< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کلام المیلاني

مرحوم میلانی (این شرط چهار در ما نحن فیه نیست )اشکال می کند:

موضوع نماز تمام عصیان نماز قصر نیست بلکه موضوع نماز تمام تارک قصر است یعنی کسی که نماز قصر را ترک کرد وظیفه او نماز تمام است و مسافر چون که نمی داند که نماز قصر بر او واجب است نماز قصر را ترک می کند و بجای آن نماز تمام می خواند پس موضوع صحیح است و انقلاب در موضوع و وظیفه او لازم نمی آید.

صاحب منتهی الدرایه این کلام را به مرحوم خوئی نسبت می دهد که موضوع نماز تمام تارک نماز قصر است که همین کلام مرحوم میلانی بود که درباره شرط چهارم فرموده بود.

سپس مرحوم میلانی به این مطلب خودشان اشکال کردند:

این که موضوع نماز تمام تارک قصر است این جواب تمام نیست چه اینکه اگر موضوع نماز تمام تارک قصر باشد:

سوال این است مراد از این موضوع تارک چیست؟:

الف: تارک قصر است مطلقا چه عالم به حکم قصر باشد و عمدا ترک کند و چه جاهل باشد.

ب: خصوص تارک قصر است یعنی در وقتی تارک جاهل است که نماز قصر بر او واجب است.

و شق سومی ندارد.

و هر دو مورد اشکال دارد.

اگر مورد اول باشد: اشکال آن خیلی روشن است که کسی که عالم است که نماز قصر بر او واجب است با همین فرض عالم بودن به حکم نماز قصر این شخص نماز تمام نمی خواند.

اگر مورد دوم باشد:اشکال آن این است که اگر التفات به جهلش نداشته باشد پس نماز تمام بر او واجب نیست چون موضوع نماز تمام تارک جاهل بود و الان توجه به جهلش ندارد پس نماز تمام موضوع ندارد و اگر التفات به جهلش دارد و توجه دارد که نسبت به نماز قصر جاهل است انقلاب در موضوع لازم می آید یعنی به محض اینکه مسافر توجه پیدا کرد که نماز قصر بر او واجب است انقلاب در موضوع و وظیفه او پدید می آید که وظیفه او فقط خواندن نماز قصر است و نه اینکه نماز تمام بخواند همانطوری که مرحوم نائینی فرمودند.

حاصل بحث:

پس حل مشکل ثبوتی کاشف الغطاء صحیح نیست بخاطر اینکه شرط چهارم ترتب مرحوم نائینی را ندارد و مرحوم میلانی هم آن را پذیرفت.

برای حل مشکل ثبوتی وجه سومی را محقق ایروانی در نهایه النهایة بیان کردند با این عبارت: « و الجواب الحاسم لمادة الإشكال، هو أن يقال: انّ دليل كفاية المأتي به عن المأمور به كاشف عن أنّ المأمور به هو الواقع، بشرط عدم سبق خلافه جهلا، و قد ترك هذا الواقع عن تقصير في تعلم حكمه، و لا يمكنه الإتيان بهذا الواقع، و إن تعلم في الحكم الوقت، لأنّ المفروض ان شرطه عدم سبق الإتيان بخلافه، و هذا قد تعذر بسبق الإتيان بخلافه، فكلما أتى به بعد ذلك فهو خلاف الواقع، لكان فقد شرطه.»[1]

توضیح عبارت: از مقام اثبات استکشاف می کنیم که اشکال را این گونه می توان حل کرد:

که روایتی داریم (که مسافر جاهل اگر نماز قصر را بجای نماز تمام بخواند نماز او صحیح است )کاشف از این است که در مقام ثبوت مامور به همان نماز قصر است بشرطی که مسبوق به نمازی نباشد که خلاف نماز قصر است (یعنی نماز تمام خوانده نشود) و بخاطر کوتاهی در تعلم حکم نماز قصر این نماز قصر ترک شده است و بعد از خواندن نماز تمام ممکن نیست این نماز قصر را اتیان کند چه اینکه نماز قصر بر مسافر در فرضی واجب بود که مسبوق به خلاف نماز قصر (یعنی نماز تمام) نباشد و نخوانده باشد چون شرط وجوبش عدم سبق خواندن تمام بود و این شرط را ندارد لذا واجب نیست.

وجوه دیگر هم بر حل مشکل ثبوتی بیان شده است که صاحب منتهی الدرایه[2] به این وجوه اشاره کرده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo