< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدهاشم صالحی

جلسه 16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: معنای تقلید
 مسئله هفتم عبارت از این بود که: «عمل العامی بلا تقلید و لا احتیاط باطل».عمل عامی بدون تقلید و بدون احتیاط باطل است. معنای عامی این است که مجتهد ه نیست. پس نه مجتهد است و نه مقلد است و نه احتیاط کرده است.یعنی خود سرانه عمل کرده، چنین عملی باطل است و معنای بطلان را هم در جلسه گذشته بیان کردیم و گفتیم مراد از بطلان این نیست که این عمل در واقع فاسد است، چون شاید مطابق با حکم واقعی باشد.شاید فردا همین شخص مجتهد شود و رای او همین را بگیرد. یا فعلا عملش مطابق است با فتوای مجتهدی که واجب التقلید است.هر چند این آدم هنوز از او تقلید نکرده است.
 پس این که می‌گوید باطل است نه بمعنای اینکه درواقع فاسد است، بلکه به این معنا که نباید به آن اکتفا کرد. چرا؟ به مقتضای قاعده اشتغال.باید این آدم یک حجت مؤمن داشته باشد .چون احتمال میدهد که این عمل مخالف واقع باشد و عقاب داشته باشد.از این جهت که احتمال عقاب است.قاعده اشتغال حکم میکند که به این عمل اکتفا نکند.
 پس روشن شد که بطلان به معنای اکتفا نکردن به آن عمل است نه به معنای فسادش، یعنی این گونه نیست که آن عمل به طور کلی باطل باشد و کالعدم.
 المسألة الثامنة: التقلید هو الإلتزام بالعمل بقول مجتهد معین و إن لم یعمل بعد، بل و لو لم یأخذ فتواه فإذا أخذ رسالته و التزم بالعمل بما فیها کفی فی تحقق التقلید.
 نخست درمسئله هشتم باید رأی و نظر مرحوم سید را ببینیم و توضیح دهیم که نظر ایشان چیست؟
 دیدگاه صاحب عروة
 مرحوم سید میفرماید: اصطلاحاً معنای تقلید عبارت است از التزام، مثلاً بنده از امروز ملتزم شدم که بعد از این به فتوای فلان آقا عمل کنم .ولی تا هنوز عمل نکرد‌ه‌ام و فقط توضیح المسائلش را برایم تهیه کردم و قصد دارم که بعد از این عمل کنم. به این می گویند:« التزام».همین مقدار که التزام کرد، هر چند هنوز عمل هم نکرده باشد یا هنوز فتوایش را هم ندیده باشد،‌طبق فتوای مرحوم سید (صاحب عروة) به این می گویند: تقلید.«التقلید هو الإلتزام» این آدم هم ملتزم شده است که من بعد از این، به فتوای فلان آقا عمل میکنم، «هو الإلتزام بقول مجتهد معین» هردو طرف باید معین باشد نه مجمل و مبهم.«و إن لم یعمل بعد» هرچند تاکنون اصلاً بفتوای اینآآآآآتننن آقا عمل نکرده است.«و لم یأخذ فتواه» حتی فتوایش را هم هنوز اخذ نکرده و یاد نگرفته و ندیده است.بلکه فقط رساله اش را از دفتر گرفته و تصمیم دارد که در آینده به آن عمل کند.این را می گویند: تقلید.«فإذا أخذ رسالته والتزم بالعمل بما فیها کفی فی تحقق التقلید»،و ملتزم شود بعد از این آنچه که در این رساله هست عمل میکنم.«کفی فی تحقق االتقلید»،طبق فتوای مرحوم سید عرفاً به این آدم گفته می شود که این آقا مقلد فلان مجتهد است و به این (التزام) معنای تقلید صدق می کند.
 اشکال بر نظر مرحوم سید
  شما می دانید که به مجرد التزام قطعاً‌ تقلید صدق نمی کند.
 تعاریف تقلید
 «قد عرف التقلید بوجوه:
 الف: منها أخذ فتوی الغیر».برای تقلید تعاریف مختلفی بیان شده که یکی از آنها همان بود که مرحوم سید فرمود، دیگری عبارت است از:«أخذ فتوی الغیر»اخذ کند فتوا را، یعنی فتوا را یاد بگیرد و تحمل کند.ولی هنوز نوبت عمل نرسیده است.منتها اخذ کرده و یاد گرفته است.اخذ الفتوی للعمل به،
 2:«و منها الإلتزام بقول مجتهد معین» یعنی ،ملتزم شده است که بعد از این عمل کند، ولی تاکنون اخذ هم نکرده است که نظر مرحوم سید همین بود:«و إن لم یعمل به و لا أخذ فتواه» یعنی نه عمل کرده و نه فتوایش را یاد گرفته است.فقط رساله را از دفترش گرفته است که بعد از این عمل کند. تحقیق مطلب
 «والتحقیق» تحقیق در مطلب. یعنی تقلید ازنگاه لغت، تقلید از نگاه اصطلاح، و تقلید از نگاه لسان اخبار. یعنی از سه جهت باید تحقیق کرد، می فرماید که اتفاقا معنای هرسه جهت، به یک چیز برمی گردد.هم معنای لغوی، هم معنای اصطلاحی، و هم معنایی که از اخبار استفاده می شود ، هر سه به یک چیز بر می گردند.
 معنای اصطلاحی تقلید
 3: «والتحقیق أن التقلید عنوان من عناوین العمل» تقلید عنوان عمل است، وقتی عمل کرد و در مقام عمل استناد به فتوای یک مجتهد نمود،می‌گویند این آدم تقلید کرد، به عمل کردن به فتوای مجتهد، تقلید می‌گویند.
 پس تقلید عبارت از عمل شد نه مجرد اخذ فتوی یا مجرد التزام .تقلید عبارت از مجرد التزام و یا عبارت از مجرد اخذ فتوی نیست.بلکه عبارت است از خود عمل، چطور؟ برای این که تقلید عنوان من عناوین العمل .عنوان عمل است. عمل را وقتی انجام داد و استناد به فتوای مجتهد کرد،در عرف میگویند که این آدم از فلان آقا تقلید کرده است. «فالتقلید عنوان من عناوین العمل. و طور من أطواره و هو استناده إلی قول الغیر فی مقام العمل».
 پس معلوم شد که تقلید عبارت است از:« الإستناد إلی قول الغیر فی مقام العمل». هنگام عمل استناد به قول غیر کند.این عمل را که استناد به قول غیر کرد،اسمش تقلید است و نسبت به همین عمل تقلید صدق می کند و با همین عمل تقلید محقق میشود.
 پس تقلید عنوانی برای همین عمل واقع میشود. «بأن یکون قول الغیر و فتوی الغیر هو الذی نشأ منه العمل»، از فتوای غیر، عمل نشأت گرفته است. معنای تقلیداین هست، اگر کسی از من بپرسد که چرا فلان عمل را انجام دادی؟
 در پاسخ می‌گویم بخاطر این که فتوای مجتهد همین است فلذا من آن را انجام دادم « و هو الذی نشأ منه العمل و أنّه السبب فی صدور العمل». سبب و علتی که این عمل از من صادر شده است، فتوای غیر است. پس استناد دادن عمل را به فتوای غیر، تقلید می گویند.«فإن المقلد فی أعماله یتکی و یستند إلی قول الغیر فهو المسئول عن وجهه» همان غیر مسئول آن عمل است.عملی که من انجام می دهم.یعنی من که مقلد هستم.عملی را که انجام می دهم،چون متکای من فتوای مجتهد است.تکیه گاه من فتوای مجتهد است. پس درحقیقت مجتهد است که مسئول عمل من خواهد بود. و این را تقلید می گویند.«دون العامل» نه این که عمل کننده مسئول عمل خود باشد.فرض کنید که عملش در روز قیامت مخالف با واقعیت بود،مسئول من مقلد نیستم .مسئول آن فتوای مجتهد است.مجتهدی که من ازش تقلید کردم. این معنای اصطلاحی تقلید.پس تقلید در اصطلاح فقها عبارت شذ از عمل.
 معنای لغوی تقلید
  معنای لغوی تقلید چیست؟
 معنای لغوی تقلید هم تقریبا به همان معنای اصطلاحی برمی گردد.و معنی اللغوی التقلید بمعنی جعل شخص أوغیره ذا قلاده. مثلاً زید،قلاده ای را بر گردن عمرو انداخت.در اینجا می گویند زید،عمرو را تقلید کرده است.تقلید کرده یعنی چه؟یعنی گردنبند را در گردنش آویزان کرده است.این را تقلید می گویند.بمعنی جعل الشخص أو غیره ذا قلاده.«قلاده» یعنی گردنبند.«فیقال تقلّد السیف» میگویند تقلید کرد سیف را، یعنی شمشیر را در گردن خود آویزان کرد.أی ألقی حمالته فی عنقه و منها تقلید البدنه. در کتب فقهی و در شرح لمعه خواندیم که تقلید کند بدنه را. در باب حج خواندیم که حج بر سه قسم است:
 الف: حج قران، ب: حج افراد. ج: حج تمتع.
 در حج قران این است که گوسفند قربانی را با خود از خانه‌ی خود برمیدارد و طرف مکه میرود و یک نعل را هم به گردنش آویزان میکند .تقلید البدنه همین است.یعنی آویزان کردن نعل به گردن گوسفند قربانی، چرا این کار را می‌کنند؟‌
 برای اینکه مردم بفهمند که این همان بدنه و گوسفند قربانی است تا متعرض او را نشوند،یا او را نخرند یا نفروشند.« تقلید البدنة فی الحج، یعنی :علّق بعنقها النعل».معلق و آویزان کرده است در گردن این گوسفند،نعل را‌، چرا؟«لیعلم أنها هدی». تا اینکه مردم بدانند که این گوسفند قربانی است.
 «و فی حدیث الخلافة» یعنی در حدیث خلافت مولا امیر المومنین علیّ بن أبی طالب علیه الصلاة و السلام آمده است که:« قلّدها رسول الله علیّاً» اصل عبارت حدیث این است:«قلدها»،ضمیر «قلّدها» به خلافت برمی گردد.حضرت رسول تقلید کرد خلافت را به علی، کلمه‌ی «علیّاً» مفعول به است.به علی تقلید کرد خلافت را .یعنی خلافت را به گردن امیر المومنین آویزان کرد.«قلدها رسول الله (صلّی الله علیه و آله) علیّاً فمعنی أنّ العامی- معنای اینکه می گوییم عامی از فلان مجتهد تقلید کرده، چیست؟ معنایش این است که:«قلّد المجتهد أنّه جعل أعماله علی رقبة المجتهد» عامی می گوید من این عمل را انجام میدهم.اما اینکه این عمل در واقع حکم خدا هست یا نیست؟ این جهتش به گردن مجتهد است،این معنایی لغوی تقلید است.
 پس درحقیقت تقلید اصطلاحی متضمن معنای تقلید لغوی است.
 مثلاً هنگامی که می‌گویند فلان عامی تقلید کرده مجتهد را، معنایش این است که مسئولیت عمل را آویزان کرده است به گردن مجتهد. «لا أنّ معناه الأخذ و إالتزام.
 معنای روائی تقلید
  «التقلید بحسب الأخبار» معنای تقلید از نگاه اخبار و روایات نیز همان است که بیان گردید، یعنی اخبار نیز به همین مضمون اشاره دارد که تقلید عبارت از عمل است. یعنی مسئولیت عمل را به گردن مفتی معلق و آویزان میکند.
 «معنی التقلید بحسب الأخبار، فالمعنی الذی ذکرناه هو مناسب للمعنی اللغوی» و هم معنایی که از اخبار درمی آید.«قد اشیر إلیه فی جملة من الأخبار» که از جمله آن خبرها، روایت معتبره عبد الرحمن بن الحجاج است : «كانَ أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام قاعِدا في حَلقَةِ رَبيعَةَ الرَّأيِ ، فجاءَ أعرابيٌّ فَسَألَ رَبيعَةَ الرأيِ عَن مَسألَةٍ فَأجابَهُ ، فلمّا سَكَتَ قالَ لَهُ الأعرابيُّ : أ هُو في عُنُقِكَ ؟ فَسَكَتَ عَنهُ رَبيعَةُ و لم يَرُدَّ علَيهِ شيئا ، فأعادَ المَسألَةَ علَيهِ فأجابَهُ بِمِثلِ ذلكَ ، فقالَ لَهُ الأعرابيُّ : أ هُو في عُنُقِكَ ؟ فَسَكَتَ رَبيعَةُ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام : هُو في عُنُقِهِ ، قالَ ، أ و لم يَقُلْ ، و كُلُّ مُفتٍ ضامِنٌ ؟» حضرت امام صادق (علیه السلام) نشسته بود در حلقه بنام ربیع الرأی، یعنی دور هم نشسته بودند. حضرت هم در همان حلقه نشسته بود.یک کسی آمد و از ربیعة الرأی مسئله‌ای را سوال کرد.ربیعة الرأی هم جواب داد.آنگاه راوی سوال کرد که آیا مسئولیتش را به گردن میگیری که این فتوی را می گویی؟ ربیعة الرأی سکوت کرد.دو مرتبه راوی همان سوال خود را از ربیعة الرأی پرسید.بازهم ربیعة الرأی جواب داد.راوی گفت آیا مسئولیتش را به عهده می‌گیری که اینگونه جواب میدهی؟بازهم ربیعة الرأی ساکت شد.بار سوم بازهم راوی سوال کرد و ربیعة الرأی هم جواب داد، باز برای بار سوم راوی سوال کرد که آیا مسئولیتش به گردن می‌گیری؟‌ در اینجا بود که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:چه تو بگویی یا نگویی، مسئولیتش بر گردن مفتی است.«کلّ مفت مسئول».
 پس معلوم می‌شود که این مسئولیت بر گردن مفتی آویزان شده است.این است معنای تقلید در اخبار. «كانَ أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام قاعِدا في حَلقَةِ رَبيعَةَ الرَّأيِ ، فجاءَ أعرابيٌّ فَسَألَ رَبيعَةَ الرأيِ عَن مَسألَةٍ -کسی از ربیعة الرأی از یک مسئله ای سوال کرد- فَأجابَهُ -ربیعة الرأی هم جواب داد- ، فلمّا سَكَتَ - وقتی که از جواب دادن فارغ شد و سکوت کرد - قالَ لَهُ الأعرابيُّ -اعرابی برایش گفت-:
  أ هُو في عُنُقِكَ ؟ آیا بر گردن توست که اینگونه جواب میدهی، یعنی اگر من به این فتوای تو عمل کردم به گردن توست؟ فَسَكَتَ عَنهُ رَبيعَةُ و لم يَرُدَّ علَيهِ شيئا -ربیعة ساکت شد و چیزی نگفت -، فأعادَ المَسألَةَ علَيهِ - بار دوم باز راوی اعرابی از او (ربیعة الرأی) سوال کرد- فأجابَهُ بِمِثلِ ذلكَ - باز ربیعة الرأی همان جواب دفعه اول را داد- ، فقالَ لَهُ الأعرابيُّ : أ هُو في عُنُقِكَ ؟ اینگونه فتوی میدهی،‌آیا مسئولیتش را به گردن می‌گیری؟ فَسَكَتَ رَبيعَةُ -باز هم ربیعة الرأی ساکت شد- ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام : هُو في عُنُقِهِ ، قالَ ،
  أو لم يَقُلْ ، و كُلُّ مُفتٍ ضامِنٌ ؟» در این هنگام حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: اینگونه که فتوی داده است، قطعاً‌مسئولیت این عمل به گردن اوست،‌چه بخواهد بگوید بر گردن من است و چه نگوید،‌یعنی چه اقرار بکند که بر گردن من است و چه اقرار نکند، زیرا هر فتوا دهنده‌ای، ضامن گفتار و فتوای خودش است.
 روایت دوم
 کالأخبار المستفیضه .مثل خبر مستقیضه ای که دلالت می کند «من أفتی بغیر علم» کسی که فتوی بغیر علم بدهد،«فعلیه وزر من عمله به لا علی المباشر».گناهش به گردن مفتی هست.نه به گردن عامل، پس معلوم است که مسئولیت آن عمل ‌آویزان به گردن مجتهد و مفتی است.از این روایت هم استفاده می‌شود که معنای تقلید همین است‌که مسئولیت بعهده مجتهد باشد.«ومن أفتی بغیر علم فعلیه وزر من عمله به لا علی المباشر».
 علاوه براینکه از اخبار استفاده می‌شود و معنای اصطلاحی اش را هم گفتیم که عبارت است از: استناد عمل به فتوای غیر.و همچنین معنای لغویش هم همین بود،‌یعنی به گردن آویزان کردن.
  علاوه بر همه اینها، متفاهم عرفی از تقلید نیز همین است.یعنی در عرف مردم وقتی می گویند: فلان کس تقلید کرد، یعنی عملش را مثل عمل آن آقا و مثل گفته آن آقا عمل کرده است.این معنای تقلید است.«هو المتفاهم العرفی من لفظة التقلید».
 تا اینجا معنای تقلید برای ما واضح و روشن شد، یعنی تقلید عبارت شد: عن العمل استناداً بفتوی الغیر.
 لکن با کمال تأسف،صاحب کفایة این معنا را نپذیرفته و فرموده که تقلید معنایش عمل نیست، بلکه التزام است،یعنی حتماً باید تقلید به معنای التزام باشد،‌چون اگر تقلید معنایش عمل باشد،اولین عملی را که مقلد انجام می دهد،باید آن «عمل» تقلید گفته نشود. چرا؟ برای اینکه عمل مسبوق به تقلید است،‌به این معنا که اول باید تقلید بکند و سپس عمل را انجام بدهد.ولی این آدم که اولین عمل را که انجام داده است،قبل از این تقلید نبوده است.وقتی تقلید نبوده.پس این عمل تقلید گفته نمیشود.
 بلی،‌عمل دوم،سوم ممکن است تقلید باشد. فلذا چاره ای نیست جز اینکه بگوییم تقلید عبارت است از:التزام.
 خلاصه بخاطر اینکه عمل اول هم تقلید گفته شود،باید بگوییم معنای تقلید عبارت است از:التزام .همین که ملتزم شد،مقلد است.در این صورت همه اعمالش،‌یعنی اعم از عمل اول،دوم،سوم و چهارم همگی طبق التزام انجام شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo