< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام چهارم/ متباينين/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

بيان شد که انحلال علم اجمالي يا با علم وجداني بود و يا با علم تبعدي (اماره و اصل).

منتقي مي گويد اين وجه که جلسه قبل بيان کرديم از محقق نائيني ظاهر مي شود و در اشکال بر ايشان مي فرمايند: اما انحلال حقيقي؛ بنابر مبناي کساني که مي گويند معلوم به علم اجمالي، جامع بين افراد است نه فرد معين و مبين، در مقابل علم تفصيلي که معلوم آن، فرد معين است، اين انحلال درست است. چون تا زماني که علم تفصيلي در اطراف علم اجمالي دخالت نکرده است، علم اجمالي به حال خودش محفوظ است و يقين داريم نمازي بر ما واجب است، يا نماز قصر يا نماز تمام اما وقتي که علم تفصيلي آمد و مثلا گفت نماز قصر واجب است، بعد از اينکه فرد علم پيدا کرد نماز قصر واجب است، طبيعي است که علم اجمالي از بين مي رود و بر مبناي کساني هم که مي فرمايند معلوم به علم اجمالي فرد مردد است در برابر معلوم به علم تفصيلي که فرد مردد است، طبق اين مبنا هم انحلال درست است، فرد نمي داند نماز قصر واجب است يا تمام و يکي از اين دو طرف واجب است اما معين نيست، و علم تفصيلي گفت نماز قصر واجب است، با آمدن علم تفصيلي، ترديد از بين مي رود و حتما قصر واجب است و زماني که ترديد از بين برود، علم اجمالي ديگر موجود نيست.

اما طبق مبناي آقاي ميلاني و ما، با آمدن علم تفصيلي، انحلال منحل نمي شود کما کان علم اجمالي ثابت است، چون معلوم به علم اجمالي، همان فردي است که در خارج حکم روي آن آمده و مکلف نمي داند کدام فرد است، مثال نمي داند آن فرد، قصر است يا تمام اما در خارج مشخص است و اين در برابر علم تفصيلي است که معلوم در خارج مشخص است و مکلف هم علم به آن دارد. حال زماني که علم تفصيلي بيايد و بگويد نماز قصر واجب است، باز هم علم اجمالي سر جايش است که آنچه واقعا متعلق تکليف است، آن واجب است و شايد علم تفصيلي اشتباه باشد. مگر اينکه گفته شود معلوم به علم تفصيلي همان فرد مرددي است که در واقع نجس است که در اين صورت با علم تفصيلي، ترديد در علم اجمالي از بين مي رود و منحل مي شود و بايد گفت اشکالي در انحلال تکويني وارد نيست.

اما در صورت ورود اماره بعد از علم اجمالي بر يک طرف آن، که انحلال حکمي يا علم تعبدي پيش مي آيد، در اين صورت علم اجمالي منحل مي شود، چون با آمدن دليل اماره، اين اماره مثل علم وجداني قرار داده مي شود و بعد از آمدن دليل حجيت، اماره حجت مي شود و بايد بر طبق آن عمل کرد و تمام آثار علم اجمالي بر اماره هم بار شود.

به بيان ديگر: بيان شد که در تنزيل، ما منزل و منزل عليه و وجه تنزيل داريم، اگر وجه تنزيل نباشد، تنزيل غلط است، در اينجا منزَّل اماره است و منزَّل عليه، علم وجداني است و وجه تنزيل، آثاري است که بر علم اجمالي بار مي شود، يعني اماره که مثل علم تفصيلي شد، بخاطر بار کردن آثار آن است و از جمله آثار انحلال علم اجمالي است.

منتهي در اشکال مي گويد: شارع اماره را به عنوان نازل منزله علم در دايره شريعت قرار داده است و وجه تنزيل هم بايد آثاري باشد که در داير شريعت باشد نه آثار خارج از دايره شريعت. و انحلال که اثر خارج از شريعت است، براي اماره بعد از حجيت ثابت نمي شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo