< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم جنس

 محقق اصفهانی بر برهان مرحوم آخوند و دلیل ایشان اشکال کرده اند.

 نهایة الداریة ج 2 ص 494 تعلیق 323: «بناءا علی تعیّن الذهنی، و ان کان یرد علیه، ما اورده قدس سره، الا ان فی الفصول تبعا للسید الشریف، ارادة التعیّن الجنسی، بیانه: ان کل معنی طبیعی، فهو بنفسه متعیّن و ممتاز عن غیره،و هذا وصف ذاتی له فاللفظ ربما یوضع لذات المتعیّن و الممتاز -کالاسد، و اخری للمتعیّن و الممتاز، بما هو کذلک، کاسامة، لایقال...فانه یقال...»

 می فرمایند ما قبول داریم که همانطور که مشهور گفته اند معرفه بودن علم جنس بخاطر تعیّن معنوی اوست زیرا معرفه در معنا معیّن و مشخص است ولی اشکال شما را قبول نداریم اشکال شما این بود که اگر معرفه بودن بخاطر تعین معنوی باشد دو مشکل پیش می آید یکی اینکه در وقت استعمال در خارج باید قید تعیّن را لحاظ کنیم سپس استعمال کنیم و تعیّن، قید ذهنی است و یک امر ذهنی قابل انطباق بر امر خارجی نیست و حال آنکه علم جنس مانند اسم جنس در خارج بر افراد بدون دخل و تصرف اطلاق می شود اشکال دوم این بود که خود وضع لغو است زیرا واضع علم جنس را برای معنایی وضع کرده که هیچ گاه در آن استعمال نمی شود.

 اما بنظر ما این دو اشکال را قبول نداریم زیرا ما دو تا تعیّن معنوی داریم یک ذهنی است که در ذهن ما مشخص می شود و معین می شود دوم تعیّن جنسی، به این معنا که هر طبیعتی بذاتها یک تعیّن دارد یعنی یک چهار چوب خاص و محدوده ای دارد که جنس دیگر در این محدوده راه ندارد. اسم جنسی مانند انسان، یک تعیّنی دارد که حجر در آن راه ندارد، اسد تعینی دارد که بقر در آن جا ندارد هر جنسی در ذاتیات خودش تعینی دارد که دیگری در آن راه ندارد حال اگر در وقت وضع، لفظ را برای ذات جنس وضع کنیم می گوییم اسم جنس و می گوییم اسد و اگر برای ذات متعین به این تعین جنسی وضع کنیم می گوییم علم جنس.

 اسم جنس معنایش تعین ندارد، ذات است بدون قید تعین، اما علم جنس، ذات مقید به قید تعین است و جهت معرفه بودن علم جنس بخاطر تعین معنوی اوست نه فقط لفظش معرفه باشد لذا برهان شما اشکال دارد.

 لذا اینکه فرمودید که اگر معرفه بودن بخاطر تعین معنوی باشد دو مشکل پیش می آید این اشکالات هم وارد نیست زیرا این دو اشکال وقتی وارد است که تعین معنوی ما ذهنی باشد و مقید به قید ذهنیت باشد تا در خارج قابل انطباق نباشد ولی تعین ما تعین جنسی است و جای تعین جنسی در خارج است لذا نیاز به تجرید نیست و لغویت وضع هم لازم نمی آید پس ما در عین اینکه قبول دارین علم جنس معرفه است و معرفه بودن او را معنوی می دانیم می گوییم این دو اشکال هم لازم نمی آید.

 نتیجه اینکه فرق اسم جنس با علم جنس در این است که اسم جنس در معنا مشخص نیست اما علم جنس در معنا مشخص است.

 مرحوم مشکینی نیز در حاشیه بر کفایه ج 1 ص 378 به همین بیان مرحوم محقق اصفهانی اشاره کرده اند.

 مرحوم آقای خوئی هم بر برهان مرحوم آخوند به شکل اشکال نهایه و مشکینی و آقا ضیاء اشکال می کنند نهایت نحوه اشکال ایشان فرق می کند آنها برهان صاحب کفایه را قبول نکردند زیرا گفتند علم جنس تعینش معنوی است نه لفظی ولی آقای خوئی در عین اینکه می گوید تعریف معنوی نیست و تعریف را لفظی می دانند و می گویند علم جنس مانند اسم جنس در معنا تعین ندارد ولی می گویند برهان مرحوم آخوند ناتمام است برهان مرحوم آخوند این بود که در وقت استعمال باید این تعین چون ذهنی است تجرید شود و در خارج بر فرد خودش استعمال شود و اگر این تجرید صورت گیرد اشکال دیگری لازم می آید که عبارت است از لغویت وضع.

 مرحوم آقای خوئی می فرمایند ما قبول داریم که تعریف لفظی است ولی نه به برهان شما بلکه بدلیل تبادر که یکی از علائم حقیقت می باشد در ذهن مردم از اسد که اسم جنس است با اسامه که علم جنس است یک معنا تبادر می کند از هر دو - اسد و اسامه -حیوان مفترس کذایی فهمیده می شود این نشان می دهد که معنای هر دو یکی است پس فرقشان لفظی است نه معنوی و اما اینکه می گویید که اگر فرق معنوی باشد لازم می آید که در وقت استعمال قید تعین را جدا کنیم بعد در خارج منطبق بر فرد خارجی کنیم را قبول نداریم زیرا یک عنوان وقتی در یک معنایی اخذ می شود به سه شکل متصور است: جزئیت مانند رقبه مومنه، شرطیت مانند قبله برای نماز، عنوان مشیر و در مانحن فیه ما می گوییم که در علم جنس یک عنوانی است که ما با این عنوان به ذات منتقل می شویم آن عنوان طریق به ذات است پس این تعین ذهنی که در علم جنس است و در اسم جنس نیست شرط یا جزء معنی نیست بلکه این یک عنوان مشیری است که علم جنس را ببینیم نظیر کلام محقق اصفهانی که فرمودند موضوع له اسم جنس، طبیعت مهمله است ولی چون در وقت وضع اهمال ممکن نست به نحو لابشرط قسمی لحاظ می شود و این لحاظ طریق به اسم جنس است.

 فتلخص که ما قبول داریم که تعریف لفظی است ولی برهان صاحب کفایه را قبول نداریم.

 آنچه از درس استاد نقل کردیم در مصباح ج 1 ص 579 تا ص 583 و محاضرات ج 5 ص 335 نیز موجود می باشد.

 مرحوم صاحب منتقی نیز وقتی که قول مشهور را بیان می کنند مطلبی را متذکر می شوند که به کلام مرحوم آقای خوئی بر می گردد.

 المنتقی ج 3 ص 411،«و الخلاصة ان ما یلتزم به فی الموضوع له اسم الاشارة و الضمیر، هو الذی یلتزم به فی علم الجنس، فیندفع المحذور»

 می فرمایند هر چه در موضوع له اسم اشاره و ضمیر به آن ملتزم شویم به همان در علم جنس نیز ملتزم خواهیم شد .

توضیح ذلک: فرق اسم اشاره ذلک و هو مثلا در این است که اگر چه هر دو اشاره به غائب دارند اما در اسم اشاره تعیینی وجود دارد که در ضمیر نیست در حالیکه هر دو مشار الیه را نشان می دهند همین امر در اسم جنس و علم جنس نیز جاریست اسم جنس و علم جنس هر دو به یک فرد اشاره دارند اما در علم جنس تعیینی وجود دارد که در اسم جنس نیست.

 آقای خوئی می فرمایند در لغت عرب بغیر از اسامه و در غیر عربی علم جنس نداریم در صورتی اگر یک خصوصیتی در علم جنس می بود باید ابل هم علم جنس باشد زیرا در عرب بسیار استعمال می شود در حالیکه ابل علم جنس نیست ولی اسامه علم جنس است این هم تایید می کند که در معنا فرقی بین اسم جنس و علم جنس نیست و تعریف علم جنس لفظی است نه معنوی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo