص به زمان خاصی داشته باشد، مثلا ید یا مواردی که شمردیم یا اصالة الصحة که ملائم طبع است، اینها هرگز اختصاص به زمان خاصی دون عصری ندارد.

لذا فرقی بین آنهایی که ریشه در عقل و فطرت دارد و بین سایر مناشئ از این جهت نیست، مثلا همین عقد بیمه از مصادیق بیع است و حقیقت بیع هم مبادلة مال بمال است، اسمش را بیمه یا هر چه می خواهید بگویید. یا بیع معنوی یا بیع حق اختراع یا بسیاری از این سیره هایی که بعدا حادث شده است، اینها قطعا نمی شود کسی بگوید که اختصاص به یک قوم خاصی یا یک مکان و زمان خاصی دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo