< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

89/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه

آیات متعددی در قرآن مجید وجود دارد که کلمه إنما در آن وجود دارد که مفسرین فرموده اند دلالت بر حصر می کند از جمله آیات آیه المائدة : 55 «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» می باشد گفته شد که مفسرین می فرمایند که إنما دال بر حصر است صاحب مجع البیان می فرمایند « انما مخصصه لما اثبت بعده نافیة لما لم یثبت» در ولیّ دو احتمال است یکی «محبّ» معنای دوم «قائم به امر و سرپرست» و حصری که از انما فهمیده می شود تعیین می کند معنای دوم را زیرا معنای دوم است که در این سه نفر وجود دارد و در دیگران نیست ولی معنای اول در همه مومنین موجود می باشد پس انما تعیین می کند معنای دوم را فخر رازی در ذیل این آیه مذکور فرموده است انما دلالت بر حصر ندارد حیث قال: تفسیر کبیر ج 6 ص 32 « فلانسلم ان کلمه انما للحصر» و قهرا معنای ولی معنای اول می باشد پس اثبات کننده خلافت و ولایت بلافصل حضرت علی علیه السلام نیست همین فخر رازی که منکر دلالت انما بر حصر شده است در ذیل آیاتی گفته انما دال بر حصر است: ذیل آیه بقره 114«و من اظلم ممن منع مساجد الله» می گوید تفسیر کبیر ج 2 ص 14 «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر» بل الآیه تدل بظاهرها علی حصر الایمان فیه لان کلمة انما للحصر آیه دیگر در ج 12 ص 78 سوره مومنون آیه 2 می گوید: «خامسها قوله: «انما الخضوع لمن تمکن و تواضع» بعد از ذکر این حدیث که پیامبر فرموده اند که خشوع از آن کسی است که قدرت داشته باشد ولی تواضع کند بعد اضافه می کند «و کلمة انما للحصر» آیه بعدی سوره توبه آیه 28 «إنما المشرکون نجس» در ج 11 ص 154 و 155 می فرمایند «و کلمة انما للحصر» آیه بعدی فاطر آیه 28 «إنما یخشی الله من عباده العلماء» ج 2 ص 186 و 187 می فرمایند: «لان کلمة انما للحصر» بل اضرابیه دارای انحاء و اقسامی می باشد لکن دلالتش بر حصر و مفهوم در جائی می باشد که برای ابطال ما قبل خودش ثبوتا باشد یعنی دلالت بر ابطال امری در واقع نماید یا اینکه بل بعد از نفی یا نهی واقع شود مانند «لاتضرب زیدا بل عمروا» در این جا بل در مقام ابطال لاتضرب زیدا نیست بلکه اثبات می کند که عمرو را بزن و قهرا از آن حصر فهمیده می شود مرحوم شیخ رضی که از ادباء شیعه می باشند می فرمایند این تفصیل که بل اضرابیه اگر بعد از نفی یا نهی واقع شود که دال بر حصر است و اگر بعد از نفی و یا نهی نبود دال بر حصر نیست جمهور علماء آن را قائلند مختار ما این است که در بین انحاء استعمالات بل اضرابیه، دو قسمی که بیان شد دلالت بر مفهوم دارد به دلیل انسباق به ذهن و تبادر تعریف مسند الیه (یعنی تعریف مبتدا) در کفایه فرمودند دال بر حصر نیست زیرا اصل در الف و لام، الف و لام جنس است و اصل در حمل،حمل شایع می باشد پس مدخول الف و لام جنس است و حمل هم حمل شایع است این یعنی موضوع و محمول در یک مصداق با هم جمع شده اند و اتحاد مصداقی دارند و این دلالت نمی کند که در جاهای دیگر هم با هم اتحاد دارند و از هم جدا نمی شوند مختار ما این است که تعریف مسند الیه دال بر حصر می باشد و مفید مفهوم می باشد بخاطر تبادر و بخاطر اینکه خود مرحوم آخوند یکی از دو اصلی که منشا این مدعایشان بود که اصل در لام تعریف است را رد می کنند و در بحث دیگری می گویند که اصل در لام برای تزیین است و در جای دیگر می گویند برای عهد است

خاتمة:

فخر رازی در عین حالیکه در آیه «انما ولیکم» انکار کرد حصر را و قهرا انکار می کند ولایت را ولی این انکار به حکم اینکه در جای دیگر اعتراف می کند که انما دال بر حصر است نشان می دهد انکارشان ریشه تعصب مذهبی دارد ولی همین انسان متعصب در باره اهل بین چه می گوید!

در ذیل سوره قدر می گوید:

اینکه فرموده است «خیر من الف شهر» مثل این روایت است تفسیر کبیر ج 16 ص 32 «کقوله علیه السلام لمبارزة علی علیه السلام مع عمرو بن عبدود افضل من عمل امتی الی یوم القیامة»

و در ذیل آیه سوره هل اتی آیه 8 «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» می گوید:

تفسیر کبیر ج 15 ص 245 «و لاینکر دخول علی بن ابی طالب علیه السلام فیه و لکنه ایضا داخل فی جمیع الآیات الدالة علی شرح اخلاق المطیعین»

و در ذیل آیه مباهله سوره آل عمران آیه 61 «فمن حاجک فیه» می گوید:

تفسیر کبیر ج 8 ص 85 «روی انه علیه السلام لما خرج فی مرط الاسود (لسان العرب المرط کساء من صوف کل ثوب غیر مخیط) فجاء الحسن رضی الله عنه فادخله فجاء الحسین رضی الله فادخله ثم فاطمه ثم علی رضی الله عنهما ثم قال «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» واعلم ان هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث»

در هیمن جلد ص 89 می گوید:

«وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج وعليه مرط من شعر أسود ، وكان قد احتضن الحسين وأخذ بيد الحسن ، وفاطمة تمشي خلفه ، وعلي رضي الله عنه خلفها ، وهو يقول ، إذا دعوت فأمنوا ، فقال أسقف نجران : يا معشر النصارى ، إني لأرى وجوها لو سألوا الله أن يزيل جبلا من مكانه لأزاله بها ، فلا تباهلوا فتهلكوا ولا يبقى على وجه الأرض نصراني إلى يوم القيامة ، ثم قالوا : يا أبا القاسم ، رأينا أن لا نباهلك وأن نقرك على دينك فقال صلوات الله عليه : فإذا أبيتم المباهلة فأسلموا ، يكن لكم ما للمسلمين ، وعليكم ما على المسلمين ، فأبوا ، فقال : فإني أناجزكم القتال ، فقالوا ما لنا بحرب العرب طاقة ، ولكن نصالحك على أن لا تغزونا ولا تردنا عن ديننا ، على أن نؤدي إليك في كل عام ألفى حلة : ألفا في صفر ، وألفا في رجب ، وثلاثين درعا عادية من حديد ، فصالحهم على ذلك ، وقال : والذي نفسي بيده ، إن الهلاك قد تدلى على أهل نجران ، ولو لاعنوا لمسخوا قردة وخنازير ، ولاضطرم عليهم الوادي نارا ، ولاستأصل الله نجران وأهله ، حتى الطير على رؤوس الشجر ، ولما حال الحول على النصارى كلهم حتى يهلكوا»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo