< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدهاشم صالحی

جلسه 29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیا تقلید اعلم واجب است یا نه؟
  بحث در این بود که آیا تقلید اعلم واجب است یا واجب نیست؟
 گفتیم اکثر علما و فقها فتوا داده‌اند که تقلید اعلم واجب است.
 بیان سید مرتضی و محقق ثانی
  سید مرتضی فرموده از مسلمات مذهب شیعه این است که تقلید اعلم واجب است،‌محقق ثانی هم دعوای اجماع کرده است،‌منتها عده‌ای از متأخرین (بعد از شهید ثانی) گفته‌اند تقلید غیر اعلم اشکالی ندارد، بلکه جایز است، مهم این است که ادله‌ی شان را بیان کنیم، چند دلیل داریم بر وجوب تقلید اعلم، البته این بحث در صورتی است که علم به مخالفت داشته باشیم، چنانچه متداول هم همین است که دوتا مجتهد در بعضی از مسائل نظر شان مختلف است.
 خلاصه این بحث (که آیا تقلید اعلم واجب است یا واجب نیست؟) در جایی است که از نظر فتوا با همدیگر مخالفت داشته باشند.
 ادله‌ی قائلین به وجوب تقلید اعلم
 کسانی که قائل به وجوب تقلید اعلم بودند،‌چندین دلیل برای خود اقامه کردند:
 1- سیره عقلا
 دلیل اول شان سیره عقلا بود که در جلسه گذشته بیان شد، انسان در هر حرفه و فنی در صورت تعارض به اعلم رجوع می‌کند، فرض کنید دو پزشک داریم، که یکی پزشک عمومی است و دیگر پزشک متخصص، عقلا به کدام یکی از اینها مراجعه می‌کنند و به نسخه‌ی او ترتیب اثر می‌دهند؟ به متخصص.
 گفتیم شارع مقدس این سیره عقلا را ردع نکرده است،فلذا در احکام شریعت هم باید انسان به اعلم رجوع کند نه به غیر اعلم.
 2- عدم شمول مطلقات آیات و روایات
 گفتیم مطلقات شامل نمی‌شود، چرا؟ چون فرض این است که هردو متعارضند و در اثر تعارض هردو از کار می‌افتند و ساقط می‌شوند (تعارضا وتساقطا)، فتوای غیر اعلم که فوراً از حجیت ساقط شد،‌عامی بلا تکلیف می‌ماند، یعنی نمی‌داند که چه کار کند، چون احتیاط امکان ندارد،‌راه برایش بسته است،‌چاره‌ی دیگر ندارد، پس باید از باب قدر متقین رجوع کند به فتوای اعلم.
 3- اجماع
 دلیل سوم دعوای اجماع بود.
  ما در جواب گفتیم، این اجماع،‌اجماع منقول است، بالفرض اگر اجماع محصل هم بود در اینجا فایده نداشت تا چه رسد به اجماع منقول. چرا؟ چون این اجماع،‌اجماع مدرکی است و مدرکش همین آیات، روایات و سیره عقلاست فلذا این اجماع فایده‌ای ندارد.
 روایات
 ‌اینک سراغ روایت می‌رویم و در اینجا چهار روایت را متذکر می‌شویم
 الف: مقبوله عمر بن حنظله
 دلیل چهارم روایت عمر بن حنظله بود که راجع به دو قاضی است و در آنجا آمده بود که می‌گفت« الحکم ما حکم به أعدلهما و أفقههما و أصدقهما فی الحدیث و أورعهما، و لا یلتفت إلی ما یحکم به الآخر» أفقه،به معنای اعلم است و هر کدام که افقه بود، قضاوت او نافذ است.
 ما گفتیم این روایت هیچ گونه دلالتی بر فتوا ندارد،این مربوط به قضاوت است و فلسفه باب قضاوت هم این است که فصل خصومت بشود، آنجا تخییر معنا ندارد، چون اگر تخییر باشد، باز هم خصومت سر جایش باقی می‌ماند، زیرا هر کدام یک قاضی را انتخاب می‌کند و باز خصومت و نزاع سر جایش می‌ماند.
 بنابراین،‌باید فصل خصومت بشود،‌تخییر هم معنا ندارد، ولذا حضرت فرموده: « الحکم ما حکم به أعدلهما و أفقههما»
  خلاصه این روایت مربوط به باب قضاوت است نه مربوط به فتوا
 علاوه براین، روایت عمر بن حنظله ضعیف السند است،چون ایشان توثیق نشده،فقط روایت خالد بن یزید بود که از طرف امام نقل می‌کند و می‌گوید حضرت فرمود عمر بن حنظله بر ما دروغ نمی‌بندد (لا یکذّب علینا)، ما گفتیم اتفاقاً روایت خالد بن یزید هم ضعیف السند السند.
 ثالثاً،‌در باب نزاع و خصومت،‌چاره‌ای جز فصل خصومت نیست و باید فصل خصومت شود،‌دلیلش هم این است که حتی امام به اورعیت هم ترجیح داده و فرموده: « الحکم ما حکم به أعدلهما و أفقههما و أصدقهما فی الحدیث و أورعهما، و لا یلتفت إلی ما یحکم به الآخر» و حال آنکه در باب فتوا، به طور قطع اورع مرجحیت ندارد، همین که عادل بود کافی است و اورعیت در باب حجیت فتوا، مرجحیت ندارد.
 علاوه براین، اعلمیت در اینجا،‌اعلمیت نسبی است،که قاضی «الف» نسبت به قاضی‌«ب» در این مسئله افقه و اصدق و اورع است و حال آنکه ما در باب فتوا اعلمیت مطلق می‌خواهیم نه اعلمیت نسبی. یعنی مجتهدی که در تمام ابواب فقه از دیگری اعلم باشد نه فقط در یک باب.
 آیا از چنین مجتهدی تقلید کنیم یا از مجتهد غیر اعلم؟
 پس این روایت دلالت بر وجوب تقلید اعلم ندارد.
 ب: نامه علی (ع) به مالک اشتر
 دلیل دیگر نامه حضرت علیّ (علیه السلام) است به مالک اشتر و در آنجا دستور می‌دهد که »: «اختر للحکم بین الناس أفضل رعیتک» می‌فرماید برای قضاوت بین مردم، افضل رعیت خود را اختیار کن، افضل به معنای اعلم است، یعنی اعلم پیروان خود را برای قضاوت بین مردم اختیار کن.
 این روایت هم دلالت ندارد، چرا؟ چون این هم مربوط به باب قضاوت است و ربطی به فتوا ندارد.
 ج: روایت دیگر
 و منها رواه فی البحار عن کتاب الإختصاص قال، قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «من تعلّم علماً لیماری به السفهاء أو لیباهی به العلماء، أو یصرف به الناس إلی نفسه، یقول أنا رئیسکم، فلیتبوأ مقعده من النّار، إنّ الرئاسة لا تصلح إلّا لأهلها، فمن دعی الناس إلی نفسه و فیهم من هو أعلم منه، لم ینظر الله إلیه یوم القیامة» ادعای ریاست می‌کند و حال آنکه عالم تر از او در بین مردم وجود دارد،همین که با وجود اعلم دعوای ریاست و اجتهاد می‌کند، «لم ینظر الله إلیه یوم القیامة» از این معلوم می‌شود که تقلید اعلم واجب است، یعنی اگر در بین مردم اعلم باشد،تقلید اعلم واجب است و غیر اعلم حق ادعای ریاست را ندارد،یعنی اگر کسی از او تقلید کند،‌تقلیدش باطل است.
 باید دانست که این روایت هم هیچ دلالت بر فتوای مجتهد ندارد، چرا؟ چون مربوط به ریاست است و ریاست هم مربوط به خلافت است نه هر ریاستی.
 چون ریاست هایی که مربوط به خلافت نیست،اعلمیت در آن شرط نیست.
 علاوه براین، این حدیث،‌از احادیث نبویه مرسله است، از طریق اهل سنت رسیده و اصل روایش هم معلوم نیست، فلذا حجیت ندارد.
 د: روایت امام جواد
 عن الجواد (علیه السلام) مخاطباً‌ لعمّه،‌یا عمّ: «إنّه عظیم عند الله أن تقف غداً بین یدیه فیقول لک، لم تفتی بما لم تعلم و فی الأمّة من هو أعلم منک»
 ای عمو، بسیار سخت است که فرادی قیامت در پیشگاه خدا قرار بگیری، خداوند به تو بگوید: چرا چیزی را که ندانستی به آن فتوا دادی؟ با اینکه در میان امت کسی که داناتر از تو بود، وجود داشت.
 این روایت هر چند دلالت بر اعتبار اعلمیت مطلقة دارد،منتها این روایت از نظر سند ضعیف است، چون مرسلة است و روایات مرسلة حجیت ندارد.
 4- ملاک حجیت فتوای مجتهد
 چرا فتوای مجتهد حجت است و ملاک حجیت آن چیست؟ ملاک حجیتش این است که طریق به احکام واقعیه است،طریق به احکام الهی و شریعت است، این از این باب حجت است، اگر ملاک حجیت فتوای «مجتهد» طریقیت است،آیا فتوای اعلم طریقیتش بیشتر است یا غیر اعلم؟ جای شک نیست که طریقیت فتوای اعلم بیشتر است تا فتوای غیر اعلم، فلذا با بودن مجتهد اعلم، نوبت به غیر اعلم نمی‌رسد، بلکه بعضی از محققین این گونه تعبیر کرده است که غیر اعلم نسبت به اعلم جاهل شمرده می‌شود،‌وقتی جاهل شمرده شد، آنوقت اگر کسی از غیر اعلم تقلید کند، این تقلیدش:« رجوع الجاهل إلی الجاهل» محسوب می‌شود،‌نه رجوع الجاهل إلی العالم».
 این دلیل تا اندازه‌ای درست است و می‌شود آن را به عنوان دلیل وجوب تقلید اعلم شمرد.
 خلاصه تا اینجا ما ثابت کردیم که تقلید اعلم واجب است، دلیل مهمش همان سیره عقلا بود،‌اجماع منقول هم مؤید است، دلیل چهارم هم خوب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo