< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

92/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ ادله اخباریین بر عدم حجیت ظاهر قرآن و رد آن/تحریف قرآن
 در جلسه قبل از کتاب انوار الهدایة در رد تحریف قرآن و این که در قرآن آیات زیادی در مورد ائمه علیهم السلام وارد شده یک اشکال را ذکر کردیم اما بقیه اشکالات
 2- چرا حضرت علی علیه السلام برای اثبات وصایت خودش به احادیث نبوی استناد می فرمودند و به آیات قرآن استناد نکردند اگر آیات زیادی در مورد وصایتشان در قرآن وجود داشته است!
 3- اگر چنین آیاتی در قرآن بوده است چرا پیامبر در غدیر از معرفی حضرت علی و بیان یک آیه از آیات وصایت ایشان می ترسید و از معرفی حضرت وحشت داشت. [1]
 4- اگر چنین آیاتی در قرآن بود چه احتیاجی داشت که پیامبر اصرار کند در لحظه آخر قلم و کاغذی حاضر کنند تا وصیت کنند و به نام وصیشان تصریح کنند.
 در انتهاء می فرمایند فساد قول به تحریف قرآن برای هر انسان عاقلی واضح است.
 کلام مرحوم آقای خوئی در رد ادله تحریف قرآن در کتاب تفسیر البیان
 «فصحة حديث الغدير توجب الحكم بكذب هذه الروايات التي تقول: إن أسماء الأئمة مذكورة في القرآن ولا سيما أن حديث الغدير كان في حجة الوداع التي وقعت في أواخر حياة النبي صلى الله عليه وآله وسلم». [2]
  می فرمایند خود جریان غدیر این ادعا را که آیات زیادی در امر ولایت وارد شده است را تکذیب می کند خصوصا که جریان غدیر در اواخر عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واقع شده است و طبعا اکثر آیات تا آن زمان نازل شده اند.
 سپس در رد روایاتی که اصل تحریف را فقط اثبات می کنند می فرمایند ؛
 مراد از این روایات تحریف معنوی است که بعضی معنای آیات را تغییر می دهند و با این تغییر ،فضائل ائمه انکار خواهد شد.
 قبلا هم گفتیم که اجماع داریم که تحریف معنوی در قرآن صورت گرفته است. [3]
 کلام صاحب المیزان
 ایشان در ضمن تفسیر سوره حجر می فرمایند:
 «فالحق ان روايات التحريف المروية من طرق الفريقين وكذا الروايات المروية في نسخ تلاوة بعض الآيات القرآنية مخالفة للكتاب مخالفة قطعية». [4]
 روایاتی که دلالت بر تحریف و یا دلالت بر نسخ تلاوت دارند این دو دسته از روایات مخالفت قطعیه با آیات قرآن دارند.
 تا کنون بحث در خدشه بر ادله کسانی بود که قائل تحریف بوده اند اما ادله بر عدم تحریف قرآن
 اما من الآیات
 «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». [5]
 در المیزان [6] در مورد این آیه می فرمایند:
 اینکه در این آیه به قرآن ذکر اطلاق شده است بخاطر این است که قرآن ذکر خداوند متعال است و انسان را به یاد حضرت حق می اندازد و جامعترین صفتی که قرآن برای خودش ذکر کرده است همین صفت ذکر می باشد.
 در ص 104 می فرمایند [7] لازمه اینکه قرآن ذکر خداوند متعال است این است که از تحریف حفظ شود و الا دیگر ذکر الله نخواهد بود.
 ان قلت:
 مراد به ذکر پیامبر اکرم می باشد نه قرآن کما اینکه از بعضی از آیات هم این معنا استفاده می شود. [8]
 قلت:
 مراد به ذکر خود قرآن می باشد بقرینه اینکه فرمود «نزلنا» زیرا اگر مراد پیامبر بود بجای «نزلنا» می فرمود «ارسلنا»
 ان قلت:
 آیه بر حفظ قرآن فی الجمله دارد نه بر حفظ قرآن کافة و همین مقدار که نسخه اصلی که نزد امام زمان علیه السلام است محفوظ باشد کافی است که بگوییم قرآن حفظ شده است.
 قلت:
 مراد از ذکر قرآن، قرآنی که چاپ می شود نیست بلکه مراد قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است و این قرآن چاپ شده حاکی از قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است و با حفظ «ما نزل» نسخه ها هم محفوظ خواهند بود.
 ان قلت:
 اگر از این آیه استفاده شود که قرآن تحریف نمی شود باید بگوییم در تورات و انجیل هم تحریف صورت نمی گیرد زیرا در آیه علت عدم تحریف را ذکر بودن قرآن ذکر کرده است و این علت در تورات و انجیل نیز موجود می باشد در حالیکه تورات و انجیل تحریف شده اند.
 قلت:
 مراد از ذکر در این آیه فقط قرآن است زیرا الف و لام «الذکر» الف و لام ذکری است و قبل از آیه مذکور آیه«وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» [9] آمده است و واضح است که در این آیه مراد از ذکر فقط قرآن می باشد مضافا به اینکه حفظ با اسم فاعل«لحافظون» ذکر شده است یعنی ما در آینده حفظ می کنیم نه در گذشته. [10]
 التقریر العربی
 ثانیها: و لم تشبث علی علیه السلام لاثبات وصایته بالاحادیث النبویة، مع ان القرآن بین ایدیهم.
 ثالثها: و بای وجه خاف النبی عن تبیلغ آیة واحدة فی حجة الوداع حتی ورد «والله یعصمک من الناس». (اشار الیه البیان ایضا [11] ).
 رابعها: و لم احتاج النبی الی دواة و قلم حین موته للصریح باسم علی علیه السلام، و بالجملة فساد هذا القول اوضح من ان یخفی علی ذی مسکة.
 2- السید الخوئی: «فصحة حديث الغدير توجب الحكم بكذب هذه الروايات التي تقول: إن أسماء الأئمة مذكورة في القرآن ولا سيما أن حديث الغدير كان في حجة الوداع التي وقعت في أواخر حياة النبي صلى الله عليه وآله وسلم». [12]
 و افاد بالنسبة الی روایات الدالة علی التحریف بعنوانه، ان المراد بالتحریف فیها هو حمل الآیات علی غیر معانیها الذی یلازم انکار فضل اهل البیت، فیکون المراد من التحریف فیها، هو تحریف المعنی و تقدم الاجماع علی وقوع هذا التحریف فی القرآن و لولا هذا التحریف، لم تزل حقوق العترة محفوظة. [13]
 المیزان ذیل سورة الحجر:
 «فالحق ان روايات التحريف المروية من طرق الفريقين وكذا الروايات المروية في نسخ تلاوة بعض الآيات القرآنية مخالفة للكتاب مخالفة قطعية». [14]
 ب: الدلیل علی رد التحریف:
 1- قوله: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». [15]
 افاد المیزان [16] ان صفت الذکر للقرآن لکونه ذکرا لله تکون اجمع صفت یذکرها القرآن بنفسه...
 و افاد ایضا [17] ما حاصله ان لازم کون القرآن ذکرا له، هو حفظه عن التحریف بجمیع اقسامه، و الا لم یکن ذکرا له.
 ان قلت: ان المراد بالذکر هو الرسول لا القرآن کما هو المستفاد من بعض الآیات. [18]
 قلت: المراد به هو القرآن بقرینة -التنزیل- اذ لو کان المراد به هو الرسول لکان المناسب التعبیر بلفظ «الارسال».
 ان قلت: ان الآیة تدل علی حفظ القرآن فی الجملة لا حفظ کل فرد فرد منه، و یکفی فی صدق الخفاء فی الجملة حفظه عند الامام الغائب عجل الله تعالی فرجه.
 قلت: ان المراد من الذکر لیس، هو القرآن المکتوب المفروض له افراد متعددة، بل المراد ما انزل علیه و هو المحکی بهذا القرآن المکتوب الملفوظ، و هو واحد، و المراد من الحفظ صیانة عن التلاعف و الضیاع. [19]
 ان قلت: لو دلت الآیة علی عدم التحریف فی القرآن، لدلت علی عدمه فی الانجیل و التوراة ایضا، رعایة لعلیة الذکر للحفظ و کونها ایضا ذکر، مع وقوع التحریف فیهما قطعا.
 قلت: المراد بالذکر هو خصوص القرآن لکون اللام فیه للعهد و الذکری و ما قبلها: «وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» [20] و بدیهی ان المراد بالذکر هذه الوجه السابقة هو خصوص القرآن.
 مضافا الی ان المراد هو الحفظ فی الاستقبال کما هو الظاهر من اسم الفاعل ای «الحافظون». [21]


[1] تفسیر البیان، محقق خویی، ص232
[2] تفسیر البیان، محقق خویی، ص231
[3] تفسیر البیان، محقق خویی، ص229 و دراسات، محقق خویی، ج3، ص132
[4] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص117
[5] حجر، آیه9
[6] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص106
[7] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص106
[8] تفسیر البیان، محقق خویی، ص208
[9] حجر، آیه6
[10] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص102
[11] تفسیر البیان، محقق خویی، ص232
[12] تفسیر البیان، محقق خویی، ص231
[13] تفسیر البیان، محقق خویی، ص229 و دراسات، محقق خویی، ج3، ص132
[14] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص117
[15] حجر، آیه9
[16] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص106
[17] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص106
[18] تفسیر البیان، محقق خویی، ص208
[19] تفسیر البیان، محقق خویی، ص208
[20] حجر، آیه6
[21] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص102

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo