< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصولی بودن بحث یا خیر؟

جهت دوم از مباحث استصحاب: آیا بحث استصحاب، اصولی است یا فقهی است؟ و یا تفصیل قائل شویم (یعنی اگر مستحب، حکم کلی باشد، بحث اصولی است و اگر مستصحب، حکم جزئی باشد، بحث فقهی است.)

مرحوم آخوند در کفایة در این رابطه می فرماید: « ثم لا يخفى أن البحث في حجّيته مسألة أصولية ، حيث يبحث فيها لتمهيد قاعدة تقع في طريق استنباط الأحكام الفرعية ، وليس مفادها حكم العقل بلا واسطة ، وأنّ كان ينتهي إليه ، كيف؟ وربما لا يكون مجرى الاستصحاب إلّا حكماً أصولياً كالحجية مثلاً ( حجیة الظواهر او حجیة العام المخصص)، هذا لو كان الاستصحاب عبارة عما ذكرنا. ( الحکم ببقاء حکم او موضوع ذی حکم شک في بقائه)

وأما لو كان عبارة عن بناءً العقلاء على بقاء ما علم ثبوته ، أو الظن به الناشىء من ملاحظة ثبوته ، فلا إشكال في كونه مسألة أُصولية»[1]

توضیح عبارت: بحث از استصحاب، یک مسئله اصولی است چه اینکه در این مبحث، بحث از این است که آیا یک قاعده کلی، ثابت می شود، که در طریق استنباط احکام فرعیه قرار بگیرد یا نه؟ و مفاد این قاعده، حکم عمل بدون واسطه نیست و اگر چه در مقام عمل، عمل مکلف، به این قواعد، منتهی شود (یعنی در مسئله فقهی مثلا در بحث صلوة می گوییم (الصلوة واجبة) حکم شرعی، برای عمل خاص، مستقیما ثابت می شود) ولی در مسئله اصولیة یک قاعده کلی بیان می شود می گوییم (الظاهر و یا خبر الثقه حجة ) که قاعده کلی است و در موارد دیگر به این قاعده استناد می شود سپس حکم برای عمل خاص، معین می شود.

چگونه می توان گفت، که مبحث استصحاب، بحث اصولی نیست و فقهی است و حال اینکه در بعض موارد مجری استصحاب یک حکم اصولی است مثل حجیت،( بحث اصولی است )که در مباحث استصحاب، حجیت عام مخصص را، اثبات می کنیم، می گوییم، عام قبل از تخصیص، در دایره افراد خودش،حجت است و اما بعد از اینکه، عام، تخصیص بخورد، و فردی و یا افرادی، از تحت عام، خارج شد،من شک دارم، عام نسبت به باقی مانده، حجت است یا نه؟ با استصحاب، بقاء حجیتش ثابت می شود بنابراین ، بحث استصحاب، را نمی شود گفت، بحث فقهی است.

و طبق مبنی خودمان –مبنای آخوند-در تعریف استصحاب(حکم به بقاء حکم و یا موضوع ذی حکم که شک در بقائش می شود )استصحاب بحث اصولی است.

و اگر تعریف استصحاب،بناء عقلا باشد ( بناء العقلاء على بقاء ما علم ثبوت) یعنی، چیزی قبلا در نظر مردم ثابت بوده و حالا شک دارم یا نیست؟، بناء عقلا می گویند، آن یقین، الان است.)

و یا ظنّ به بقاءباشد (ظّنّ بالبقاء النّاشئ من ملاحظة ثبوته‌) یعنی، ظن داریم چیزی که قبلا ثابت بوده، الان هم است و منشاء ظن، ثبوت آن شی در سابق است.)

طبق این دو تعریف و مبنی بدون شک، بحث استصحاب، اصولی است چه اینکه بحث از،ملازمه بین یقین سابق و شک لاحق و یا بحث از حجیت، مسئله اصولی است.

برای توضیح مطلب، دو مقدمه بیان می کنیم:

آخوند در کفایه در جلد اول، بعد از بحث از موضوع علم اصول، در تعریف مسائل علم اصول می فرماید: « والمسائل عبارة عن جملة من قضايا متشّتتة ، جمعها اشتراكها في الدخل في الغرض الذي لأجله دُوَّن هذا العلم.»[2]

توضیح عبارت: مسائل علم اصول عبارت است از، قضایای پراکنده ای ،که وجه مشترک و قدر جامع، آن قضایا این است، كه: آن مسائل در تهيّه و تحصيل يك هدف، مشترك مى‌باشند و آن غرض، همان هدفى است كه علم براى آن منظور تدوين شده است.( مثال: غرض از علم نحو، اين است كه انسان از خطاء در مقال محفوظ بماند و فاعل را منصوب و مفعول را مرفوع نخواند بلكه به نحو صحيح قرائت كند پس در عين حال كه موضوع، محمول و مسائل مذكور، متغاير هستند امّا همه آنها در تحصيل غرضى كه علم نحو، براى آن تدوين شده مشترك مى‌باشند.)

.و در جای دیگر در جلد اول می فرماید: « ويؤيّد ذلك تعريف الأصول ، بإنّه ( العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الأحكام الشرعية ) ، وأنّ كان الأولى تعريفه بإنّه صناعة يعرف بها القواعد التي يمكن أن تقع في طريق استنباط الأحكام ، أو التي ينتهى إليها في مقام العمل بناءً على أن مسألة حجية الظنّ على الحكومة ، ومسائل الأصول العملية في الشبهات الحكمية من الأصول ، كما هو كذلك ، ضرورة إنّه لا وجه لالتزام الاستطراد في مثل هذه المهمّات»[3]

توضیح عبارت: موید اینکه مسائل اصولی، چیزی است که دخیل در غرضی که برای آن، علم اصول نوشته شده است، علم اصول را این گونه تعریف کردند: که آن علمی است،چند قاعده آمده شده، که نتیجه آنها، برای استنباط احکام شرعی است.

و اگر چه بهتر است این گونه تعریف شود: اصول صنعتی است بوسیله آن شناخته می شود قواعدی که، ممکن است،واقع بشود در طریق استنباط احکام و یا ممکن است، در مقام عمل، عمل مکلف، به این قواعد، منتهی شود.

و همچنین حجية الظنّ على الحكومة و مسائل اصول عملیه در شبهات حکمیه، از مسائل علم اصول است (و ما-یعنی آخوند-هم قبول داریم ظن علی الحکومة و اصول عملیه از مسائل علم اصول است چه اینکه وجهی ندارد این مسائل مهم را، مثل اصول عملیه و ظن علی حکومت، از علم اصول نیستند و استطرادا در علم اصول بحث می شود

با این تعریف مرحوم آخوند، به روشنی معلوم شد استصحاب،که از اصول عملیه است، داخل در علم اصول است و نه اینکه، داخل در علم فقه باشد.

در باب انسداد- كه نتيجه‌اش حجّيّت ظن است- اختلافى واقع شده كه آيا نتيجه دليل انسداد، حجّيّت مظنّه به نحو كشف يا حجّيّت ظن به نحو حكومت است.

اگر نتيجه مقدّمات دليل انسداد، حجّيّت ظن به نحو حكومت است، در اين فرض، ظن، يك حجّت عقليه است‌ یعنی، عقل میگوید این ظن، حجت است.

و معناى كشف، اين است كه اگر دليل انسداد را پذيرفتيم، بگوئيم كشف مى‌كنيم كه «شارع» مقدّس در آن شرائط- تماميّت مقدّمات دليل انسداد- مظنّه را حجّت قرار داده يعنى همان‌طور كه شارع، خبر واحد را كه يكى از ظنون خاصّه است، حجّت قرار داده، مطلق ظن را هم حجّيّت بخشيده است‌.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo