< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

89/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کلام حضرت آیة الله وحید حفظه الله

دومین آیه ای که آیة الله وحید حفظه الله بر مفهوم در جمله شرطیه استدلال می کنند آیه 203 سوره بقره می باشد

البقرة : 203

وَ اذْكُرُوا اللَّهَ في‌ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ في‌ يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى‌ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

طریقه استدلال:

اگر جمله «فمن تعجل فی یومین فلا اثم علیه» مفهوم نداشت نیازی به ذکر جمله «و من تاخر فلا اثم علیه» نبود از اینکه این جمله بعد از جمله اول آمده است فهمیده می شود که جمله اول چون مفهوم داشته است و از آن برداشت می شده است که اگر کسی رفتن به مکه را از روز دوازدهم به تأخیر باندازد و هر سه شب را در منی بماند گنهکار است بخاطر اینکه این مفهوم را نفی کند در جمله بعد تصریح می کند که اگر کسی رفتن به مکه را به تاخیر باندازد و بعد از رمی روز سوم به مکه برود گنهکار نیست

اما روایات

1- وسائل الشيعة، ج‌24، ص: 24 باب 12

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الشَّاةِ تُذْبَحُ فَلَا تَتَحَرَّكُ وَ يُهَرَاقُ مِنْهَا دَمٌ كَثِيرٌ عَبِيطٌ فَقَالَ لَا تَأْكُلْ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ إِذَا رَكَضَتِ الرِّجْلُ أَوْ طَرَفَتِ الْعَيْنُ فَكُل

چنانچه قبلا اشاره شد در صورتی استناد امام صادق علیه السلام به روایت امیر المومنین علیه السلام بر عدم جواز صحیح است که جمله «اذا رکضت الرجل او طرفت العین فکل» مفهوم داشته باشد که اگر این دو منتفی شد نخور

وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 159باب 9 عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ء

مفهوم روایاتی که مضمون روایات بالا را دارند این است که اگر آب کر نباشد با ملاقات نجاست نجس خواهد شد

3- وسائل الشيعة، ج‌2، ص: 184 باب 6 ح 5

إِذَا الْتَقَى الْخِتَانَانِ فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْغُسْل‌

مفاد این روایات این است که اگر دخول به مقدار ختنه گاه صورت نگرفت غسل واجب نیست

حاصل کلام آقای وحید این شد که جمله شرطیه مفهوم دارد و این مفهوم را در ناحیه عقد الوضع می دانند

از ابتدای بحث مفهوم تا بحال دو امر برسی گردید اولا مدار بحث، که مشهور آن را در عقد الوضع می دانستند و آقا ضیاء عراقی آن را در عقد الحمل می دانست وثانیا اقول علماء در باب مفهوم شرط و ادله آن

اما ادله منکرین مفهوم جمله شرطیه

مرحوم آخوند رحمة الله علیه در کفایه به ادله منکرین اشاره کرده می فرمایند:

كفايةالأصول، صفحه 197

أحدها

(ما عزي إلى السيد من أن تأثير الشرط إنما هو تعليق الحكم به و ليس بممتنع أن يخلفه و ينوب منابه شرط آخر يجري مجراه و لا يخرج عن كونه شرطا فإن قوله تعالى و استشهدوا شهيدين من رجالكم يمنع من قبول الشاهد الواحد حتى ينضم إليه شاهد آخر فانضمام الثاني إلى الأول شرط في القبول ثم علمنا أن ضم امرأتين إلى الشاهد الأول شرط في القبول ثم علمنا أن ضم اليمين يقوم مقامه أيضا فنيابة بعض الشروط عن بعض أكثر من أن تحصى مثل الحرارة فإن انتفاء الشمس لا يلزم انتفاء الحرارة لاحتمال قيام النار مقامها و الأمثلة لذلك كثيرة شرعا و عقلا.)

اولین دلیل بر انکار مفهومشرط، دلیلی است که مرحوم آخوند رحمة الله علیه از مرحوم سید نقل می کنند

مرحوم سید می فرمایند تأثیر شرط در جمله شرطیه فقط تعلیق جزا بر شرط می باشد با آمدن شرط جزا بر مقدم معلق شده است در این صورت وقتی که تالی معلق بر شرط شده باشد این امکان وجود دارد که این شرط که تالی بر آن معلق شده است وجود نداشته باشد ولی جانشینی داشته باشد که تالی معلق بر آن شود

مثلا در باب شهادات، شهادت یک نفر مکفی نیست اما اگر شهادت فرد دیگری به آن ضمیمه شد شهادت اول موثر خواهد بود این ضمیمه،شرط تاثیر شهادت اول می باشد حال ممکن است به جای شاهد دوم، دو زن شهادت دهند این دو نفر زن، به جای شاهد دوم قرار گرفته اند یا اینکه به جای شاهد دوم، قسم جانشین آن شود

و یا مثلاً شرط گرم شدن فضای این اتاق این است که آفتاب باشد ولی ممکن است آفتاب نباشد و امر دیگری جایگزین آن شود و موجب گرم شدن فضای اتاق شود

و فیه اولا:

این دلیل بر فرض که تمام باشد ناظر به قول مشهور است که مدار بحث در عقد الوضع می باشد اما اگر مدار بحث در عقد الحمل باشد این دلیل شامل آن نخواهد شد زیرا شرط که به آن استدلال شده است در طرف عقد الوضع است لذا این دلیل شامل قول آقاضیاء عراقی نخواهد شد

و ثانیا کما فی

مطارح الانظار ص 71 و قوانین 177 و كفايةالأصول، صفحه 198

حیث قال:

و الجواب أنه قدس سره إن كان بصدد إثبات إمكان نيابة بعض الشروط عن بعض في مقام الثبوت و في الواقع فهو مما لا يكاد ينكر ضرورة أن الخصم يدعي عدم وقوعه في مقام الإثبات و دلالة القضية الشرطية عليه و إن كان بصدد إبداء احتمال وقوعه فمجرد الاحتمال لا يضره ما لم يكن بحسب القواعد اللفظية راجحا أو مساويا و ليس فيما أفاده ما يثبت ذلك أصلا كما لا يخفى.

حاصل اشکال این است که این استدلال از دو حال خارج نیست یا ناظر به مقام ثبوت است ویا اثبات

اگر ناظر به مقام ثبوت است یعنی در مقام ثبوت ممکن است شارع مقدس به جای شرط اول شرط دیگری را قرار دهد اکر یک مرد نبود دو زن را جایگزین آن سازد در این صورت خصم انکار نمی کنند که در مقام ثبوت مولی شرط دیگری را در نظر بگیرد اما محل بحث در مقام اثبات می باشد که مولی شرط دیگری را جایگزین شرط موجود قرار داده است یا نه؟

و اگر کلام شما ناظر به مقام اثبات است که بگویید ولو بحسب ظاهر یک شرط بیان شده است ولی احتمال داده می شود که شرط دیگری جایگزین آن شود در جواب گوییم که خصم امکان این امر را انکار نمی کند ولی ما ملاکمان ظهور جمله شرطیه می باشد و صرف احتمال، ظهور جمله شرطیه در انحصار را از بین نمی برد لذا به ظهور جمله شرطیه در مفهوم خللی وارد نمی شود

دلیل دوم منکرین

صاحب کفایه می فرمایند

كفايةالأصول، صفحه 198

:

ثانيها

أنه لو دل لكان بإحدى الدلالات و الملازمة كبطلان التالي ظاهرة و قد أجيب عنه بمنع بطلان التالي و أن الالتزام ثابت و قد عرفت بما لا مزيد عليه ما قيل أو يمكن أن يقال في إثباته أو منعه فلا تغفل.

اگر شرط دلالت بر مفهوم داشته باشد باید در جمله شرطیه خصوصیتی باشد که از آن مفهوم برداشت شود لذا باید جمله شرطه یا بالمطابقه یا بالتضمن یا بالالتزام بر این خصوصیت دلالت نماید و حال آنکه هیچ یک از این دلالت در جمله شرطیه بر مفهوم وجود ندارد

و فیه :

اولا بر فرض صحت این دلیل، این دلیل ناظر به نظریه مشهور می باشد که از عقد الوضع مفهوم برداشت شود

وثانیا

جمله شرطیه یا از باب ملازمه بیّن بمعنی الاخص یا غیر بیّن به ملازمه عقلیه و یا اطلاق مقامی دلالت می کند بر آن خصوصیتی که مستتبع مفهوم می باشد و این ظهور جمله شرطیه حجت می باشد

ثالثها

كفايةالأصول، صفحه 198

قوله تبارك و تعالى و لا تكرهوا فتياتكم على البغاء إن أردن تحصنا.

و فيه ما لا يخفى ضرورة أن استعمال الجملة الشرطية فيما لا مفهوم له أحيانا و بالقرينة لا يكاد ينكر كما في الآية و غيرها و إنما القائل به إنما يدعي ظهورها فيما له المفهوم وضعا أو بقرينة عامة كما عرفت.

استدلال به آیه لا تکرهوا فتیاتکم

منظوق آیه این است که اگر کنیزانتان مایل به بی عفتی نیستند آنها را وادار به بی عفتی نکنید اگر مفهوم داشته باشد مفهومش این است که اگر خودشان مایل هستند آنها را وادار به بی عفتی کنید وحال آنکه بلااشکال چنین کاری جایز نیست

و فیه اولا این آیه از محل بحث خارج است زیرا قبلا گفتیم جملات شرطیه محقق الموضع از محل بحث خارج است و این آیه ازمصادیق مححقه الموضوع میباشد زیرا اکراه زمانی است که فرد نخواهد عمل را انجام دهد اما اگر خودش مایل باشد اکراه معنا ندارد

وثانیا جمله شرطیه گاهی بخاطر قرائنی مفهوم ندارد و این آیه به قرینه ضرورت مذهب بر عدم جواز اکراه بر بی عفتی دلالت بر این دارد که این جمله مفهوم ندارد

هذا تمام البحث فی المقام اول فی مدار البحث و الاقوال فی المساله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo