< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه مطالب گذشته

خلاصة ما ذکر في زیادة الجزء (التنبیه الثالثة):13. الاستاد (ره): کلمة من في لا تعاد الصلوة الا من خمس تکون نشویة وتفید منشاء الاعادة وسببها هو الخمس وحیث ان وجود الخمس لیس بمضر للصلوة قطعا فلا محالة یکون سببها عدم الخمس وترکها.

14. مرحوم آقای میلانی می فرمایند «من» در حدیث لا تعاد الصلاة الا من خمس، نشویه است و منشاء اعاده را بیان می کند و اینکه سبب اعاده چیست و از من می فهمیم که سبب و منشاء اعاده، این پنج چیزی است که در حدیث بیان شده و غیر از این پنج چیز، بقیه افعال نماز، موجب اعاده نیست.

حال جای سوالی است که وجود این پنج چیز جای اعاده است یا عدم آنها؟ بلا اشکال که وجودشان منشاء نیست، و جای تردید نیست. پس باید عدم یکی از این پنج چیز منشاء اعاده باشد.

پس اگر یکی از این پنج چیز ترک شد، باید نماز اعاده شود.

ظاهر ترک هم، ترک طبیعت است، یعنی طبیعت رکوع یا سجده (هر دو سجده با هم و الا اگر یکی ترک شود، طبیعت ترک نشده و اعاده لازم نیست) اگر ترک شد، اعاده لازم است. 12/12/97

14. حدیث لا تعاد لایشمل العمد غیر المعذر لان مادة_عود واعادة_بمعنی الرجوع والرجوع یصدق عند کون المکلف متصدیا للامتثال ونسی شیئا او کان قاصرا وفي صورة العمد فی ترک جزء لا یکون متصدیا له فلا یشمله الحدیث.

وبعبارة اخری یختص الحدیث بالعذر کان هو السهو او الجهل لقصور حتی یصدق العود.

14. حدیث لا تعاد، شامل صورت عمد نمی شود که اگر انسان بدون عذر عمدا ترک کند، لا تعاد شاملش نمی شود، چه اینکه ماده عود و اعاده، در طرف امر و نهی، زمانی صادق است که عملی که انسان می خواهد اعاده کند، در زمان امتثال عمل، جزئی را لعذر ترک کرده است و بقیه را اتیان کرده است، در اینجا گفته می شود اعاده. اما اگر عمدا قسمتی را ترک کند، در مقام امتثال نبوده، مثل کسی که اصلا نماز نخواند، در اینجا اعاده گفته نمی شود، بلکه می گویند نماز را بخوان یا قضاء کن و اعاده در زمانی است که عملی را انجام داده باشد و ناقص بوده و لا تعاد می گوید عملی که اتیان کردی، اعاده کن.

پس از ماده اعاده، استفاده می شود که ترک در حدیث لا تعاد با عذر باشد نه بدون عذر. 13/12/97

15. والحاصل ان حدیث لا تعاد لا یشمل العمد غیر المعذور ولا الزیادة غیر الراجعة الی النقص فان «من» یفید ان ترک الخمس موجب للاعادة وموهم لهما لا وجودها والزیادة غیر الراجعة الی النقص داخلة في الوجود علی ما افاده الاستاذ وهو المختار.

15. حاصل مطلب این شد که حدیث لا تعاد، شامل عمدی که عن عذر نباشد، نمی شود و شامل زیادی که برگشت به نقصیه نباشد (جزء مزید علیه بشرط لا نباشد)، نمی شود. چون از «من» فهمیده می شود که ترک یکی از پنج چیز موجب اعاده است و اگر چنانچه چیزی را زیاد کرد و مزید علیه بشرط لا باشد، زیادی برگشت به ترک مزید علیه خواهد بود و ترک صادق است و اما اگر زیادی برگشت نکند به نقصان، اینجا ترک صادق نیست و داخل در وجود می شود. چون چیزی زیاد کرده نه اینکه ترک کرده باشد.

به تعبیر دیگر از ماده لا تعاد در لا تعاد الصلاة الا من خمس، می فهمیم که ترک نباید عمدی باشد و از «من» می فهمیم که ترک غیر عمدی، در صورتی است که اگر زیاد کند، زیادی برگشت به ترک کند و الا اگر به ترک برگشت نکرد، دیگر ترک نامیده نمی شود و وجود می باشد. همین دقت هم مختار ما است. 13/12/97

16. نسبة حدیث لا تعاد الی سائر الطوائف بالنسبة الی بعضها لا تنافي بینهما ویعمل بها کما یعمل بالحدیث وبالنسبة الی بعضها الاخر الذی کانت النسبة بینها والحدیث هو عموم من وجه وفي مادة الاجتماع هو الزیادة السهویة یکون الحدیث مقدما علیها للحکومة او للاظهریة.

16. گفتیم نسبت حدیث لا تعاد به سایر روایاتی که به آنها استناد شده بود، نسبت به بعضی از آنها، هیچ تنافی بین لا تعاد و آنها نبود مثل روایتی که می گفت بعد از نماز سجده سهو انجام بده اما نسبت به بعضی، عموم من وجه است و ماده اجتماع، زیادی سهویه بود و در این ماده اجتماع، لا تعاد بر طائفه دیگر مقدم است یا از باب حکومت یا از باب اظهریت. 14/12/97

17. حاصل الکلام ان مقتضی القاعدة والاصول العلمیة هو دخول ما نحن فیه عند الشک في شرطیة عدم الزائد في الاقل والاکثر والبرائة النقلیة عن الاکثر وقهرا عدم بطلان العمل بالزیادة المفروضة.

واما مقتضی الروایات في مثل باب الصلوة هو بطلان الصلوة بالزیادة او العمدیة رکنا کان الزائد ام غیر الرکن عملا بروایات «من زاد في صلوته» واما الزیادة السهویة الراجعة الی النقص او نقیصته في الخمس موجبة للبطلان وفي غیر الخمس لا یوجب البطلان عملا بحدیث لا تعاد.

17. حاصل مطلب این است که مقتضای قاعده و اصول عملیه این است که ما نحن فیه در زمانی که شک کردیم که آیا عدم زائدی که ما اضافه کردیم، شرطیت برای نماز دارد یا خیر، مقتضا این است که ما نحن فیه داخل در مبحث اقل و اکثر است که برائت از اکثر جاری می شود و با زیادی عمل باطل نمی شود.

و مقتضای روایات در مثل صلات این است که نماز باطل می شود اگر زیادی، عمدی باشد و آنچه که زیاد شده، رکن یا غیر رکن باشد و اگر زیادی سهویه باشد، یا زیادی ای باشد که به نقصیه برگشت می کند، موجب بطلان نمی شود به خاطر حدیث لا تعاد. 15/12/97

18. ظهور «لا تعاد» وضعي عمومي، لمکان الاستثناء اذ لولا وضع الاستثناء لعموم لم یتصور معنی للاستثناء واخراج شیء من المستثنی منه وظهور «من زاد» اطلاقي لتضمنه «من» الموصولة وهو لم یوضع للعموم، کما صرح به صاحب القوانین.

18. ظهور و عموم لا تعاد الصلاة، وضعی است، چه اینکه لا تعاد استثناء و مستثنی منه است و خود استثناء دال بر عموم است، یعنی اگر مستثنی منه عام نباشد، جای مستثنی نبود، پس به وضع واضع می فهمیم که استثناء عام است اما سعه ای که از من زاد می فهمیم، از باب اطلاق است، یعنی سعه اطلاقی است. چه اینکه «من» در من زاد، موصوله است و وضع برای عموم نشده است و عموم از مقدمات حکمت فهمیده می شود و فرمایش صاحب قوانین را ذکر کردیم نسبت به اینکه حرف موصول، سعه اش از باب اطلاق است نه وضع. 15/12/97

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo