< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرط العدالة

لعب بالحمام

آخرین مطلب دیروز راجع به بازی با کبوتر بوده است که بعضی این را جزء موانع عدالت ذکر کردند، هم در جواهر آمده و هم در اکثر کتب فقهی وارد شده است.

عرض کنم که عمده در اینجا نصوص هستند، این نصوص در باب 31 از ابواب احکام الدواب من کتاب الحج جمع شده اند.

اکثر این نصوص دلالت بر استحباب اتخاذ حمام و داشتن کبوتر در منزل و اُنس با او دارند البته برای خصوص کسی که از تنهایی می‌ترسد یا اینکه از بعضی از وسوسه های اجنّه و شیاطین خوف دارد، در صحیحه تصریح شده به استحباب که انشاء الله می‌خوانیم.

و لکن هیچکدام از این نصوص متعرِّض لعب به حمام نیستند، یک روایت فقط وجود دارد که آن هم خبر ضعیف است ولی چون مشهور فتوی دادند به جواز لعب به حمام، ضعف سند این روایت از این حیث جبران می‌شود، ولی هرگز استحباب استفاده نمی‌شود.

حال این نصوص را می‌خوانیم، بسیار هم مفید است زیرا مسئله ی کبوتر بسیار مبتلابه است.

باب 31 از ابواب احکام دواب، این روایاتی که مربوط است را می‌خوانیم:

روایت دوم این باب که صحیحه است: ( وسائل الشیعه، ج3 ص514)

« وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن حفص بن البختري ، عن أبي عبدالله(ع) قال : إن أصل حمام الحرم بقية حمام كانت لاسماعيل بن إبراهيم اتخذها كان يأنس بها»

این روایت می‌گوید: آن کبوتر هایی که در عهد امام صادق علیه السلام در حرم مسجد الحرام بودند کبوتر هایی بودند که از نسل کبوتر های اسماعیل بن ابراهیم علیه السلام بودند و حضرت اسماعیل با این کبوتر ها مأنوس بود.

این روایت دلالت دارد بر اینکه چون حضرت اسماعیل از انبیاء بوده و با این کبوتر‌ها در طول جوانی مأنوس بود و امام علیه السلام این را تقریر و نقل می‌کند، حتی ممکن است از این روایت استحباب أنس را بتوانیم استفاده کنیم.

پس از این روایت می‌توان به طور ضمنی استحباب أنس با کبوتر را استفاده کرد.

سوال: چرا کبوتر جداگانه بحث می‌شود؟ چه خصوصیتی دارد که باقی پرندگان ندارند؟

جواب: زیرا کبوتر‌بازی از قدیم هم بوده و الان هم شایع است و بسیار مبتلابه است، یک آقایی دیشب به من می‌گفت یه شخصی کتابی نوشته است که 13 بار تجدید چاپ شده است که راجع به تاریخچه لانه ی کبوتر نوشته است، فلذا بعضی فتوی دادند که کبوتربازی مسقط عدالت است هرچند در بعضی از نصوص مقام مطلق الطیر هم آمده است.

روایت بعدی هم به همین سند روایت قبلی است که صحیحه است: ( وسائل الشیعه، ج3 ص514)

« قال : وقال أبو عبدالله : يستحب(این تصریح است) أن يتّخذ طيرا مقصوصا يأنس به مخافة الهوام»

اصل اتخاذ پرنده و داشتن آن در منزل مستحب است، «طیرا مقصوصاً» یعنی 2 بالش زده باشد که مثلاً نپرد زیرا مثلاً ممکن است به منزل همسایه ها برود و موجب ایذاء همسایه ها می‌شود.

« يأنس به مخافة الهوام» ، هوام در لغت به 2 معنا آمده است:

    1. به معنای دوابّ مخوف مثل مار و أفعی و امثالهم.

    2. به معنای حشرات

لکن به قرینه ی باقی نصوص شاید بشود به اجنّه تعدّی داد(البته در لغت ندیدم کسی هوام را به معنای اجنّه بگیرد) ولو اینکه ملزمی نیست زیرا در بعضی نصوص دیگر صریحاً دفع أجنّه آمده است که یک خاصیت است و این هم یک خاصیت دیگری باشد زیرا آن زمان مثل الان نبود که ماری وجود نداشته باشد، پس خوف هوام یعنی خوف بعضی از حشرات مثل رُتِیل که یک نوع حشره ی خطرناک است یا خوف بعضی از دوابّ مخوف، اصل بر اینست که به معنای لغوی اش اخذ کنیم، یعنی اینکه اینها چون ایذاء می‌کنند، اگر پرنده ای باشد یا اینها را می‌خورد اگر قابل خوردن باشند یا سرو صدایی می‌کند و اینها را دفع می‌کند و خوف صاحب منزل برطرف می‌شود که اگر چیزی باشد این پرنده ها یا او را خبر می‌کنند یا اگر قابل خوردن باشد، آن را می‌خورند.

روایت سوم معتبره ی ابی خدیجه است که روایت هشتم این باب می‌شود: ( وسائل الشیعه، ج3 ص516)

«وبالإسناد عن الوشاء ، وعن علي بن محمد ، عن صالح بن أبي حماد جميعا عن الوشاء ، عن أحمد بن عائذ ، عن أبي خديجة ، عن أبي عبدالله(ع) قال : ليس من بيت فيه حمام إلا لم يُصِب أهلَ ذلك البيت آفة من الجن( این جن را گفته است که خانه ی کبوتر نیست مگر اینکه آفتی از جن به اهل این خانه نمی‌رسد) ، إن سفهاء الجن يعبثون في البيت فيعبثون بالحمام ويدعون الانسان( که أجنّه با این حمام باز می‌کنند و انسان را رها می‌کنند)»

این روایت معتبره است ولی بحث سندیش مهم نیست زیرا اینها احکام الزامی نیستند.

ابی خدیجه یک روایت دیگر هم دارد.

روایت بعدی خبر ابن سنان است: ( وسائل الشیعه، ج3 ص516)

«وعن علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن عبدالله الدهقان ، عن درست ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبي عبدالله(ع) قال : شكى رجل إلى رسول الله الوحشة( یعنی از وحشت و تنهایی شکایت کرد) فأمره أن يتخذ زوج حمام( یک زوج از حمام بگیرد)»

«وعن عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، عن أبي عبدالله الجاموراني ، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه ، عن صندل ، عن زيد الشحام قال : ذكرت الحمام عند أبي عبدالله(ع) ( درباره حمام نزد ابی عبدالله صحبت کردم)فقال(ع) : اتخذوها في منازلكم(این هم امر استحبابی است که استحباب را می‌رساند نه لعب، نگفته بازی کنید، بلکه فرمود داشته باشید) فإنها محبوبة لحقتها دعوة نوح(ع) وهي آنس شيء في البيوت(بهترین چیز مأنوس در بیوت همان پرنده و حمام است)»

« لحقتها دعوة نوح» به این معناست که کأنّ قبل از بعثت و نبوّت حضرت نوح کبوتر وجود داشت و به دعای حضرت نوح وقتی که قبل از طوفان دعی من کلّ طیر زوجین، که از هر طیری 2 زوج را خواست به سفینه وارد کند، کأنّ کبوتر هم از آنها بود.

کسی بخواهد سنت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام را اجراء کند به جای بعضی از این اسباب بازی های عجیب و غریب، همان کبوتر را داشته باشد بهتر است منتها بعضی به خاطر اینکه کبوتر داشتن سخت است چیز دیگری می‌خرند.

تا الان این نصوصی که خواندیم هیچکدام متعرّض لعب به حمام نشدند نه اینکه متعرّض شده باشند و نفی یا اثبات کنند بلکه اصلاً متعرّض نشدند و نظر به لعب ندارند.

سوال: انس گرفتن یکی از مصادیقش بازی کردن و لعب با حمام نیست؟

جواب: خیر، لازمه ی انس بازی کردن نیست، بلکه همین که شخص پرنده را می‌بیند و به او غذا می‌دهد، انس صدق می‌کند و متوقف بر بازی کردن نیست و هیچ ملازمه ای ندارد زیرا ما یتحقق بالانس کافی است و نیازی نیست باز باشد.

سوال: عرض بنده اینست که لعب هم یک نوع انس است و انس بعمومه دلالت بر لعب هم دارد!

جواب: بله لکن به غیر انس حمل می‌شود زیرا خودِ اصلِ لعبِ به هر شیء مذموم است که در روایات وارد شده است، بنابراین می‌گوییم انس به نحو غیر مذموم مراد است و اصل انس مراد است نه حتماً به لعب، اصلاً دلالت این نصوص به لعب نیست و نظر به لعب ندارد بلکه نظر به انس به غیر لعب دارد، زیرا نصوصی داریم که لعب را ذم کرده اند.

روایت بعدی خبر علاء بن سیّابه است که اصلاً دلالت بر استحباب نمی‌کند و فقط دال بر جواز است: (وسائل الشیعه ج20 ص 413)

« محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن العلاء بن سيابة قال : سألت أبا عبدالله(ع) عن شهادة من يلعب بالحمام ، فقال(ع) : لا بأس(یعنی جائز است) إذا كان لا يعرف بفسق( یعنی در صورتی که این شخص فاسق نباشد، شهادت او به مجرّد لعب به حمام ردّ نمی‌شود، لابأس بقبول شهادتش که بالملازمه دلالت بر جوازِ کبوتربازی دارد زیرا اگر کبوتر بازی جائز نبود و حرام بود، این مانع شهادت می‌شد پس بالملازمه دلالت بر اصل جواز دارد) قلت فانّ من قَبلَنا( یعنی قدیمیهای ما اینطور نقل می‌کردند) يقولون : قال عمر : هو شيطان(کبوتر شیطان است) ، فقال(ع) : سبحان الله ، أما علمت أن رسول الله(ص) قال : إن الملائكة لتنفر عند الرِهان(مصدر باب مفاعله است و در اصل لغت به معنای مشارطه و شرط بندی است و اینجا مقصود شرط بندی بر مسابقه است، کلّاً فرمود شرط بندی بر مسابقه ای جائز نیست و ملائکه(لَتُنَفِّر) از آنجا می‌روند و دور می‌شوند مثل اینکه در روایات آمده است کسی که آلت موسیقی را در منزل داشته باشد ملائکه در آنجا وارد نمی‌شوند، این هم همینطور، یعنی کنایه از حرمت است) ، وتلعن صاحبه( و شخصی که شرط بندی می‌کند را لعن می‌کنند) ما خلا الحافر(مگر اینکه شرط بندی روی مسابقه ی اسب دوانی باشد) والخف(یعنی مسابقه با شتر) والريش(ریش را در لغت به 2 معنا گرفتند: یکی ریش الطائر است یعنی پرنده بازی و مسابقه ی با پرنده، و معنای دیگر اینست که ریش به معنای پرهای تیر است که این کنایه از تیراندازی است و لکن این احتمال دوم به حسب سیاق مرجوح است زیرا بعدش دارد «و النصل» که یعنی تیراندازی و بعضی استدلال کردند که نصل چون به معنای تیراندازی است لذا ریش را به معنای اول گرفتند، بسیاری از فقهاء برای جواز لعب با کبوتر و اینکه موجب عدم قبول شهادت نمی‌شود، به این روایت استدلال کردند، بعضی هم گفتند نصل به معنای نیزه اندازی است، در هر حال اگر بخواهیم به این روایت بر جواز رهان با کبوتر مثل اسب و تیراندازی استدلال کنیم، باید نصل را به معنای تیراندازی بگیریم ولی ما اینطور نوشتیم که چون 2 احتمال دارد و ممکن است نصل به معنای نیزه اندازی باشد، ولو اینکه تیراندازی هم گفته شده است اظهر اینست که استدلال به این روایت جائز نیست، مضافاً به اینکه اصل در رهان، حرمت است چون رهان قمار است و ما باید نص صریح داشته باشیم که دلالت بر جواز داشته باشد در ضمن این روایت هم ضعیف است و روایات دیگری درباره اسب دوانی و شتر دوانی آمده است فلذا این روایت درباره حمام قابلیت استدلال ندارد و ما می‌مانیم و نصوص قبلی، پس در مورد لعب ما نصی که متعرّض استحبابش شده باشد نداریم و هیچ کسی هم فتوای به استحبابش نداده است پس آن روایات قطعاً نظر به استحباب لعب ندارد و فقط دال بر استحباب اصل اتخاذ و انس با حمام دارد و استحباب لعب با حمام با روایاتی که لعب را ذم کردند سازگاری ندارد فلذا استحباب لعب از این نصوص استفاده نمی‌شود) والنصل ، فانها تحضره الملائكة ، وقد سابق رسول الله(ص) اسامة بن زيد ، وأجرى الخيل »

سوال: در روایاتی که اسب دوانی است آیا از آنها بازی کردن با اسب استفاده می‌شود یا مسابقه است و از آن لعبی در نمی‌آید؟

جواب: به معنای مسابقه است و لعب نیست، بنده هم نوشتم که «الرهان» بمعنی «السباق» و هو غیر اللعب.

ولو اینکه امروزی ها به آن لعب اطلاق می‌کنند ولی در روایات ربطی به لعب ندارد.

سوال: در روایت ابی خدیجه آمده بود که داشتن پرنده باعث می‌شود اجنّه با آنها بازی کنند و مشغول آنها شوند و به انسان کاری نداشته باشند، ممکن است این را درباره انسان هم گفت؟ که شخص با داشتن پرنده مشغول آنها می‌شود و از خانواده اش دور می‌شود؟

جواب: اینها از لوازم هست و نمی‌شود اینها را استظهار کرد، و فی نفسه اصلاً مدحی به لعب نشده است و بلکه لعب مذمّت شده است، در آیه ی شریفه هم آمده است: « اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»‌ که در تفاخر و تکاثر و لهو، لعب آمده است، یعنی این آیه در صدد مذمّت است و در روایات هم بسیار زیاد آمده است مثل روایت امام رضا(ع) که حضرت به این آیه « وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ» استدلال کردند بر مذمّت لعب، لذا اصل مذمومیت لعب است و کسی هم فتوای به استحبابش نداده است و اگر این روایات بخواهد ناظر به لعب باشد، باید دلالت بر استحباب لعب داشته باشد که لم یفتی به أحدٌ.

یکی از طلاب: با توجه به همین ابن ادریس در سرائر فتوی می‌دهد که کبوتر باز فاسق است و شهادتش هم مورد قبول نیست و به همان ادله ی مذمّت لعب استدلال می‌کند.

استاد: نه حرفش درست است و نه استدلالش، زیرا لعب حرام نیست و هیچ فقیهی فتوای به حرمت لعب نداده است و فقط مکروه است و البته با تفاوت مراتب کراهت.

غرض اینست که این روایات صلاحیت استدلال برای اینکه خودِ لعب مسقط عدالت است، ندارد چون اصلاً نفیاً و اثباتاً متعرِّض نشده است و لکن خبر علاء دلالت بر جواز دارد چون اصل سوال از شهادة من یلعب بالحمام است، و متعرّض حمام شده و لذا ما ترجیح می‌دهیم آن ریش به معنای حمام باشد و یک وجهی که آوردیم همین است که مناسبت با آن سوال دارد و با همان ریش الطائر می‌سازد و به معنای نیزه و تیر نیست.

در هر حال این روایت اصل جواز بازی با حمام را این دلالت دارد، و فقهاء هم فتوی به جواز آن داده اند و کسی قائل به حرمت نشده است مگر بعضیها، که عرض شد این خلاف قاعده است.

سئوال: ادامه روایت « وقد سابق رسول الله(ص) اسامة بن زيد ، وأجرى الخيل» اینگونه است یعنی پیامبر پرنده بازی می کند؟

استاد: این به مانحن فیه ربطی ندارد، همان مسابقه اسب دوانی و شترسواری است.

سئوال: در وسایل الشیعه دارد که بعضی از فضلاء، لعب به حمام را خیل می گفتند،

استاد: چون اینجا «ذکر» دارد و «رواه» ندارد، این بیان فایده ای ندارد زیرا متن روایت نیست، و هیچگونه استدلالی ندارد و این فضلاء معلوم نیست که چه کسانی هستند، و قولشان حجت نیست.

خلاف مرودت بودن لعب بالحمام

اینکه بعضی ها این لعب بالحمام را خلاف مروت دانسته اند و این را مسقط عدالت گفته اند. این برخلاف مروت بودن را بیان کردیم که موجب اسقاط عدالت نمی شود، و ثانیا، اینکه خلاف مروت برای همه باشد مورد قبول نیست، مثلا جوان بالغی است که کبوتر بازی می کند این برایش خلاف مروت نیست، اما اگر پیرمردی باشد که مسن و با شخصیت باشد، این خلاف مروت است ولی باز هم حرام نیست، ولی برای شخصیتهای دینی محترم، مثل مرجع تقلید و فقیه، برود کبوتربازی کند، این موجب وهن دین است.

سئوال: این فتوایی که در کبوتربازی فرمودید در اسب سواری هم هست!

استاد: در نزد عرف، اسب سواری قباحتی ندارد، مسابقه اسب سواری هم قباحت ندارد، اگر یک فقیه هم مسابقه اسب دوانی بدهد هیچ مانعی ندارد، فقیه باید قوی شود و آماده جنگ باشد، لباس سربازی پوشیدن را هم خلاف مروت گفته اند، مگر اینکه مصالحی باشد و مواقع ضرور باشد، مثلا در مناطق کوهستانی، اسب سواری حرف اول را می زند، فقیه اهل آنجا باشد یا بخواهد در آنجا در جنگ شرکت کند، در چنین مواقع حساسی، هرگز مسقط عدالت نیست، بخلاف کبوتربازی، که در عرف عام، با اسب دوانی و شترسواری، قابل قیاس نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo