< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مجمل و مبین
 کلام بقیه علماء در مورد مجمل و مبین
 کلام مرحوم آقا ضیاء عراقی:
 نهایة الافکار ج 2 ص 583 « و قد عرف المجمل بتعاریف منها ان المجمل عبارة عما لایکون بحجة و لایستطرق به الی الواقع فیقابله المبین و هو الذی یستطرق به الی الواقع »
 می فرمایند مجمل چیزی است که حجت نیست و طریق به واقع نیست و مبین چیزی است که طریق به واقع می باشد و قهرا حجت می باشد.
 «فیخرج مهملات طرا لانها لیس لها معنی اصلا و الظهور و الدلالة فرع اصل وجود المعنی فی اللفظ»
 مهملات از این دائره خارج است یعنی نه داخل در مجملات هستند و نه در مبینات زیرا مجمل و مبین فرع بر ظهور لفظ می باشد و ظهور فرع وجود معنایی برای کلام می باشد لذا مهملات اصلا معنا ندارند تا داخل در این عناوین باشند.
 «لکن الذی یسهل الخطب هو عدم ترتب ثمرة مهمة علی هذا النزاع»
 می فرمایند بر این نزاع که تعریف مجمل و مبین چیست ثمره مهمی وجود ندارد لذا ردّ و ایراد بر این تعریف فایده ای ندارد.
 کلام مرحوم مظفر:
 ایشان هم مانند نهایة الافکار می فرمایند رد و ایراد بر تعریف مجمل و مبین فایده ای ندارد لذا بحث از آن مهم نیست.
 و در تعریف مجمل و مبین می فرمایند:
 اصول الفقه ج 1 ص 195 «و المقصود من المجمل علی کل حال ما جهل فیه مراد المتکلم و مقصوده اذا کان لفظا و ما جهل فیه مراد الفاعل و مقصوده اذا کان فعلا»
 مجمل به چیزی گفته می شود که مراد و مقصود متکلم از این مجمل معلوم نباشد چه این مجمل کلام باشد و یا فعل باشد و فعلی هم که مراد فاعل از اتیان آن فعل معلوم نباشد به آن مجمل گفته می شود.
 بعد منشا اجمال لفظ و فعل را بیان می کنند.
 «و معنی کون الفعل مجملا ان یجهل جهة وقوعه»
 معنای فعل مجمل این است که جهت وقوع فعل مشخص نباشد که آیا مثلا تقیة صادر شده است نه؟
 «و اما اللفظ فاجماله یکون لاسباب کثیرة قد یتعذر احصائها»
 اما منشا اجمال در لفظ اسباب زیادی دارد که احصاء آن مشکل است سپس به عنوان نمونه به مواردی از منشا اجمال در لفظ اشاره می کنند.
 «فاذا کان مفردا فقد یکون اجماله لکونه لفظا مشترکا و لاقرینة علی احد معانیه کلفظ عین»
 می فرمایند گاهی اجمال در مفردات می باشد که یکی از علل اجمال در مفردات اشتراک در معنا می باشد اگر کلمه ای بین چند معنی مشترک باشد این می تواند موجب اجمال این کلمه گردد.
 و در مرکبات و جملات به خبر لای نفی جنس مثال می زنند مانند لا صلاة لجار المسجد که خبرش محذوف شده است و ممکن است خبر،صحیحة یا کاملة باشد.
 مرحوم مظفر فرمودند فاذا کان مفردا اما اشاره ای به مرکب و جمله نکردند مناسب این بود ایشان بفرمایند و اما اذا کان مرکبا و بعد مثال های آن را بیان کنند.
 کلام مرحوم آقای خوئی:
 در ارتباط با تعریف مجمل و مبین می فرمایند:
 مصباح الاصول ج 1 ص 621 «لایخفی ان المجمل و المبین هنا کالمطلق و المقید و العام و الخاص مستعملان فی معناهما اللغوی و لیس للاصولیین فیهما اصطلاح خاص»
 می فرمایند تعریف مجمل و مبین همان معنای لغوی آنها می باشد همانگونه که معنای مطلق و مقید و عام و خاص همان معنای لغوی آنها می باشد.
 «فالمجمل اسم لما یکون معناه مشتبها و غیر ظاهر فیه و المبین اسم لما یکون معناه واضحا و غیر مشتبه»
 مجمل به لفظی گفته می شود که برای معنایی وضع شده است تا مهملات خارج شود ولی در این استعمال معنایش معلوم نیست و مبین به لفظی گفته می شود که معنایش واضح باشد.
 کلام مرحوم مشکینی
 مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه ص398 در این بحث می فرمایند:
 «ان الظاهر عدم انعقاد اصطلاح لهم فی هذین اللفظین بل اطلقوهما بما لهما من المعنی لبعده و علی تقدیر الشک فالظاهر عدم النقل»
 ایشان هم مانند مرحوم آقای خوئی می فرمایند برای مجمل و مبین اصطلاح خاصی برای اصولیین نیست بلکه به همان معنای لغوی شان می باشد و اگر هم شک کنیم که از معنای لغوی به غیرش نقل داده شده است یا نه اصل عدم نقل می باشد.
 نسبت به کلام آقای خوئی در مصباح علاوه بر آنچه از مصباح نقل کردیم در تقریر خودمان مطالب دیگری نیز وجود دارد که در مصباح نیست.
 می فرمایند: «بل یکون البحث فی الاصول من باب التطبیق الکلی علی الفرد و الطبیعة علی المصداق و لایختصان باللفظ و لکن البحث عنهما فی المقام من حیث اللفظ و الکلام»
 می فرمایند بحث از مجمل و مبین در اصول در تعیین مصادیق این دو می باشد و مختص به لفظ نیستند بلکه افعال را هم شامل می شوند اگر چه در این فصل ما فقط از الفاظ بحث می کنیم
 در ادامه می فرمایند: «و لاواسطة بینهما اذ المراد الاستعمالی من اللفظ المفرد او الجملة لو کان ظاهرا عند العرف و اهل اللغة لکان مبینا و الا فیکون مجملا فیدور الامر بین النفی و الاثبات و لاواسطة بیها فیکون التقابل بینهما تقابل السلب و الایجاب و المجمل و المبین یمکن ان یکونا فی اللفظ المفرد و یمکن ان یکونا فی الجملة»
 سپس کما فی المصباح سه صورت برای مجمل بیان می کنند:
 «صور المجمل ثلاثة ذاتی حقیقی مثل اللفظ المشترک» مثل زید که مشترک بین فرزند زید و خالد می باشد.
 «و عرضی حقیقی مثل الکلام المحفوف بما یصلح للقرینیة حیث ان ذاته من حیث التصور لا اجمال فیه و الاجمال من ناحیة ما یصلح للقرینة»
 مجمل عرضی حقیقی مانند آنچه معنایش فی نفسه واضح است اما محفوف شده به آنچه که صلاحیت قرینیت را برای معنای دیگری دارد این اجمال بخاطر خود لفظ نیست بلکه بخاطر ما یصلح للقرینیة می باشد.
 «و ما کان مجملا حکما مثل عام الذی نعلم بتخصیصه بدلیل منفصل یدور امره بین المتباینین»
 قسم سوم جائی است که مجمل حکمی است مانند عامی که بدلیل منفصل تخصیص خورده است و دلیل منفصل مردد بین متباینین باشد مانند اکرم کل عالم و بعد گفته شده لاتکرم زیدا العالم و زید مردد بین فرزند عمرو و فرزند خالد باشد که در این صورت اجمال مخصص حکما به عام سرایت می کند نه حقیقة.
 «و الفرق بین الاولین الذین اجمالهما حقیقی و الثالث الذی اجماله حکمی ان الاولین المراد الاستعمالی فیهما غیر معلوم و الثالث مراده الاستعمالی معلوم ولکن المراده الجدی غیر معلوم و فی جمیع صور الاجمال فی الموارد المذکورة لایوخذ بالکلام لمکان الاجمال»
 می فرمایند فرق بین قسم اول و دوم با قسم سوم این است که در دو قسم اول مراد استعمالی معلوم نیست و در قسم سوم مراد استعمالی مشخص است اما مراد جدی معلوم نیست و در جمیع صور سه‌گانه بخاطر اجمال، اخذ به کلام نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo