< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تنبیه دوم / اقل واكثر / اصالت الاشتغال/ اصول عملیه

بیان شد که مرحوم آخوند فرمودند با دو دلیل اجتهادی تکلیف به ناسی ممکن است.

رسیدیم به کلام مصباح.

نص المصباح لبیان تصوره ثبوتا: «وهذا الوجه‌_ الطریق الاول_ مما لا بأس‌ به‌ في‌ مقام‌ الثبوت‌، إلا أنه يحتاج في مقام الإثبات إلى الدليل. وقد ثبت ذلك في الصلاة، فان الأمر بالأرکان فیها مطلق بالنسبة إلی عامة المکلفین وأما بقیة الأجزاء والشرایط فالأمر بها مختص بحال الذکر بمقتضی حدیث «لا تعاد الصلاة إلا من خمس: الطهور والقبلة والوقت والرکوع والسجود» وغیره من النصوص واردة في موارد خاصة وعليه فالناسي وان كان غير ملتفت إلى‌ نسيانه إلا أنه ملتفت إلى أن ما يأتي به هو المأمور به، فيأتي به بما أنه المأمور به غاية الأمر أنه يتخيل أن ما يأتي به مماثل لما يأتي به غيره من الذاكرين. (الی ان قال) وهذا التخيل مما لا يضر بصحة العمل بعد وجود الأمر الفعلي في حقه ومطابقة المأتي به للمأمور به، وإن لم يكن الناسي ملتفتا إلى كيفية الأمر ولعل هذا هو مراد الشيخ (ره)... فتحصل أن الصحيح إمكان توجيه التكليف إلى الناسي في مقام الثبوت وإثباته يحتاج إلى دليل».[1]

می فرمایند: طریق اول مرحوم آخوند که تکلیف به فعل ناقص تعلق گرفته است و ذاکر یک خطاب خاص دارد، در مقام ثبوت صحیح است اما در مقام اثبات نیاز به دلیل دارد و این دلیل نسبت به نماز وجود دارد و آن هم حدیث لا تعاد است که می گوید نماز از فراموشی 5 چیز باید اعاده شود: طهارت، قبله، وقت، رکوع و سجده. اما اگر غیر از این اگر چیزی ترک شد و فراموش کرده باشد که انجام بدهد، اعاده لازم نیست. پس اگرچه ناسی در زمان خواندن نماز، جلسه استراحت را مثلا فراموش کرده است و ملتفت به عدم رعایت جلسه استراحت نیست اما توجه دارد که همین عمل متعلق امر شارع است و به قصد آن امر او را اتیان می کند و نهایتا فکر می کند که عمل ذاکر هم مثل همین است و توجه ندارد که حکم ذاکر فرق دارد و نماز او نمازی است که باید جلسه استراحت در او باشد و این خیالی که ناسی دارد که خیال می کند تکلیف ذاکر هم مثل او است، این ضرری به صحت عمل ناسی ندارد، چون در عمل فقط لازم است که به قصد امر مولا اتیان کند که اتیان کرده است و امر هم دارد و صحیح می باشد.

بعد می فرمایند شاید اینکه شیخ می گوید تکلیف درست است، از همین باب باشد، یعنی شاید منظور شیخ این است که این عملی که انجام می دهد، خیال می کند که حکم ذاکر هم همین هست و امر آنها هم منطبق بر همین عمل است.

بعد می فرمایند خلاصه حرف این است که تکلیف ناسی ثبوتا درست است و تصور دارد و در مقام اثبات احتیاج به دلیل داریم تا بر طبق آن عمل کنیم و در باب نماز دلیل داریم و دلیل هم حدیث لا تعاد بود.

پس مکلف به، عمل ناقص است یعنی عملی که جزء منسی در آن نباشد و معلوم شد که این طریق، طریق درستی است.

وهذا الوجه _الطریق الاول_ ایضا اختاره المحقق النائیني علی ما فی الفوائد نصّه: «فظهر: أنّ الوجه الثالث هو أسلم ما قيل في وجه إمكان تكليف الناسي بما عدا الجزء المنسيّ، فهو الّذي ينبغي المصير إليه».[2]

مرحوم نائینی هم همین طریق را قبول دارند، ایشان می فرمایند: سالمترین حرفی که می توان در امکان تکلیف ناسی گفت، همان تکلیف ناسی به غیر از جزء منسی است.

والحاصل ان بطلان الطریق الثاني الذي افاده صاحب الكفایة _عنوان الملازم_ مورد اتفاق بین النائیني والمصباح والمنتقی.

حاصل مطلب گذشته این است که طریق دومی که مرحوم آخوند درست کردند که مکلف به عمل تام و تمام بود و ناسی یک خطاب خاصی داشت و خطاب هم به نحوی بود که تبدیل موضوع لازم نشود، یعنی به عنوانی ملازم با نسیان بود، ناسی مورد خطاب قرار گرفت، حال این طریق دوم باطل است به اتفاق مرحوم نائینی و مصباح و منتقی.

واما الطریق الاول_ الامر بما سوی المنسي_ کان مورد قبول للنائیني والمصباح دون المنتقی.

اما طریق اول که متعلق امر، عمل بدون جزء یا شرط منسی باشد و ذاکر خطاب دیگری دارد که جزء منسی بر او لازم باشد، این طریق مورد قبول مرحوم نائینی و مرحوم آقای خویی هست اما مورد قبول منتقی نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo