موضوع: مفهوم غایت

صاحب کفایه می فرمایند:

كفايةالأصول، صفحه 208 «فصل هل الغاية في القضية تدل على ارتفاع الحكم عما بعد الغاية

بناء على دخول الغاية في المغيا أو عنها و بعدها بناء على خروجها أو لا.

فيه خلاف‌»

در بحث غایت دو عنوان مورد بحث قرار گرفته است

یک بحث منطوقی که آیا غایت داخل در مغیا می باشد یا نه؟ آیا غایت مفهوم دارد یا نه؟

مقام اول: آیا غایت داخل در مغیا می باشد یا نه؟

قبل از بیان اقول به چند مقدمه اشاره می کنیم

در مطارح جناب شیخ فرموده است:

مطارح‌الأنظار، صفحه 185 «لفظ الغایة قد یطلق و یراد به النهایة کما فی قولک باغ الغایة 000و قد يطلق و يراد به المسافة كما صرّح به التفتازاني في قولهم من الابتداء الغاية و إلى الانتهاء الغاية 000 و الظاهر أن المراد من المسافة ليس خصوص المكان و الزمان و إن كان يعطيه ظاهر بعض الكلمات في بعض المقامات بل المراد مطلق الامتداد الحاصل في غير المكان و الزمان أيضا كما في قولك أنشدت القصيدة من أولها إلى آخرها»

صاحب قوانین فرموده است:

قوانین ص 186 «و المراد به الغایة هنا النهایة لا المسافة کما هو عند النحاة»

نهایة الدرایة می فرماید:

نهايةالدراية ج 1ص 627 «مبدأ الشي‌ء و منتهاه تارةً بمعنى أوّله و آخره، و أخرى بمعنى ما يبتدأ من عنده و ما ينتهي عنده الشي‌ء و دخول الأوليين كخروج الأخريين من الشي‌ء واضح»

مبدأ و منتها تارة به معنای اول و آخر شیء می باشد و تارة به معنای شیئ ملاصق می باشد

ایشان می فرمایند اگر مراد صورت اول باشد داخل در محل بحث است و اگر مراد صورد دوم باشد از محل بحث خارج است

ادات غایت «الی» و «حتی» می باشد البته حتی ای جاره نه حتای عاطفه زیرا اگر حتی عاطفه باشد ما بعد آن حتما داخل می باشد

اما اقول در مقام اول

ما نسب الی نجم الائمة و الکفایه و المصباح: غایت از حکم مغیا مطلقا خارج است دخول مطلقاً تفصیل: اگر ادات غایت «حتی» باشد غایت داخل در مغیا می باشد و اگر «الی» باشد داخل نیست این قول به زمخشری نسبت داده شده است و ادعای اجماع بر آن شده است و مرحوم نائینی هم فی الجمله این قول را پذیرفته اند تفصیل: اگر غایت و مغیا از یک جنس می باشند داخل است مانند «بعتک هذا الثوب من هذا الی هذا» و اگر از یک جنس نیستند داخل نیست مانند «صوموا الی الیل»

کلام مرحوم فیروزآبادی:

عنايةالأصول، ج 2، صفحه 215

«ان في هذا المقام أقوال عديدة (قال في التقريرات) أما المقام الأول فاختلف القوم فيه على أقوال فذهب نجم الأئمة إلى الخروج مطلقا نظرا إلى أن حدود الشي‌ء خارجة عنه و حمل الموارد التي يظهر فيها الدخول على وجود القرينة فيها و قيل بالدخول مطلقا و فصل ثالث بين حتى و إلى فقال بالدخول في الأول و بعدمه في الثاني اختاره الزمخشري على ما نسب إليه و ادعى بعض النحاة الإجماع على الدخول في حتى و لعله خلط بين العاطفة و الخافضة كما نصّ عليه ابن هشام و فصل بعضهم بين ما إذا كان ما قبل الغاية و ما بعدها متحدين في الجنس فقال بالدخول و بين غيره و هنا أقوال أخر»