< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

89/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تذنیب اول

نتیجه بحث در مفهوم غایت این شد که غایت چه علم باشد و چه غیر علم نسبت به موضوع و یا متعلق حکم قطعا مفهوم ندارد الا اینکه اگر غایت علم باشد چون علم غایت موضوع و متعلق قرار نمی گیرد و به عبارت دیگر سالبه بانتفاء موضوع می باشد و اگر غایت غیر علم باشد مفهوم ندارد چون در واقع این غایت دائره مغیا را مضیق می کند و داخل مفهوم وصف و لقب قرار می گیرد .

اما اگر مغیا حکم باشد اگر غایت علم باشد یقینا مفهوم می باشد و اگر غیایت غیر علم باشد اگر اطلاق مقامی باشد مفهوم دارد و اگر اطلاق مقامی نبود ارحج بودن مفهوم می باشد .

تذنیبان

تذنیب اول

مرحوم آقای خوئی در مصباح الاصول ج 1 ص 314 می فرمایند:

«فاما المقام الثانی و هو مقام الاثبات فالظاهر ان الغایة قید للفعل و هو المتعلق دون الموضوع»

حاصل فرمایش ایشان این است که می فرمایند حکمی که در مغیا است گاهی از هیئت فهمیده می شود مثل «صم الی الیل» این هیئت «صم» که امر است دال بر حکمی است که وجوب می باشد این وجوب از هیئت «صم» بدست آمده است و گاهی حکم از ماده فهمیده می شود که اسم است مانند «یجب علیک الصیام الی الیل» در اینجا حکم ما وجوب می باشد و این وجوب از خود «یجب» که فعل مضارع فهمیده نمی شود بلکه از ماده «یجب» که وجوب است حکم استفاده می شود لذا اگر در هیمن هیئت ماده ای دیگر بکار می رفت حکم بدست نمی آمد فرق این دو این است که اگر حکم از هیئت بدست آید این معنای حرفی است و معنای حرفی جزئی است و قابل تقیید نیست اما اگر از ماده بدست آمد معنا اسمی است و نمی توان گفت این معنا جزئی است و غیر قابل تقیید .

در ادامه می فرمایند اگر حکم از هیئت فهمیده شد کما هو الغالب ظاهر قضیه مغیا به غایت مانند «صم الی اللیل» این است که غایت قید فعل است نه قید موضوع یعنی غایت در «صم» خود صوم می باشد نه قید ملکف که موضوع می باشد پس در همه جا اگر حکم از ماده فهمیده شد بحکم ظهور کلام در مقام اثبات قید، قید فعل است نه موضوع مگر جائی که قرینه داشته باشیم که قید موضوع باشد .

یکی از مواردی که قرینه وجود دارد آیه المائدة : 6«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن ‌»

ما حکمی داریم که وجوب است و از هیئت فاغسلوا فهمیده می شود متعلق حکم که فعل مکلف است شستن می باشد و موضوع هم ید می باشد الی مرافق قید ید است نه قید غسل بخاطر وجود قرینه، که این قرینه عبارت است از اجمال ید زیرا ید در موارد مختلف معانی مختلفی دارد در بعضی موارد به انگشتان دست اطلاق می شود مانند قطع ید سارق که ید اطلاق می شود بر انگشتان و در بعضی موارد بر کف دست اطلاق می شود مانند سجده کردن و تیمم کردن و در بعضی موارد ید بر دست تا مرفق اطلاق می شود حال در آیه شریفه این یدی که باید شسته شود چون مجهول است الی المرافق مقدار شستن دست را بیان می کند و در نتیجه «الی المرافق» قید موضوع است نه قید غسل کما اینکه الی الکعبین نیز بخاطر اجمال معنای رجل قید رجل می باشد نه قید مسح در نتیجه اگر «الی» در «فاغسلوا» قید موضوع باشد دال بر انتهاء نخواهد بود بلکه تعیین کننده مقداری است که باید شسته شود لذا همه مسلمانان متفق هستند که الی قید موضوع می باشد و شستن از مرفق به طرف انگشتان جایز است اگر چه اهل سنت خودشان را در عمل ملزم می دانند که از انگشتان به طرف مرفق وضو بگیرند .

محاضرات می گوید که تفسیر کبیر فخر رازی ج 6 ص 163 در سوره مائده آیه ششم در ذیل آیه مسائل متعددی نقل می کند در مساله سی و پنجم می گوید:« فایجاب الغسل محدود بهذا الحد فیبقی الواجب هو هذا القدر فقط و اما نفس الغسل فغیر محدود بهذا الحد»

نسبت به مسح هم امر مانند ید می باشد که اجمال رجل قرینه است که الی الکعبین قید رجل است نه قید مسح لذا جایز است که از کعبین به طرف سر انگشتان مسح شود چرا که آیه از این جهت اطلاق دارد ضمن اینکه روایاتی داریم که عکس هم جایز است .

وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 406«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِمَسْحِ الْوُضُوءِ مُقْبِلًا وَ مُدْبِرا»

وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 407«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ أَخْبَرَنِي مَنْ رَأَى أَبَا الْحَسَنِ ع بِمِنًى- يَمْسَحُ ظَهْرَ قَدَمَيْهِ مِنْ أَعْلَى الْقَدَمِ إِلَى الْكَعْبِ وَ مِنَ الْكَعْبِ إِلَى أَعْلَى الْقَدَمِ وَ يَقُولُ الْأَمْرُ فِي مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ مُوَسَّعٌ مَنْ شَاءَ مَسَحَ مُقْبِلًا وَ مَنْ شَاءَ مَسَحَ مُدْبِراً فَإِنَّهُ مِنَ الْأَمْرِ الْمُوَسَّعِ إِنْ شَاءَ اللَّه»‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo