< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

91/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: قطع بما هو صفت
 در جلسه قبل بیان شد که محقق ایروانی و مرحوم اصفهانی بر اخذ قطع بما هو صفت اشکال کرده اند.
 محقق ایروانی در نهایة النهایة ج 2 ص 25 می فرمایند لازمه اینکه قطع بما هو صفت اخذ در موضوع شود این است که حکمی که قطع برای آن موضوع واقع شده است اختصاص به صورت حصول قطع نداشته باشد اگر صفت دیگری هم از صفات نفسانیه وجود داشته باشد باز هم این حکم وجود دارد زیرا فرض این است که موضوع حکم قطع بما هو صفت است پس در واقع موضوع صفت نفسانی است که این صفت قطع باشد یا شجاعت باشد در حالیکه این کلام با دو وجه باطل می باشد.
  1. خود کسانی که می فرمایند قطع بما هو صفت موضوع است این حرف را قبول ندارند و در غیر قطع قائل به وجود حکم نیستند.
  2. این خلف است زیرا فرض این است که قطع موضوع واقع شده است و اگر بگوییم این حکم در غیر قطع هم وجود دارد از فرض خارج شده ایم زیرا فرض ما این است که قطع موضوع واقع شده است نه امر دیگری
 و فیه:
 بر کلام محقق ایروانی می توان اشکال کرد که در جلسه قبل سه وجه برای معنای قطع بما هو صفت بیان شد یکی بیان مرحوم آخوند ودیگری از غرر و سوم از فوائد الاصول بود و این اشکال شما طبق قول دوم و سوم وارد نیست زیرا طبق این دو قول اگر چه قطع بما هو صفت موضوع واقع شده است اما کاشفیت قطع هم همراه آن می باشد در قول دوم گفته شد مراد این است که قطع بما هو کاشف تام موضوع واقع شده است و این کاشفیت تام در بقیه صفات مانند شجاعت نیست کما اینکه اشکال شما بر قول سوم هم وارد نیست زیرا مرحوم نائینی فرمودند مراد این است که قطع بما هو ملحوظ بالذات موضوع قرار می گیرد و ملحوظ بالذات جائی است که ملحوظ بالعرض(صورت خارجی و مشکوف) داشته باشد پس موضوع قطعی است که کاشفیت داشته باشد و این دو ملحوظ بالذات و بالعرض در بقیه صفات وجود ندارد.
 اما اشکال شما بر فرمایش مرحوم آخوند:
 ایشان صفتیت قطع را دو جور معنا کردند یکی اینکه خصوصیت اخری که مخصوص قطع است بر این قطع اضافه شود و قطع با آن خصوصیت اخری موضوع واقع شود و آن خصوصیت اخری اطمینان و رکونی است که در قطع وجود دارد این است معنای اینکه قطع بما هو صفت موضوع واقع شده است و اشکال شما بر این معنا وارد نیست زیرا این صفت اطمینان و رکون نفس در بقیه صفات مانند بخل و شجاعت نیست.
 اما معنای دیگری که بیان کردند که کاشفیت بالکل از قطع گرفته شود در این صورت اشکال شما وارد می باشد و بنابر این مبنا فرقی بین شجاعت و قطع نیست زیرا هر دو از صفات نفسانی می باشند.
 خلاصه اینکه از این چهار معنایی که برای قطع بما هو صفت بیان شده است اشکال ایشان فقط بر یک وجه جاریست.
 اما نهایة الدرایة ج 3 ص 47
 خلاصه اشکال ایشان این است که قطع صفتی است که قوامش به کاشفیت تامه اش می باشد اگر کاشفیت تامه بود قطع هم هست اگر کاشفیت بود اما تامه نبود ظن خواهد بود اگر هیچ کاشفیتی نبود می شود بقیه صفات مانند شجاعت.
 نتیجه اینکه قوام قطع و فصل قطع که آن را از بقیه صفات جدا می کند کاشفیت تامه اش می باشد و اگر این را از قطع بگیریم دیگر قطعی باقی نخواهد ماند مثل اینکه ناطقیت را از انسان بگیریم در نیتجه قطع بما هو صفت یعنی کاشفیت تامه قطع از قطع گرفته شود واین معقول نیست و امر غیر معقول نمی تواند موضوع حکم شارع قرار گیرد
 و فیه:
 اشکالاتی که بر مرحوم ایروانی وارد شد بر ایشان هم وارد است که این اشکال فقط بر یک معنا از چهار معنا وارد است یعنی فقط بر یک معنا از معانی که مرحوم آخوند فرموده اند فقط وارد است.
 اللهم الا ان یقال که محقق اصفهانی در نهایة الدرایة ج 3 ص 45 بر قول دومی که در باره قطع بما هو صفت(قول غرر و درر) و بر قول سوم در ص 43 اشکال کرده و این دو قول را رد می کنند در نتیجه قطع بما هو صفت به معنایی که غرر و فوائد فرموده صحیح نیست بلکه فقط معنای مرحوم آخوند صحیح است اما معنای دومی که مرحوم آخوند فرمودند برگشتش به معنایی است که محقق ایروانی فرموده است در نتیجه قطع بما هو صفت یک معنا دارد که همان معنای اول مرحوم آخوند می باشد و در نتیجه این اشکال بر قطع بما هو صفت وارد است.
 اما منتقی الاصول ج 4 ص 69
 ایشان قائل به تفصیل شده اند بین معنای اول و معنای دوم مرحوم آخوند در قطع بما هو صفت
 ایشان می فرمانید صفتیت قطع به معنای دومی است که مرحوم آخوند فرموده است یعنی قطع بما هو موجب للاطمینان موضوع واقع می شود.
 حاصل فرمایش ایشان این است که می فرمایند اگر صفتیت قطع را به معنای اول کفایه بگیریم به دو شکل متصور است یا به این است که حاکم در وقتی که قطع را موضوع قرار می دهد اصلا کاشفیت را موضوع قرار نمی دهد و قطع را بما هو قطع موضوع قرار می دهد ویا به این است حاکم رابطه قطع با متعلقش را قطع می کند و آن را در نظر نمی گیرد.
 به بیان دیگر وقتی گفتیم قطع بما هو کاشف موضوع است کاشفیتش دو طرف دارد یک طرف به مقطوع متصل است و یک طرف خود قطع است یعنی کشفیت دو طرف دارد یکی کاشف و یکی مکشوف
 حال اگر قطع بما صفت موضوع قرار گیرد دو گونه تصور دارد یکی اینکه حاکم جنبه کاشفیت قطع را دخیل در حکم نداند و اساسا آن را الغاء کنند دوم اینکه کاشفیت از قطع گرفته نمی شود بلک ارتباط و اضافه قطع از منکشف قطع و جدا می شود.
 اگر به نحو اول باشد که حاکم کاشفیت را در موضوع اخذ نکند اشکالی که بیان شد وارد است که با عدم لحاظ کاشفیت اصلا قطعی نیست زیرا قوام قطع به کاشفیت آن می باشد.
 و اگر به شکل دوم باشد تالی فاسد دارد آن تالی فاسد عبارت است از اینکه متعلق قطع هر چه باشد حکم وجود خواهد گرفت در حالیکه موضوع حکم قطعی است ک منکشف آن امر خاصی می باشد مثلا قطع به حیات فرزند متعلق قرار گرفته است نه قطع به هر موضوعی(وجوب تصدق بر قطع به حیات فرزند مترتب شده است نه بر قطع به هر چیزی)
 نتیجه اینکه اخذ قطع به عنوان صفتیت در حکم و در موضوع به نحو اولی که مرحوم آخوند فرمودند ممکن نیست و اما اخذ قطع در موضوع به عنوان صفتیت به نحو دومی که مرحوم آخوند فرمودند صحیح است و اشکالی بر آن وارد نیست.
 العنوان: القطع بما هو صفة
 فنقول ذهب محقق الايرواني في نهاية النهاية ج2ص25 الي عدم امكان اخذ القطع في الموضوع بما هو صفة و محقق الاصفهاني في نهاية الدراية ج3 ص47.
 اما المحقق الايرواني حاصل كلامه ان لازم اخذ القطع بما هو صفة عدم اختصاص الحكم بالقطع و شموله لسائر الصفات النفسانية مثل الشجاعة و الجود و ... لاشتراك الجميع في الصفتية للقاطع و هذا باطل بوجهين :
 احديهما: انه غير قابل لقبولهم و لا يلتزمون به
  و الثاني: خلف اذ المفروض تعلق الحكم علي القطع و كون القطع لا غيره موضوعا له فلا محالة يكون القطع الماخوذ فيه علي جهة الكاشفية.
 و فيه انه لا موقع له علي القول الثالث و الثاني في بيان معني صفية القطع و كذلك علي النحو الثاني المذكور في القول الاول كما هو واضح فينحصر وروده علی النحو الاول في القول الاول اعني صاحب الكفاية كما ذكر في المقدمة الثانية.
 و اما المحقق الاصفهاني في نهاية الدراية ج3 ص47
 ملخص ما افاده ان قوام القطع و قطعية القطع انما هو بكاشفية التامة و بها يمتاز القطع عن غيره من الصفات النفسانية و هو المراد من القطع الماخوذ بما هو كاشف لا مطلق الكشف و إلا لعم الدليل الظن ايضاً من دون حاجة الي تنزيله منزلة القطع.
 و عليه يكون اخذ القطع في الموضوع مع الغاء هذه الكاشفية التامة حتي يكون ماخوذاً فيه صفة، غير معقول لان حفظ الشيء و اخذه مع قطع النظر عما به، يكون هو هو محال مثل حفظ الانسان مع قطع النظر عن انسانته حيث انه محال.
 اقول يرد عليه ايضا ما ذكرنا من الايراد علی كلام محقق الايرواني آنفا من عدم وروده علي النحو الثاني من الكفاية و كذلك علي القول الثاني و الثالث لبيان معني الصفتية.
 اللهم إلا ان يقال ان هذا المحقق اورد علي القول الثاني في نهاية الدراية ج3 ص47 و علي القول الثالث في ص49 منه فلا يكون بيان صفتية القطع علي ما في القولين مقبولة له.
 و اما النحو الثاني المذكور في الكفاية لبيان جهة صفتية القطع فهو يرجع الي ما ذكره هذا المحقق آنفا لبيان القطع الماخوذ مع جهة الكاشفية لان اضافة خصوصية الاطمينان و الاعتماد علي القطع بما هو كاشف يوجب تمامية كشفه و يوجب تميز القطع عن مثل الظن الكاشف.
 فتلخص صفتية القطع لديه بالغاء جهة كشفه و هو النحو الاول الذي ذكره صاحب الكفاية و تقدم انه غير معقول.
 و لذا إنحصر هذا المحقق مثل المحقق الايرواني القطع الموضوعي بما اخذ في الموضوع علي نحو الكاشفية.
 ثم ان صاحب منتقي الاصول فصل فيه ص69 بين معني الصفتية علي النحو الاول المذكور في الكفاية و بين النحو الثاني و التزامه بالصفتية علي النحو الثاني دون الاول.
 حاصل ما افاده ان الغاء جهة الكشف الذي هو النحو الاول اما يكون من ناحية الحاكم بان لايلاحظ كاشفية بالمرة و اما من ناحية متعلق القطع بان لايلاحظ ارتباطه بمتعلقه و اضافته اليه خاصة فان كان المراد هو الاول كما هو الظاهر من عدم ملاحظة الكاشفية يرد عليه ما ذكر آنفا عن محقق الاصفهاني من انه محال.
 و ان كان المراد و هو الثاني فلازمة ثبوت الحكم عند ثبوت القطع بايّ شيء كان اذ المفروض عدم ملاحظة اضافته الي متعلق خاص فلا فرق بين شيء و شيء آخر بل كل ما كان متعلقاً له يثبت الحكم و هذا محذور كبير.
 و عليه فأخذ القطع موضوعا لحكم علي نحو الصفتية بطريق الاول لايمكن الاتزام بصحته.
 و اما الصفتية علي نحو الثاني فلا مانع منه و أخذه موضوعا بهذا المعني إذ مع اضافة خصوصية الاطمينان بالقطع الكاشف لا يزيل قطعية القطع و لاتكون الخصوصية الكذائية في غير القطع فلا موقع لإيراد محقق الاصفهاني و لا لما ذكر آنفا من ثبوت الحكم مع كل شيء كان طرفا لاضافة القطع و عليه فلا مانع من أخذ القطع موضوعاً علي الصفتية بهذا النحو الثاني.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo