< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه مطالب

    1. وجه سوم استصحاب برای اثبات وجوب اجزاء باقی مانده مرکب

مرحوم نائینی فرمودند: استصحاب در مانحن فیه جاری می شود و مشکلی ندارد چه اینکه اجزاء باقی مانده اگر واجب باشند وجوبشان استقلالی است و وجوب قبلی آنها در وقتی که جزء و شرط غیر مقدوره غیر مقدور نبود وجوب این اجزاء باقی مانده وجوب ضمنی بود و حال اگر واجب باشند استقلالی است ولی این ضمنی بودن و استقالی بودن وجوب را دو تا نکرده تا اشکال شود آنچه قبل یقین داشتیم غیر از آنیکه الان شک داریم این استقلالی بودن و ضمنی بودن دو حالت است برای اجزاء باقی مثل مرض و سلامت زید مثلا دو حالت است نه که زید تا شود و وقتی یک جزء از مرکب متعذر شد شک می کنیم وجوب اجزاء باقی مانده با تغییر حالت آیا باقی است یا نه ؟استصحاب بقاء می کنیم پس مستصحب وجوب شخصی است نه کلی و جهت شک ما این است این اجزاء باقی مانده وجوبش حالت دیگری پیدا کرده و تغییر نکرده پس استصحاب جاری است.

مرحوم میلانی بر فرمایش استادشان اشکال می کردند و حاصل اشکال این است که این کلام شما وقتی درست است که ما برای واجب که اجزاء نماز است با حکمی که روی آن آمده که وجوب است دو وجود داشته باشد جای این استصحاب است به این بیان که میگوئیم این اجزاء نماز قبل از آنیکه یک جزء متعذر بشود یک وجوبی داشتند حال شک می کنیم آن وجوب باقی است یا نه استصحاب می کنیم بقاء آن وجوب را ولی فرض این است وجوب با واجب که متعلقش است یک وجود دارد و اثنینیتی در کار نیست چون قبلا اشاره شد که قوام هر حکمی به متعلق است قبل از وجود متعلق این حکم وجود ندارد با اندک تغییری در متعلق حکم تغییر می کند چون دو تاکانه یکی هستند جای استصحاب نیست البته اگر وجوب با واجب نظیر عرض و معروض مثل دیوار و نقاشی دو وجود دارد اگر اینطور بود تغییر در مثل نقاشی که سیاه بشود باعث نمی شد بگوییم دیوار تغییر کرده است ولی وجوب و واجب مثل عرض و معروض نیست که دو وجود داشته باشند بلکه یک وجود دارند که با اندک تغییر در متعلق وجوب از بین خواهد رفت.02/02/98.

    2. با استصحاب نمی شود اثبات کرد وجوب استقلالی برای اجزاء باقی مانده برای یک مرکب چه مستصحب وجوب کلی یا شخصی پس اگر جای جزء یا شرط مرکب متعذر شد برای اثبات وجوب اجزاء باقی مانده باید به دلیل دیگر باشیم.03/02/98.

    3. وجوب اجزاء باقی مانده با روایات با قاعده میسور که مستفاد از روایات متعدد و وقتی می شود استدلال کرد که هم از حیث سند معتبر باشد و هم ازحیث دلالت یعنی شامل مانحن فیه باشد اما از حیث سند در این دسته از روایات قاعده میسور سند درست است و از آیت الله مرعشی قمی اصرار بر صحت داشتند وتاسف می خوردند که چرا ضعیف شمردند و اصحاب عمل کردند.04/02/98.

    4. از محقق نائینی نقل شد در فوائد الاصول آنکه متداول است اگر سند ضعیف باشد و اصحاب به این روایت عمل کنند ضعف جبران می شود و لازم نیست در همه جا اصحاب به این روایت عمل کنند و حتی در یک مورد به نظر ما سندش ضعیف عمل شود ضعف سند جبران می شود و در یک مورد عمل شد پس سند به نظر اصحاب درست است سند که تغییر نمی کند و قابل اعتناد می شود.07/02/98.

    5. اما از حیث دلالت شامل ما نحن فیه است یا خیر در جایی که مرکب داریم مثل نماز که دارای ده جزء و شرط است و در شرایطی یک شرط و جزئش مقدور نیست آیا باقی مانده را باید اتیان کنم یا خیر ؟ و جزئی از یک کل غیر مقدور است ولی اگر جزئی از کلی بود از محل بحث خارج است

مدعی این است که روایت شامل مانحن فیه است یعنی جایی که یک کل و مرکب و یا شرطی غیر مقدور است روایت شاملش است و اگر چه شامل کلی هم باشد برای اثبات اینکه از حیث دلالت مشکل نیست اشاره می شود به بعضی از این روایت «وقال (عليه السلام): " إذا امرتم بشیئ فأتوا منه بما استطعتم "»[1] اگر به شی امر کردم آن مقداری که از این شیئ استطاعت دارید انجام بدهید و در بحث ما مرکب نماز مصداق شیئ است و الان یک شرط آن متعذر است طبق این روایت بقیه نماز را انجام بدهید.

طبق بعضی نقل ها بجای شیئ کلمه امر است « وقال (عليه السلام): " إذا امرتم بامر فأتوا منه بما استطعتم "» امر که باشد استدلال درست است چه اینکه همجور که شئی هم شامل کل مثل صلوة می شود و هم کلی مثل حج که ممکن است متعدد باشد و امر هم همینجور هم شامل کل و کلی می شود و کلمه فاتوا می گوید آنمقداری که قادر هستی اتیان کن و آنوقت این روایت این موردش کلی که درباره حج است و حج یک کلی است و هر سال حج بر او واجب باشد وشی و امر عام است هم کلی وکل را شامل می شود و کرارا بحث شد که مورد مخصص عام نمی شود یعنی اگر جواب معصوم در یک مورد خاص عام و یا اطلاق داشت این مورد مخصص کلیت جواب نخواهد بود چه اینکه مخصص به فتح صاد با مخصص به کسر صاد حکمش مخالف و دو تا است ولی در مورد و مخصص باید حکمش یکی باشد و الا سوال که از ناحیه روای است و جواب که از ناحیه معصوم علیه السلام است مطابقت نمی کند پس باید وارد که جواب معصوم است شامل این مورد سوال راوی بشود تا مطابقت حاصل شود.

ممکن توهمی بوجود آید که این من در منه در روایت اذا امرتکم بشیئ او بامر فاتوا منه بما استطعتم شامل مانحن فیه نیست چون من به حسب ظاهر طبق قول نحویون به معنی تبعیض است یعنی بعضی از آنچه که استطاعت دارید و به یک قسمت از کل بعض میگویند و به قسمتی از کلی نوع و فرد می گویند پس استدلال برای ما نحن فیه صحیح نخواهد بود.

مرحوم میلانی در جواب این توهم می فرمودند که اینکه نحویون گفتند من به معنی تبعض باشد از اغلاط است و من به معنی اقتطاع و قطع شدن ما بعد خودش از ما قبل است که به معنی (از) در فارسی و چه (از) کلی باشد و (از) کل و شامل هم کلی که مورد روایت و هم شامل کل که ما نحن فیه است می شود.10/02/98


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo