< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

98/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شهادت زنان در حقوق مالی

بررسی نصوص و موارد جواز شهادت نساء منفردات أو منضمات

طائفه 4: نصوصی که در باب دیون و حقوق مالی، وارد شده است، سه قسم است:

قسم اول:

مطلقات نصوصی که دلالت بر جواز شهادت نساء مطلقا دلالت دارد که گذشت.

قسم دوم:

مقیدات این نصوص مطلق هستند که ماحصل آنها، این است که در صورتی که رجلین عدلین نباشند شهادت رجل و إمرأتین و شهادت إمرأتین و یمین صاحب حق حجت است.

البته آیه شریفه قرآن، در مورد رجل و إمرأتین ، صریح است در اینکه اگر دو مرد نبود، شهادت یک مرد و دو زن کافی است: « یا ایها الذین امنوا اذا تداینتم بدین فاستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امرتان»[1] . اما اینکه در این فرض، شهادت دو زن و یمین صاحب حق و شهادت یک مرد و یمین صاحب حق حجت باشد را این آیه دلالت ندارد بلکه هر دو از نصوص استفاده می شوند.

مجموع این دو طایفه این شد که اگر شاهدین عدلین نبودند شهادت رجل واحد و إمرأتین و همچنین شهادت إمرأتین و یمین صاحب حق حجت است.

البته لفظ دین، در این نصوص به معنای دین خاص باشد ضرر نمی رسد؛ زیرا در این نصوص لفظ حقوق الناس و صاحب الحق هم آمده است، فلذا معلوم می شود حق، همان حق مالی و حقوق الناس هم تصریح دارد. لذا دین به معنای اعم می باشد، کما اینکه در مجمع البحرین و ... به معنای اعم گرفته اند.

قسم سوم:

که در باب 24 شهادات نیامده بلکه در باب 14 از ابواب کیفیت حکم آمده است، که دلالت دارند بر اینکه در دیون و حقوق الناس، رجلین عدلین نبودند شهادت یک رجل و یمین صاحب حق کافی است.

باب 14 : باب ثبوت الدعوى في حقوق الناس المالية خاصة بشاهد و يمين المدعى:

روایت اول:

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبي أيوب الخزاز، عن محمد بن مسلم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: كان رسول الله صلى الله عليه وآله يجيز في الدين شهادة رجل واحد ويمين صاحب الدين، ولم يجز في الهلال إلا شاهدي عدل.[2]

این روایت صریح در جواز شهادت یک رجل و یمین صاحب حق دارد.

روایت دوم: صحیحه منصور بن حازم:

وعن أبي على الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن صفوان بن يحيى، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: كان رسول الله صلى الله عليه وآله يقضى بشاهد واحد مع يمين صاحب الحق.[3]

عبارت «صاحب الحق»، دلالت دارد که منظور امور مالی است و لازم نیست «فی الدین» داشته باشد. منظور از حق هم ، حقوق الناس است؛ زیرا در روایات دیگر تصریح در حقوق الناس دارد.

روایت سوم: صحیحه حماد

وعن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشا عن حماد بن عثمان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: كان علي عليه السلام يجيز في الدين شهادة رجل ويمين المدعي[4] (مدعی همان صاحب حق است)

روایت چهارم: موثقه ابی بصیر

وعنه عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن زرعة، عن سماعة، عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الرجل يكون له عند الرجل الحق (عند، قرینه است که حق مالی است، علیه الحق، می تواند اعم از حق مالی و غیرمالی باشد، مثل حقوق اخوان المومنین، یا
لأخ المومن حق علی اخیه المومن که غیر مالی است) وله شاهد واحد، قال: فقال: كان رسول الله صلى الله عليه وآله يقضى بشاهد واحد ويمين صاحب الحق، وذلك في الدين. [5]

حق مالی هم دین به معنای عام می شود.

روایت پنجم: صحیحه ابی مریم

وعنه عن فضالة، عن أبان، عن أبي مريم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: أجاز رسول الله صلى الله عليه وآله شهادة شاهد مع يمين طالب الحق إذا حلف انه الحق. [6]

روایت ششم: صحیحه قاسم بن سلیمان:

وعنه عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: قضى رسول الله صلى الله عليه وآله بشهادة رجل مع يمين الطالب في الدين وحده. ( یعنی فقط مالی) [7]

7 - محمد بن علي بن الحسين قال: قضى رسول الله صلى الله عليه وآله بشهادة شاهد ويمين المدعي، قال: وقال عليه السلام: نزل جبرئيل بشهادة شاهد ويمين صاحب الحق حكم به أمير المؤمنين عليه السلام بالعراق.8 - وبهذا الاسناد عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جابر بن عبد الله قال: جاء جبرئيل إلى النبي صلى الله عليه وآله فأمره أن يأخذ باليمين مع الشاهد.
نتیجه:

در باب دیون و حقوق مالی، اگر رجلین عدلین نبود:

1 - شهادت رجل واحد و یمین صاحب حق حجت است.

2 - شهادت رجل واحد و إمرأتین حجت است.

3 – شهادت إمرأتین و یمین صاحب حق حجت است

طائفه 5 : نصوصی که دلالت بر جواز شهادت منفردات در ولادت (منفوس) و بکارت (عذره)، که برخی اشاره می نماییم:

1 ـ صحیحه حلبی

وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن الحلبي عن أبي عبد الله عليه السلام أنه سئل عن شهادة النساء في النكاح فقال: تجوز إذا كان معهن رجل، وكان علي عليه السلام يقول: لا أجيزها في الطلاق، قلت: تجوز شهادة النساء مع الرجل في الدين؟ قال: نعم، وسألته عن شهادة القابلة في الولادة، قال: تجوز شهادة الواحدة (شهادت یک زن در مورد ولادت و مختصات النساء است)، وقال: تجوز شهادة النساء في المنفوس، والعذرة. [8]

2- صحیحه حارقی

وعنه، عن أحمد، عن ابن محبوب، عن إبراهيم الحارقي [ثي] قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: تجوز شهادة النساء فيما لا يستطيع الرجال أن ينظروا إليه ويشهدوا عليه، وتجوز شهادتهن في النكاح، ولا تجوز في الطلاق، ولا في الدم وتجوز في حد الزنا إذا كان ثلاثة رجال وامرأتان، ولا تجوز إذا كان رجلان وأربع نسوة، ولا تجوز شهادتهن في الرجم.[9]

این طائفه در مطلق مختصات النساء، اعم از نفاس و حیض و ولادت و سایر عیوب مختصه نساء، شهادت نساء منفردات حجت است، که در این امور جایز نیست مردان اطلاع پیدا کنند.

سئوال: در همه موارد یک شاهد زن هم کافی است؟!

استاد: خیر، فقط در مورد ولادت است که قابله است که تخصص دارد و در اینجا احتمال خصوصیت می رود و غیر از آن باید تابع دلیل بود. در ضمن در نص، نساء دارد، هرچند یک زن را شامل می شود ولی منصرف از یک زن است. اما اگر شهادت مرأة بود به اطلاق یک زن را شامل می شد.

3 ـ صحیحه محمد بن فضیل

وعنه، عن أحمد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه جميعا، عن ابن محبوب، عن محمد بن الفضيل قال: سألت أبا الحسن الرضا عليه السلام قلت له: تجوز شهادة النساء في نكاح أو طلاق أو رجم؟ قال: تجوز شهادة النساء فيما لا تستطيع الرجال أن ينظروا إليه وليس معهن رجل، وتجوز شهادتهن في النكاح إذا كان معهن رجل، وتجوز شهادتهن في حد الزنا إذا كان ثلاثة رجال وامرأتان، ولا تجوز شهادة رجلين وأربع نسوة في الزنا والرجم، ولا تجوز شهادتهن في الطلاق، ولا في الدم.[10]

«لیس معهن رجل»، به قرینه سیاق و مناسبت موضوع، یعنی در جایی که رجل محرمی نباشد که بتواند نگاه کند،

سئوال: اگر کسی اتفاقی ببیند شهادتش اشکال ندارد؟!

استاد: چون باید تعبد به نص کنیم، لایستطیع یعنی شرعا جایز نیست و شهادت آن مقبول نیست.

اگر کسی بگوید که غالب این است که نگاه نمی کنند شهادت رجل حجت نیست، اگر اتفاق افتاد باید قبول باشد، این خلاف تعبد به اطلاق این نص است و مقیدی برای این اطلاق نداریم و انصراف به غلبه وجودی هم، دلیل ندارد.

اقوی این است که مطلقا در مالایجوز للرجال ان ینظروا الی عورات النساء، شهادت رجل حجت نیست.

« لیس معهن رجل»، به این معناست که اگر همراه آنها یک مردی نباشد که برایش جایز است نگاه کند، شهادت نساء منفردات قبول است و ما یک احتمال داشتیم که این عبارت، وصف برای شهادت باشد که این شهادت در حالی است که هیچ رجالی با اینها نیست، شهادت اینها حجت است!

البته ما عرض کرده بودیم که شهادت ذی نفع ( زوج و سایر محارم و بستگان) در محکمه حجت نیست، پس نصوص منصرف از آنهاست.

سئوال: اگر شهادت نساء منفردات متعذر شود، آیا شهادت یک رجل که اتفاقی شاهد بوده قبول است یا نه؟ مثلا اضطرار باشد، که قابله مرد باشد!

استاد: آیا «لایبطل دم مسلم» اطلاق دارد؟ آیا می توان در نسب هم گفت یا نه، بدون دلیل نمی توان گفت نسب را اثبات می کند، در اینجا قابله نساء باشند یا نساء اجنبی بیاید یا اینکه قرائنی باشد، صرف اضطرار نمی تواند لاحجت را حجت کند و میزان قضا باشد.

4 ـ صحیحه محمد بن مسلم

وعن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن أبي أيوب الخزاز، عن محمد بن مسلم قال: قال: لا تجوز شهادة النساء في الهلال ولا في الطلاق وقال: سألته عن النساء تجوز شهادتهن؟ قال: نعم في العذرة والنفساء. [11]

اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند که در قابله نباشد. اگر کسی بگوید در مقام تحدید است و می خواهد نفی غیر کند، بین این مفهوم تحدید و بین صریح، تعارض می گردد، مقتضی قاعده این است که نص صریح اخذ می شود و ظاهر طرح می شود.

5 ـ موثقه عبدالله بن بکیر

وبالاسناد عن يونس، عن عبد الله بن بكير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: تجوز شهادة النساء في العذرة، وكل عيب لا يراه الرجل. [12]

این روایت عموم دارد: « کلّ عیب لایراه الرجل»، یعنی «لایجوز أن یراه الرجل»

6 ـ صحیحه عبدالله بن سنان

وبالاسناد عن يونس، عن عبد الله بن سنان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: لا تجوز شهادة النساء في رؤية الهلال، ولا يجوز في الرجم شهادة رجلين وأربع نسوة، ويجوز في ذلك ثلاثة رجال وامرأتان، وقال: تجوز شهادة النساء وحدهن بلا رجال في كل ما لا يجوز للرجال النظر إليه، وتجوز شهادة القابلة وحدها في المنفوس. [13]

این روایت تصریح دارد بلکه اصرح است : « وحدهن بلارجال» . درباره قابله، وحدها دارد. ظهور واضح دارد که در غیر قابله وحدها نیست.

7 ـ خبر داوود بن سرحان

وعنهم، عن سهل، عن ابن أبي نصر، عن داود بن سرحان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أجيز شهادة النساء في الغلام، [الصبي]، صاح أو لم يصح، وفي كل شئ لا ينظر إليه الرجال تجوز شهادة النساء فيه.[14]

8 ـ
صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله

وعن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الوشا، عن أبان، عن عبد الرحمن بن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن المرأة يحضرها الموت وليس عندها إلا امرأة، أتجوز شهادتها؟ أم لا تجوز؟ فقال: تجوز شهادة النساء في المنفوس والعذرة.. [15]

9 ـ
صحیحه العلاء

وعنه عن صفوان، وفضالة، عن العلاء، عن أحدهما عليهما السلام قال: لا تجوز شهادة النساء في الهلال، وسألته هل تجوز شهادتهن وحدهن؟ قال: نعم في العذرة والنفساء (ولادت). [16]

علی القاعده باید عذره، به شهادت یک زن اضافه شود.

10 ـ
صحیحه عبدالرحمن

عنه عن القاسم، عن أبان، عن عبد الرحمن قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المرأة يحضرها الموت وليس عندها إلا امرأة تجوز شهادتها؟ قال: تجوز شهادة النساء في العذرة والمنفوس، وقال: تجوز شهادة النساء في الحدود مع الرجال. [17]

همه روایات اثبات می کند « کل ما لایجوز للرجل ان ینظر الی عیوب النساء من مختصات النساء» به شهادت نساء ثابت می شود. و در قابله و عذره، وحدها کفایت می کند.والسلام


[2] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 192.
[3] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 193.
[4] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 193.
[5] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 193.
[6] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 195.
[7] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 195.
[8] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 258.
[9] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 259.
[10] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 259.
[11] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 260.
[12] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 260.
[13] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 260.
[14] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 261.
[15] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 261.
[16] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 262.
[17] - وسائل الشيعة، جلد : 18 صفحه : 262.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo