< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:روایات داله بر وجوب اجزاء مقدوره

بحث در روایاتی بود که دلالت بر وجوب ما بقی از جزء متعذر می کند.

اقول: ما افاده الشیخ من حیث ضعف السند فلانها نقلت في کتب العامة ومن طریق ابوهریرة وصرح المصباح ما نصه: «ولا سيما ان راويها أبو هريرة الذي حاله أظهر من أن يخفى وقد تصدى لاثبات كونه متعمدا في الكذب على الرسول صلى الله عليه وآله سماحة السيد شرف الدين العاملي (ره). ولا سيما انها غير موجودة في كتب متقدمي الأصحاب، وانما رواها المتأخرون نقلا عن محكي كتاب غوالي اللئالي. والكتاب المذكور أيضا ليس موثوقا به وقد تصدى للقدح عليه من ليس من عادته القدح في كتب الاخبار، كصاحب الحدائق (ره)».[1]

وصرح المنتقی[2] بضعف سند هذه الروایات الثلاثة ایضا.

مرحوم شیخ فرمودند که این روایت ضعف سندی دارد چون از کتب عامه و از طریق ابوهریره نقل شده است.

مرحوم آقای خویی در مصباح، راجع به روایات ابوهریره می فرمایند: راوی این روایات، ابوهریره است که معلوم الحال است و مرحوم شرف الدین هم گفته اند که او عمدا بر پیامبر دروغ می بست و این روایات در کتب متقدمین از اصحاب نقل شده و متاخرین از تکاب عوالی اللئالی نقل کرده اند و این کتاب هم کتابی نیست که بر آن اعتماد شود و افرادی مثل صاحب حدائق که بر کتب روایی اشکال نمی کنند، بر این کتاب اشکال کرده است.

منتقی هم فرموده است که این روایات از نظر سند ضعیف است.

ولکن افاد ذیل من کتاب عوالي اللئالي: «رواها الاستاذ الاكبر وحيد البهبهانى قدس سره في كتابه (مصابيح الظلام) في شرح مفاتيح الشرايع... قال في شرح المفاتيح: والاخبار ( الاخبار الثلاثة) معتبرة عند الفقهاء يستندون إليها في مواضع كثيرة لا تحصى».[3]

اما در ذیل کتاب عوالی اللئالی که آقا مجتبی عراقی پاورقی زده است، می فرماید: این روایات ثلاثه را وحید بهبهانی در کتاب خود (مصابیح الظلام) نقل کرده است و می فرمایند: فقهاء به این روایات در خیلی از موارد استناد می کنند و در کتب معتبر هم نقل شده است.

فائدة:

صرح سماحة السید شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی في سنة1402 في مقدمة کتبها علی کتاب العوالی اللئالی، ما نصه: «و لکن من الماسوف علیه ان هذه الدرة الیتیمة و الجوهرة الثمینة ترکت في روازن مخازن الکتب...و کان ترتب هذا الخمول و الانزوا في حق هذا الکتاب لنقود اوردت بعضها علی المؤلِّف و بعضها علی المؤلُّف و کلها واهیة غیر واردة ناشئة من قلة التتبع و الغور في الکتاب...اذا عرفت ذلک فنقول : ان تلک النقود غیر مقبولة بل مردودة جدا فنشرع في رفعها... و بالجملة انی سبرت ما ترشح من قلم هذا العالم الجلیل في الفنون العقلیة و النقلیة و منظوماته الکثیرة فلم اجد ما یشینه جزاه الله عن العلم و الاسلام خیرا و آجره بما افتری في حقه و حشره تحت لواء امام المظلومین امیر المؤمنین روحی له الفداء... و هذه المظالم صارت سببا لعدم انتشار هذا الکتاب (شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفي منسلخ ذی الحجة الحرام ببلدة قم 1402 ه-ق)

واما اشکال الارسال فغیر وارد اصلا لان کل ما اودع فیه الا ما صرح بارساله مستندات ببرکة المشیخة التی ذکرها و هذه المشیخة کمشیخةد شیخنا الصدوق في الفقیه و الفارق ان هذا الشیخ ذکرالمشیخة في اول الکتاب في رسالة مستعلة منحاذه والصدوق جعل المشیخة في آخر الکتاب».

صرح فیه بان یودع فیه عوالی و احادیث قصار المتون و صحاح الاسانید وعلیه فلا یکون ضعف في سندها.

مرحوم سید شهاب الدین مرعشی، یک مقدمه ای بر کتاب عوالی اللئالی نوشته است و عبارتهای عجیبی نسبت به ارزش و اهمیت کتاب عوالی اللئالی می نویسند، ایشان می فرمایند: این کتاب که کم نظیر است، متاسفانه در گوشه های کتابخانه ها است و جهت اینکه این کتاب در گوشه کتابخانه ها است و مورد استفاده قرار نمی گیرد بخاطر اشکالاتی است که هم بر مولف و هم بر خود کتاب کرده اند و هیچکدام وارد نیست و این اشکالات ناشی از کمی تتبع در کتاب و مولفش است.

بعد می فرمایند: این اشکالاتی که بر این کتاب شده، وارد نیست و بعد وارد جواب از اشکالات شده اند.

بعد می فرمایند: من بررسی کردم در اشعار و کتب صاحب کتاب نگاه کردم و چیزی که باعث ضعف و قدح ایشان شود، پیدا نکردم.

و همچنین در جای دیگر بیان می کنند: صاحب کتاب در این کتاب، احادیثی به ودیعه گذشته که هم صحیح السند است و هم متونش خوب است.

در جای دیگر می فرمایند: بعضی اشکال کرده اند که روایات این کتاب مرسله هستند در حالی که همه کتب مستند هستند به غیر از روایاتی که تصریح کرده اند مرسله است و این به برکت مشایخی که در جای دیگر ذکر کرده اند مثل شیخ صدوق که مشایخ را حذف کرده اند و به حسب ظاهر مرسله است و صاحب کتاب، مشایخ را در کتاب مستقل ذکر کرده است و آقایان آن کتاب را ندیده اند و اشکال کرده اند اما شیخ صدوق در آخر کتاب مشایخ را ذکر کرده اند.

و در جلد دوم این کتاب، روایاتی بیان شده است که علماء در فقه به آن استدلال می کنند که قریب به 269 روایت می باشد؛ و از این روایات علماء و قاعده های متنوعی استخراج کرده اند، همچون: «الناس مسلطون علی اعمالهم» و یا «لا بیع الا فی الملک» و امثال این دو قاعده. حال اگر این روایات ضعیف است چرا آقایان به این روایات استدلال می کنند؟! پس به حسب ظاهر معلوم می شود که شاید این کتاب صحیح باشد و بیان آقای مرعشی صحیح است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo