< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

93/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه/حجیت ظن/خبر واحد/ادله حجیت خبر واحد/آیه سوال
بحث در این بود که رسائل مویدی را ذکر کردند که بین دو کلمه «یومن» در آیه از نظر معنی فرق دارد و موید آن اختلاف در تعدیه به «باء» و «لام» است.
محقق اصفهانی و محقق خویی بر این موید اشکال وارد کردند و عبارت محقق اصفهانی را جلسه قبل ذکر کردیم.
محقق خویی در مصباح می فرمایند: «(وفيه) ان الايمان بمعنى التصديق القلبي فان كان متعلقا بوجوب شئ تكون تعديته بالباء، كما في قوله تعالى: (والمؤمنون كل آمن بالله.. الآية) وان كان متعلقا بقول شخص كانت تعديته باللام، كما في قوله سبحانه: (وما أنت بمؤمن لنا ولو كنا صادقين) وحينئذ تدل التعدية باللام بالإضافة إلى المؤمنين على إرادة تصديق قولهم... و کیف کان فلا دلالة للآیة علی حجیة الخبر».[1]
می فرمایند: ایمان که به معنای تصدیق قلبی است اگر متعلقش وجود شیء باشد (یعنی ایمان و تصدیق وجود شیء) در این صورت با باء متعدی می شود مانند آیه« والمؤمنون كل آمن بالله.. » اگر متعلقش قول شخصی باشد با لام متعددی می شود مانند آیه« وما أنت بمؤمن لنا ولو كنا صادقين»
خلاصه حرف این دو بزرگوار این است: اختلاف در تعدیه، موجب اختلاف در معنا نیست و در هر دو معنای ایمان، تصدیق است و در اینکه ایمان به چه چیزی هست، اختلاف است که یا تصدیق به قول کسی است که با لام متعدی می شود و یا تصدیق به وجود کسی است که با لام متعددی می شود(یعنی اختلاف در تعدیه دلالت بر اختلاف متعلق ایمان دارد نه دلالت بر اخلاف معنای ایمان بلکه در هر دو جا ایمان به معنای تصدیق می باشد)

ان قلت:
بنابر آنچه که ذکر شد باید تعدیه در جمله اولی هم با لام باشد زیرا آنچه که تصدیق به آن می شود در یومن با لله قول و اخبار خداوند متعال می باشد یومن بالله یعنی ایمان به این خبر که؛ خداوند وحی فرمود که این فرد نمام است، پس باید یومن لله باشد.
قلت:
تصدیق در جلمه اولی که ا یمان به خداوند متعال می باشد ایمان به وجود خداوند متعال می باشد الا اینکه چون کلمه الله ذکر شده است در مقدمات گفتیم لفط الله «علم لذاته» و مستجمع تمام صفات کمالیه خداوند متعال می باشد و از این جمله کمالات قول خداوند است که اخبار نموده است پس یومن بالله یعنی ایمان به قول خداوند.
عنایه[2] نیز مویدی برای تغییر و اختلاف معنای ایمان ذکر کرده اند.
می فرمایند مراد از ایمان نسبت به مومنین ترتیب آثاری است که مفید است و مضر نیست زیرا مومنین در «یومن للمومنین»همه مومنین را شامل می شود چه ثقه باشند و چه غیر ثقه، پس باید مراد آثار مفید باشد و الا اگر بر قول یک نمام آثار مضر را پیامبر بار می کردند این آثار مضر بر ضرر دیگران بود و این صحیح نیست پس مراد همان آثار مفید می باشد باینکه پیامبر کسی را که خبر آورده بود تکذیب نمی کردند با اینکه توجه داشتند که این کلام درست نیست و این خصلت از مکارم اخلاق است.

فائدة:
در برابر این صفت، صفتی است که وقتی فرد کلامی را از کسی می شنود به دنبال نقطه ضعف بگردد تا گوینده را بخاطر آن سرزنش کند.
شهید ثانی در منیة المرید در مورد این صفت رذیله می فرمایند:
«واعلم أن حقيقة المراء الاعتراض على كلام الغير بإظهار خلل فيه لفظا أو معنى أو قصدا، لغير غرض ديني أمر الله به،...ولا ينبغي أن يخدعك الشيطان، ويقول لك: أظهر الحق ولا تداهن فيه. فإنه أبدا يستجر الحمقى إلى الشر في معرض الخير، فلا تكن ضحكه الشيطان يسخر بك».
اگر بگوید قصد تو از این کلام خوب نبود و غرض صحیحی نداشتی و در کلامت خلل لفظی یا معنوی وجود داشت این مراء است. و انسان باید مراقب باشد که اگر کسی سخنی گفت و خللی در آن بود، فریب شیطان را نخورد زیرا شیطان می گوید سکوت نکن و به او بگوی کلامت اشتباه بود.
یکی از برنامه همیشگی شیطان این است که انسانهای احمق را با یک توجیه شرعی وادار بر کارهای بد می کند و مواظب باش که شیطان تو را مسخره نکند و به تو نخندد.
در جای دیگر می فرمایند:
«وقال الصادق عليه السلام: المراء داء دوي، وليس في الانسان خصلة شر منه، وهو خلق أربليس ونسبته، فلا يماري في أي حال كان إلا من كان جاهلا بنفسه وبغيره، محروما من حقائق الدين».
مراء دردی است که همیشه وجود دارد و در انسان خصلتی بدتر از این نیست که در مقام ایراد گرفتن بر یک مومن و یک مسلمان باشد مراء و جدال نمی کند مگر کسی که نه خودش را شناخته و نه دیگری را و از حقایق محروم است.
التقرير العربي:
و نظیره فی المصباح نصه: «(وفيه) ان الايمان بمعنى التصديق القلبي فان كان متعلقا بوجوب شئ تكون تعديته بالباء، كما في قوله تعالى: (والمؤمنون كل آمن بالله.. الآية) وان كان متعلقا بقول شخص كانت تعديته باللام، كما في قوله سبحانه: (وما أنت بمؤمن لنا ولو كنا صادقين) وحينئذ تدل التعدية باللام بالإضافة إلى المؤمنين على إرادة تصديق قولهم... و کیف کان فلا دلالة للآیة علی حجیة الخبر».[3]
فلا یکون الاختلاف فی التعدیة ناشئا من اختلاف معنی الایمان بل یکون ناشئا من اختلاف متعلقه ای الوجود و القول.

ان قلت: علی ما ذکر فلا بد من ان یکون التعدیة فی الجملة الاولی ایضا باللام اذ المصدق به، فیها انما هو قوله تعالی و اخباره عن نمیمة عبدالله بن نفیل علی ما تقدم.
قلت: التصدیق فی الجملة الاولی انما هو وجوده و ذاته تعالی و لکنه یستلزم التصدیق بقوله ایضا لما تقدم فی المقدمة الثالثة من ان لفظة «الله» علم لذاته تعالی المستجمع لجمیع صفاته الکمالیة و منها قوله، و لو کانت التعدیة فیها ایضا باللام لم یستفد منها الا التصدیق بقوله تعالی فقط.

و افاده فی عنایة الاصول[4] مویدا آخر لتغایر معنی الایمان فی الموضعین و ان المراد منه بالنسبة الی المومنین هو ترتیب خصوص آثار النافعة لهم و لا تضر غیر هم و هو اطلاق لفظ المومنین، فانه یشمل الثقات و غیر الثقات جمیعا فالمراد ترتیب آثار النافعة فقط و عدم تکذیبهم و اظهار القبول منهم ظاهرا و هذا من مکارم الاخلاق و محاسن الصفات.

اقول: و مقابل هذا ای اظهار القبول، المراء و هو علی ما بینه الشهید ثانی فی منیة المرید اظهار الخلل فی کلام الغیر بلاداع عقلائی و شرعی نصه: «واعلم أن حقيقة المراء الاعتراض على كلام الغير بإظهار خلل فيه لفظا أو معنى أو قصدا، لغير غرض ديني أمر الله به،...ولا ينبغي أن يخدعك الشيطان، ويقول لك: أظهر الحق ولا تداهن فيه. فإنه أبدا يستجر الحمقى إلى الشر في معرض الخير، فلا تكن ضحكه الشيطان يسخر بك».[5]
و افاد: «وقال الصادق عليه السلام: المراء داء دوي، وليس في الانسان خصلة شر منه، وهو خلق أبليس ونسبته، فلا يماري في أي حال كان إلا من كان جاهلا بنفسه وبغيره، محروما من حقائق الدين».[6]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo