< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

91/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حرمت شرعی تجری
 نتیجه مباحث گذشته این شد که استدلال به روایات برای اثبات حرمت شرعی تجری صحیح نیست.
 اما طائفه دوم:
 طائفه دومی روایاتی است که ظاهرشان این است که رضایت به فعل قبیحی که از دیگری صادر می شود قبیح و مذموم است و این شخص راضی هم مستحق عقاب است به عنوان مثال از امیر المومنین علیه السلام چنین نقل شده است:
 وسائل‌الشيعة ج : 16 ص : 141«الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِهِ»
 تقریب استدلال به این دسته از روایات بر استحقاق عقاب در تجری این است که وقتی که انسان با رضایت به معصیتی که از دیگری صادر می شود مستحق عقاب است - بخاطر نیت بدی که دارد- اگر عمل از خودش صادر شود باید بطریق اولی بر این نیت و رضایتش به عمل خودش مستحق عقاب باشد.
 به بیان دیگر متجری راضی به عملی است که از خودش صادر می شود و الا اقدام به آن نمی کرد و این روایات هم می گوید که ملاک عقاب رضایت به فعل قبیح می باشد و این ملاک در نیت متجری نیز می باشد وقتی که رضایت به فعل دیگری موجب عقاب باشد رضایت به فعل خودش بطریق اولی موجب عقاب می شود زیرا رضایت به فعل دیگری دخالتی در فعل خارجی او ندارد اما رضایت به فعل خود انسان در عمل خارجی هم دخیل می باشد لذا این رضایت باید بطریق اولی موجب عقاب باشد.
 اشکال بر استدلال به این روایات
 آقای خوئی می فرمایند:
 اولا مراد از رضایت به فعل دیگری این نیست که فعل قبیحی از فردی صادر شود و انسان به آن راضی شود بلکه مراد اشاعه فاحشه و رضایت به عمل زشت در بین جامعه و تعداد زیادی از افراد جامعه می باشد اگر راضی شویم که فعل گناهی در قومی اشاعه پیدا کند این رضایت حرام است و این روایات ناظر به این آیه شریفه می باشند:
 سوره نور آیه 19 « إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
 کسانی که دوست دارند و راضی هستند که گناهی در بین مومنین شایع شود هم مبتلا به عذاب دنیا هستند و مبتلا به هم عذاب آخرت می باشند.
 نظیر آین آیه رویات متعددی وجود دارد که در کافی شریف در باب تعییر نقل شده است.
 منها: الكافي ج : 2 ص : 356«عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْ‌ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ»
 در مستدرك ‌الوسائل ج : 9 ص : 111 به جای «یرکبه» یرتکبه آمده است.
 اگر کسی عمل زشتی را شایع کند مثل این است که خودش آن را انجام داده است و از دنیا نمی رود تا اینکه خودش نیز مرتکب آن شود.
 نتیجه اینکه این روایت شامل عمل متجری نمی شود زیرا عمل متجری مصداق اشاعه فاحشه نیست.
 و ثانیا بر فرض اینکه شامل فعل غیر اشاعه هم بشود باز هم فعل متجری مصداق آن نیست بلکه عاصی مصداق آن می باشد زیرا عمل عاصی قبیح می باشد اما از متجری فعل زشتی صادر نشده است بلکه نیتش فقط قبیح بوده است.
 اقول
 قبل از آیه ای که مرحوم آقای خوئی بیان کردند این آیه ذکر شده است:
 آیه 11 سوره نور «إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ»
 بیان مرحوم علامه طباطبایی نسبت به این آیه
 می فرمایند مراد از افک در آیه کذب می باشد و الف و لام در افک، الف و لام عهد می باشد و مراد از عصبه گروه و جماعتی می باشد که بر شیئی همدست شده اند در ادامه می فرمایند:
 الميزان في تفسير القرآن، ج‌15، ص: 89
 «بيان‌
 الآيات تشير إلى حديث الإفك، و قد روى أهل السنة أن المقذوفة في قصة الإفك هي أم المؤمنين عائشة، و روت الشيعة أنها مارية القبطية أم إبراهيم...
 و الخطاب في الآية و ما يتلوها من الآيات لعامة المؤمنين ممن ظاهره الإيمان أعم من المؤمن بحقيقة الإيمان و المنافق و من في قلبه مرض»
 در ادامه می فرمایند اینکه خداوند متعال می فرمایند رخ دادن این جریان به نفع شماست وجهش این است که اگر جامعه ای بخواهد سالم بماند باید منافقین در آن جامعه شناخته شود و این جریان موجب شناخته شدن منافقین شد.
 در چند صفحه بعد می فرمایند:
 الميزان في تفسير القرآن، ج‌15، ص: 93 «قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا» إلى آخر الآية إن كانت الآية نازلة في جملة آيات الإفك و متصلة بما تقدمها و موردها الرمي بالزنا بغير بينة كان مضمونها تهديد الرامين المفيضين في الإفك لكونه فاحشة و إشاعته في المؤمنين حبا منهم لشيوع الفاحشة»
 می فرمایند این آیه‌ی بعد از آیه افک اگر متصل به آیه افک باشد معنای این آیه این است که رامی را که همان عصبه باشند تهدید می کند.
 با توجه به این نکته که مرحوم علامه فرمودند این آیه شامل ما نحن فیه نخواهد بود و اتباطی به مسال تجری نخواهد داشت.
 العنوان:حرمة التجری شرعا
 الطائفة الثانية من الروايات التي استدل بها علي حرمت التجري شرعاً:
 ما تدل علي ان الرضا بفعل قبيح قوم كان مذموماً -من رضي بعمل قوم فهو منهم
 : مثل ما عن اميرالمومنين عليه السلام :‹‹ الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِه‌››. [1]
 تقريب الاستدلال انه اذا كان قصد الرضا بصدور فعل قبيح من شخص آخر مذموما فقصد صدور فعل السوء من نفسه بطريق اولي يكون مذموما اذ نية المتجري و رضاه بصدور الفعل من نفسه يكون دخيلا في تحقق الفعل خارجاً بخلاف نية الراضي بالنسبة الي فعل الغير- فتكون هذه الطائفه دليلا علي حرمت التجري شرعاً.
 و اورد علي الاستدلال بها المحقق الخوئي اولا:
 بان المراد بها هو رضاه باشاعة الفاحشة بين طائفة و قوم كأن يكون راضيا شيوع الزنا و شرب الخمر و امثالها بين قوم فتكون الرواية ناظرة الي مفاد آية الشريفة سورة النور آية 18:‹‹ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم‌ ٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ››.
 و مثل الآية ما رواه كافي ج2 ص356باب التعيير :‹‹عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْ‌ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَه‌››.
 و معلوم مذمومية اشاعة الفاحشه لانه في مقام المعارضة مع الله حيث انه تعالی لم يرض باشاعة المحرمات فلا يكون مربوطا برضاية صدور فعل قبيح من شخص معين.
 و ثانياً علي تقدير التسليم لايكون المتجري مصداقاً له لانه لم يقصد صدور الفعل السوء بل صدور فعل ما تخيله السوء اعني مثل شرب الماء الذي يخيله شرب الخمر.
 اقول اما آية الشريفة ما المراد من كلمة الفاحشة هل هو الكذب و القذف او الاعم توضيحا نقول ذكرت قبل هذه الاية:
 11 :‹‹ إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‌››.
 و ملخص ما افاده في تفسير الميزان ج15 ص96: هو ان الافك هو الكذب و لام فيه للعهد و المراد من العصبة جماعة تعاضدوا و تواطؤا علي شيء و الخطاب في الاية و ما يتلوها من الايات لعامة المومنين ممن ظاهرهم الايمان اعم من المؤمن الحقيقي و المنافق و من قلبه مرض و المسلم اما الافك المذكور فيها راجع الي بعض اهل النبي ص عايشه كما روت اهل السنة او ماریة القبطیة ام ابراهيم كما روت الشيعة و المستفاد من الايات انهم رموا بعض اهل النبي ص بالفحشاء و المراد بنفي كون النسبة شراً للمومنين بل هو خير لهم هو ان المجتمع الصالح من سعادته ان يتميز فيه اهل الزيغ و الفساد ليكونوا علي بصيرة من امرهم.
 ثم قال فی صحفة 93 «قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا» إلى آخر الآية إن كانت الآية نازلة في جملة آيات الإفك و متصلة بما تقدمها و موردها الرمي بالزنا بغير بينة كان مضمونها تهديد الرامين المفيضين في الإفك لكونه فاحشة و إشاعته في المؤمنين حبا منهم لشيوع الفاحشة»


[1] رسائل الشيخ ص7

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo