< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خلاصه مطالب

22: آخرین روایت که بیان شد برای استدلال برای اثبات وجوب اجزاء باقی مانده یک مرکب ما لایدرک کله لا یترک کله است که از این روایت استفاده می کنند که مرکبی که همه اجزاء و یا کلی که همه افرادش اتیان نمی شود آن مقداری که مقدور است از این مرکب یا از این کلی باید اتیان بشود.

و تقریب استدلال متوقف بر چند مقدمه است یا در واقع این مقدمات فقه الحدیث است یعنی این الفاظ و جملات در این حدیث مثل ادراک یا لا یترک و غیره بررسی می شود و توضیح داده می شود تا مفاد این حدیث معلوم شود:

الف: کل که در این روایت است که می گوییم ما لا یدرک کله لا یترک کله بمعنی همه نه بمعنی هر.

و بیان دیگر در فارسی کل به معنی همه است مثل اینکه می گوییم کل البیوت کذا و کذا یعنی همه خانه و در حدیث شریف است که کل الذنوب مغفوره سوی حقوق اهل دعوتک (شیعیان) و معنای روایت این است همه گناهان ممکن آمرزیده شود ولی یک گناه آمرزیده نخواهد شد و آن بی تفاوت بودن نسبت شیعیان یا کل به معنی هر است مثل ویل لکل همزه لمزه یعنی وای بر کسی که غیبت می کند با زبان و یا اشاره در اینجا کل به معنی هر است و در مانحن فیه بمعنی همه است نه بمعنی هر چه اینکه ما بعد کل و مدخول اگر تعدد در او لحاظ شود چه از حیث اجزاء و یا افراد به معنی همه خواهد بود مثل کل الذنوب مغفوره و الذنوب جمع المحلی به الف و اللام دال بر تعدد است و در ما نحن فیه و مابعد از کل اعم از کلی دارای افراد و یا مرکب که دارای اجزاء است و ما لایترک کله نباید همه آن نباید ترک شود.

ب: کلمه ادراک در حدیث در بعضی از موارد به معنی توجه و درک است یعنی اداک نظری یعنی ادم متوجه شود و گاهی ادراک عملی است یعنی زیارت اربعین درک کردند یعنی عملا مشرف شدند نه به معنی فکر کردن و در مانحن فیه درک عملی یعنی عملا چیزی که همه آن انجام نمی شود نه اینکه متوجه شدم و قرینه اینکه که در اینجا ادراک عملی در خود این حدیث شریف است و آن ترکی است که از لا یترک فهمیده می شود و این کلمه لا یدرک در مقابل آن کلمه لا یترک است و نهی که در لایترک نهی شده آن ترک عملی است یعنی انسان این کار را عملا ترک کند به قرینه مقابل باید درک هم درک عملی باشد.

ج: سلب در این حدیث که گفته شده لا یترک یا سلب عموم و یا عموم سلب و در مانحن فیه سلب عموم است چه اینکه مدخول این لا و نفی در اینجا همه است نه هر و درمحل خودش ثابت شده است که نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه است یعنی در برابر سلب همه اتیان بعض از اجزاء یا افراد بشود.

د: از این لایترک کله که سلب عموم است که همه نباید ترک شود استفاده می شود مکلف قدرت بر اینکه بعضی را اتیان کند را دارد چه یک فرد از کلی باشد و چه جزئی از مرکب باشد و این قدرت بر قسمتی از آنچه مقدور نیست با عموم سلب نمی سازد و عموم سلب یعنی تو قادر بر هیچ چیزی نیستی و از لایترک می فهمیم قادر بر بعضی است پس صدر روایت ما لا یدرک کله سلب عموم و ذیل آن نهی از عموم سلب است.

ه: کلمه ما موصوله است به قرینه کلی که بعداز این ما در صله واقع شده است این ما هم کل و هم کلی را شامل می شود و یعنی هر کلی و افرادش و یا هر کل و اجزائش را درک نمی کند 28/3/98.

23: این لایترک در این حدیث مستمعل فیه او متعدد نیست یعنی خیال نشود که این حدیث هم شامل کل و هم کلی در دو معنا استعمال شده است در یکی نهی ارشادی یعنی خودت درک می کنی که نباید همه ترک شود و دیگری مولوی بلکه مستعمل فیه شی واحد است و در ادبیات گفته شده است نهی یا طلب ترک ماده و یا منع از ماده و بعضی می گویند نهی و امر هر دو معنای طلب نهایت امر طلب ایجاد ماده و نهی طلب ترک ماده و بعضی می گویند امر طلب و نهی منع نه طلب.

نهایت داعی فرق می کند و در بعضی داعی ارشاد و گاهی داعی منع از طلب یعنی مولیا مولی خواسته است.

24: مدلول مطابقی این حدیث شریف عدم ترک جمیع است یعنی همه نباید ترک شود و از مدلول التزامی می فهمیم که بعضی را ایتان بکن آنچه مقدوراست چه از یک کلی و یا ازمرکب مدعی ما همین است که از این حدیث می فهمیم که آن اجزاء باقی و یا افراد مقدور است باید اتیان شود پس استدلال تمام است.

25: استدلال به این حدیث تمام است و استظهار می شود بعد از عدم قدرت در قسمتی از آن چه کل و چه کلی آنچه مقدور است اتیان شود یعنی حکم قبلی از بین نرفته و بر طبق حکم قبلی عمل شود چه وجوب و چه استحباب وقهرا این حدیث کنایه است با سلب قدرت در قسمتی از ماموربه حکم بقیه ساقط نمی شود اگر وجوب بوده بقیه هم بر وجوب خود باقی است و اگر مستحب بوده بقیه بر استحباب خود باقی است نظیر عقیب توهم امر است اگر در جایی توهم امر باشد و بعد مولی نهی کند یعد این نهی کنایه از این است که آن امر اینجا باقی نیست.

26: استدلال به این روایت ما لا یدرک کله ما لا یترک کله تمام است و هم مختار فوائد الاصول و هم منتقی الاصول و نهایة الافکار است و هم مرحوم میلانی می باشد و مخالف مرحوم آخوند است.

استاد:خلاصه بحث در جایی که بخشی از اجزاء و شرایط غیر مقدور بود آیا حکم بقیه اجزاء ساقط است یا خیر؟ چند قول بود بعضی می گفتند ساقط می شود به حکم قبح بلا بیان یعنی به مقتضی برائت عقلیه بقیه حکمش ساقط است و با برائت نقلیه عدم وجوب ثابت می شود ولی به مقتضی قاعده میسور بقیه واجب است چه جزء باشد و یا شرط باشد و اما تمسک به استصحاب و یا برائت نقلیه برای اثبات وجوب بقیه ممکن نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo