< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

94/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقره مالایعلمون/جمع بین دو نقل/حدیث رفع/برائت/اصول عملیه

خلاصه بحث این شد که شیء مفهومی اعم از خصلت دارد حال با توجه به اینکه این دو کلمه در حدیث رفع آمده است آیا می شود بین این دو نقل جمع کرد؟

جواب:

مراد از اشیاء هم صفت نفسانی است کما اینکه مراد از خصال صفت نفسانی است البته در این صورت برای برائت نمی شود به حدیث رفع استدلال کرد زیرا استدلال بر برائت به فقره مالایعلمون بود و استدلال هم زمانی تمام است که مراد از ما در مالایعلمون حکم شرعی باشد چه حکم کلی(شبهه حکمیه) یا اعم از کلی و جزئی و بعد از جمع بین این دو نقلِ خصال و اشیاء، دیگر مراد از ما در مالایعلمون حکم نیست بلکه مراد صفت جهل است یعنی صفت جهل رفع شده است.

ان قلت: ما در مالایعلمون را نمی توان حمل بر خصلت کرد و این جمع صحیح نیست زیرا مراد به این مای موصوله چه در اینجا و چه در غیر اینجا یا فعل می باشد یعنی فعلی که حکمش را نمی دانید- کما اینکه مقتضای سیاق حدیث این بود که در مالایعلمون هم مراد فعل باشد و قبلا در جلسه 12/94 با شش بیان گفته شد که باید مراد از ما در مالایعلمون هم فعل باشد یکی از ادله همین سیاق بود- و یا مراد از ما در مالایعلمون حکم می باشد و در بقیه فقرات مراد از ما فعل می باشد کما عن المنتقی خلاصه اینکه نمی توان قائل شد که ما در اینجا به معنای صفت است.

قلت: این کلام صحیح است که نمی توان در مالایعلمون گفت مراد از ما صفت است لکن این بر این مبنا است که ما در مالایعلمون موصوله باشد اما اگر بگوییم ما مصدریه زمانیه است کما اینکه در حدیث الناس فی سعة ما لایعلمون گفته شده است ما مصدریه زمانیه است کما اینکه مرحوم صاحب کفایه[1] هم قائل به همین شده اند یعنی مردم در سعه هستند تا زمانی که عالم نیستند حال در ما نحن فیه هم معنا همین است که؛ رفع شده است تا زمانی که عالم نیستند.

خلاصه اینکه مراد از ما در اینجا خصلت وصفت جهل است و در بقیه فقرات هم صفت اضطرار و کراهت و...می باشد و معنی این می شود که رفع در زمانی است که مضطر یا مکره هستید یا نمی دانید.

الا اینکه اگر ما مصدریه زمانیه باشد مرفوع مواخذه می باشد یعنی رفع مواخذه زمانی است که متصف به این صفت هستید کما اینکه مجمع البحرین هم به این معنی که مرفوع مواخذه است تصریح کرده است.

لکن صحیح این است که ما مصدریه زمانیه نیست زیرا باید بعد از مای مصدریه زمانیه فعل ماضی یا در معنای فعل ماضی باشد.

 

التقرير العربي:

فتلخص ان الشیء اعم من الخصلة فهل ممکن الجمع بین الطائفتین من الروایات المتقدمین ای ما تدل علی رفع الخصلة و ما تدل علی رفع الشیء علی تقدیر تمامیتهما من حيث السند ام لا؟

يمكن ان يقال نعم فيكون المراد من الاشياء ايضا هو الصفات النفسانية.

و عليه لايمكن الاستدلال للبرائة بفقرة «ما لا يعلمون» اذ الاستدلال كان مبتنيا علي اني كون المراد بهذه الفقرة هو الحكم الشرعي المجهول كليا او كليا كان او جزئيا.

و بعد الجمع يكون المراد بها صفة الجهل.

ان قلت: الجمل علي الخصلة لا يمكن في ما كانت فيه ما الموصول مثل ما لا يعلمون و امثاله اذ المراد بالمصول في الجميع اما هو الفعل كما هو مقتضي وحدة سياق الموصول او غيرها من الاشكالات علي عدم كون المراد من الموصول في ما لا يعلمون هو الحكم و تقدم قبلا الاشارة اليها و انها ستة.

و اما هو الحكم في ما لايعلمون و الفعل في غيره من الفقرات كما هو مقتضي ظهور الاوصاف اي الصلة في عروضها علي المضاف اليه اي المراد من الموصول كما تقدم عن المنتقي.

قلت: نعم، و لكنه مبني علي كون «ما» في الفقرات موصولة.

و لكن لو كان مصدرية زمانية كما احتمل في «ما» في حديث «الناس في سعة ما لا يعلمون» اي الناس يكون في السعة زمان عدم العلم في ظرف الجهل. راجع الكفاية[2] ادلة البرائة.

فلاموقع لما ذكر و تكون المراد بها ايضا الخصله و الصفه مثل سائر الفقرات التي لم يكن فيها كلمة «ما» و يكون المراد من جميع الفقرات هو الخصلة و الصفة،اي صفة الخطاء النسيان و عدم العلم و الاضطرار و الاكراه الي آخر الحديث.

و يكون المروف هو المواخذة علي الاتصاف هذه الصفات كما صرح به مجمع البحرين و تقدم جلسة.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo